×

جستجو

۱. سال‌ها پیش، تصویری از سردرِ معروفِ دانشگاهِ تهران را، لابد به نشانه‌ی تکریمِ دانشگاه، در پشتِ اسکناس‌های پانصدریالی چاپ کردند. پس یکی از اسکناس‌هایی که خیلی در دستِ مردم بود و هرروزه آن را می‌دیدند به تصویرِ بنایی معروف مزین شد. قاعدتاً این‌طور توقع می‌رفت که مردم آن اسکناس را به آن تصویر بشناسند و آن را مثلاً «اسکناس سردری» یا «اسکناس دانشگاهی» بخوانند. اما در عمل، عکسِ این رخ داد و مردم، به طعنه و طنز، این سردر را به نامِ آن اسکناس خواندند: «سردرِ پنجاه‌تومنی»! سردرِ پنجاه‌تومنی یعنی همان سردری که عکسش رویِ آن اسکناس است؛ یا حتی شاید همان سردری که آن را از روی عکسِ اسکناس ساخته‌اند (و اگر آن طنز و طعنه را عمیق‌تر بخوانیم: سردرِ همان‌جایی که دیگر پنجاه‌تومن بیشتر نمی‌ارزد)!

۲. می‌گویند روزی یک مصری و یک ایرانی به هم فخر می‌فروختند و لاف می‌زدند. مصری گفت: دانشمندان معتقدند مصریانِ باستان تلفن داشته‌اند؛ چون در محوطه‌ی اهرام سیم کشف شده است. ایرانی گفت: دانشمندان معتقدند ایرانیانِ باستان رادیو داشته‌اند؛ زیرا در محوطه‌ی تختِ جمشید سیم کشف نشده است.

۳. یکی از استادان معروف تاریخِ هنر در کتابش نوشته است: سلجوقیان مسجد و مدرسه می‌ساختند و به احداثِ بناهای دیگر نمی‌پرداختند؛ زیرا چیزی از دیگر انواعِ بناها از آن دوره به دستِ ما نرسیده است.

۴. مدتی پیش در مجلسِ سخنرانیِ یکی از استادانِ مرمت بودم که به مناسبتی، به تاریخِ شهر در ایران پرداخت. می‌گفت در فلان دوره، شهرهای ایران بر اساسِ تفکرِ اسطوره‌ای ساخته می‌شد؛ زیرا هیچ اطلاعاتِ تاریخی و فرهنگی‌ای از آن دوره به ما نرسیده است. در دوره‌ای دیگر، شهرهای ایران اساسِ فرهنگی و تاریخی داشته است؛ زیرا اطلاعاتِ فرهنگی و تاریخیِ بسیاری درباره‌ی شهرهایِ آن دوره به ما رسیده است.

۵. فهم و استنباط در تاریخ معماری در بسیاری جاها بر حدس و ظن مبتنی است و گزیری از این نیست. مشکل آنجاست که حدس و گمان را بر جای فکت و شاهد بنشانیم و به مطالعه‌ی آنها به منزله‌ی عینیات برآییم. مثلِ این است که سال‌ها بعد، ماجرای طنزآمیزِ سردرِ پنجاه‌تومانی از یادها برود و مورخانِ معماری به تحقیق در این باره بپردازند که چگونه سردرِ دانشگاه تهران را از روی تصویر اسکناس‌ها ساخته بوده‌اند.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر