×

جستجو

ابتذال گل گلی معماری اینستاگرامی و بازتولید زیبایی‌شناسی بی‌اعتنایی

تصاویر ساختمان‌های ناآشنا چه بر روی کارت پستال، تمبر، اسکناس، سکه همواره برانگیزانندۀ ذهن‌های کنجکاو و الهام‌بخش معماران بوده است. انتقال ایماژهای معمارانه در قاب محدود هر یک از این رسانه‌ها لاجرم با نارسایی‌هایی هم توام بوده است. امروز هم وقتی کاربر ناشکیبا، بر سطح لمسی گوشی خود، صفحۀ بی‌انتهای اینتساگرام را که میزبان میلیون‌ها تصویر معماری است تورق می‌کند، می‌توان از تاثیر این رسانه بر روی محتوا، بازنمود، و نهایتا ادراک معماری پرسید.

بررسی نمونه آثار معماری که توجه کم‌حوصلۀ اینستاگرام را جلب کرده می‌تواند عزیمت‌گاه مناسبی برای پرداختن به پرسش بالا باشد: از کاکتوس‌های غول‌پیکر که از ابتدا به قصد جلب توجه ذهن پریشان فضای مجازی طراحی شده تا آثار لوئیس باراگان که بیست‌و‌اندی سال پس از مرگش توسط نگاه رنگ‌دوست اینستاگرام بازکشف شده است. منظرگاه پروژه ۴۸۰میلیون دلاری پارک زریادیه در مسکو نمونۀ دیگری است که از همان بدو تاسیس تبدیل شد به سکویی برای عکاسی اینستاگرامی. دیلر اسکوفیدیو و رنفرو، معماران پارک، پیشتر موزه براد لس آنجلس را طراحی کرده بودند. موزه‌ای که یک‌چهارم مشتریانش پس از دیدن تصویرهای آن بر روی صفحه‌های مجازی دوستانشان تصمیم به بازدید از آن گرفتند. سباستیان ارازوریز، طراح چیدمان ورودی نمایشگاه طراحی جمعی سال ۲۰۱۳، که مجموعه‌ای از پنکه‌های افقی و یک تابلو نئون «بلو می» (با استعاره‌ای شیطنت آمیز) بود را به قطع مربع در آورد تا برد وسیع‌تری در اینستاگرام داشته باشد. امروزه یکی از مهارت‌های نوظهور راهنمایان تورها این است که به گردشگران بگویند کدام فیلتر اینستاگرام برای منظره‌ای که می‌بییند مناسب‌تر است.

دیوار صورتی رنگ پوشاک‌فروشی پل اسمیت در لس آنجلس، که سالانه میزبان صدهاهزار بازدیدکننده است (که ۷۵درصد آنها گردشگران خارجی هستند)، سالانه ۶۰هزار دلار هزینۀ نگهداری دارد. این رقم شامل رد کردن دائمی پیشنهادات چند ده هزار دلاری برای نصب تبلیغات نمی‌شود. مشاور معماری اسمبل، ساختمان دفتر خود را با نمایی از کاشی‌های سیمانی رنگارنگ تزئین کرده بود. این دیوار چنان جایگاهی به عنوان پس زمینۀ عکس‌های سلفی پیدا کرد که یک وبلاگ چینی آن را اینستاگرامی‌ترین دیوار لندن می‌داند. قابلیت گرافیکی این دیوار خوش‌رنگ و نقش به بازتولید آن به عنوان نقش کیف، پس‌زمینۀ کلیپ‌های موسیقی، و کاغذ دیواری انجامید. روزی طراحان دیوار تصمیم گرفتند از نقش دیوار در طراحی قاب محافظ گوشی استفاده کنند؛ اما متوجه شدند چنین قابی دو سال زودتر در چین تولید شده است. گرچه این دیوار در سال ۲۰۱۶ تخریب شد، همچنان بازدیدکنندگان بی‌خبر را در آن حوالی سرگردان می‌کند.

تاثیر اینستاگرام بر معماری چنان بوده که حتی منجر به شکل‌گیری گونه‌شناسی جدیدی شده: موزه‌هایی برای لایک. از جمله این موزه‌ها می‌توان به کارخانه سلفی و موزه کارتون در لندن، کارخانه رنگ در سانفرانسیسکو، ۲۹ اتاق در لس آنجلس و بروکلین، موزه بستنی در نیویورک و لس آنجلس و میامی اشاره کرد. این که موزۀ بستنی در رقابت با موزه‌هایی نظیر لوور و تیت مدرن و موزه هنر مدرن توانسته جایگاه دهم را در لیست به‌اشتراک‌گذاشته‌ترین موزه‌ها در ایسنتاگرام در سال ۲۰۱۷ کسب کند، گرچه عجیب نیست اما همچنان قابل تامل است. تاثیر فضای اینستاگرام بر بازدید از موزه‌ها چنان بوده که دیگر موزه‌های باسابقه هم وارد بازی شده‌اند. وقتی ۴ میلیون بازدید‌کننده از دره‌های شهر کوچک پیج واقع در ایالت آریزونا صرفا پس از آنکه مایکروسافت تصاویرش را به عنوان عکس پس زمینۀ ویندوز 7 گذاشت به آنجا سرازیر شدند، طبیعی است که موزه‌ها هم قوانین عکاسی‌شان را سهل‌گیرانه‌تر کنند. موزه ویکتوریا و آلبرت، به جای تابلوهای منع عکاسی سابقش، بازدیدکنندگان را تشویق می‌کند از هشتگ‌های موزه استفاده کنند. جالب آنکه مسابقۀ چیدمان کریسمسی موزه با معیار بازخورد بهتر در رسانه‌های اجتماعی قضاوت شده است.

هتل‌ها و کافی‌شاپ‌ها هم از جمله کاربری‌هایی هستند که مطیعانه تن به نگاه خیرۀ اینستاگرام داده‌اند. هرچه باشد، اینستاگرام برای هتل ها نقش تبلیغ رایگان را دارد. جالب اینجاست که تبلیغات هتل‌ها از تمرکز روی امکانات عمومی چرخیده به سمت استطاعت‌های اینستاگرامی مثل استخرهای شیشه ای معلق یا دیوار پس‌زمینه با تصاویری نظیر بال فرشتگان. به نظر رابرت سارجنت، معمار متخصص مجموعه‌های اقامتی در دوبی، «نکتۀ اصلی در این است که طرح دارای هشتگ باشد. ما پیش‌بینی می‌کردیم مردم کجا سلفی می‌گیرند و آنجا هشتگ می‌گذاشتیم. روی آینه، بر دیوار اتاق خواب هتل، در لابی. هک می‌کردیم #آرامش یا می‌نوشتیم: من اینجا هستم!»

گرچه شهرت اینستایی دیوار اسمبل تصادفی بود، امروز لایک خور بودن انتظاری است که لابه‌لای بند قراردادهای میلیون دلاری معماری تجسد حقوقی می‌گیرد. اسکات ولنتاین می‌گوید کارفرمایش در بالی از او ساختمانی خواسته که در کاشی‌های نه‌گانه اصلی اینستاگرام قرار بگیرد. انگیزۀ کارفرمای پروژه دویست‌میلیون دلاری وسل در نیویورک (به طراحی توماس هدرویک) جذب گردشگر بوده است. ابعاد این پروژه به گونه‌ای است که به خوبی در کادر مربع اینستاگرام می‌نشیند. اسباب‌بازی فروشی هرود که متوجه علاقۀ مشتریان برای عکس گرفتن با عروسک‌های خرسی عظیم‌الجثه‌اش شده بود، از معمارش فرشید موسوی خواسته بود تا فضاها را اینستادوست‌تر طراحی کند.

تاثیر رسانه‌هایی نظیر اینستاگرام بر روی گفتمان معماری به قدرت تبلیغی هشتگ ها محدود نمی‌شود. مفهوم‌سازی‌های متاثر از اینستا نحوۀ اندیشیدن در مورد فضای مصنوع و نهایتاً نحوۀ ارزیابی‌مان از معماری موفق را هم تحت تاثیر قرار داده است. طرح میدان عمومی سیدنی، که دیوید تیکل از شرکت معماری هاسل برای مسابقه داده بود، را یکی از داوران به خاطر  قابلیت اینستایی‌اش پسندیده بود. تیکل می‌گوید: «گرچه ما آن پروژه را به این انگیزه طراحی نکرده بودیم، امروزه اینستاگرامی بودن را به دایرۀ واژگانمان و نحوۀ فکر کردن در مورد پروژه‌هایمان افزوده‌ایم.» اسکات ولنتاین معمار استرالیایی راهنمای طراحی اینستاگرامی منتشر کرده با هدف ایجاد حیرت بصری و «قرار دادن استفاده‌کننده در مرکز صحنه.» معیارهای سنجش معماری بعضا چنان متاثر از اینستاگرام شده که کارکرد ساختمان هم چنان اولویتی ندارد. شرکت طراحی برند روزی لی برای راحتی مشتریانی که می‌خواستند در یکی از شعبه شانگهای نایک سلفی بگیرند، با وجود نامناسب بودن برای عرضۀ کالا، به نورپردازی فضا فیلتر اضافه کرد.

شکی نیست که سلفی گرفتن از همان بدو ابداعش به معنای امروزی کم‌درد سر نبوده به طوری که آمار تلفات ناشی از سلفی (که امروزه صفحه ویکیپدیای اختصاصی خود را دارد) از مرگ بر اثر حملۀ کوسه پیشی گرفته. در معماری هم می‌توان تاثیرات منفی آشکار اینستاگرام بر فضای مصنوع را رصد کرد. برای مثال طرح رنگارنگ مسکن عمومی چوی هانگ و همینطور بارانداز سای وان که امروزه با نام اسکلۀ اینستاگرامی شناخته می‌شود (هر دو در هنگ‌کنگ) چنان حجمی از بازدیدکنندگان اینستاگرامی را به همراه داشته که زندگی و کار را در آن منطقه مختل کرده است.

گرچه نمونه‌هایی از دریای پلکان اثر فردریک اوانس گرفته تا تصاویر ولهل نیمان و ساشا استون از پاویون بارسلونا تایید می‌کند که تعامل عکس و معماری، سنتی ۲۰۰ ساله دارد. و گرچه فضا و تصویر چنان تنگانگ به هم گره خورده‌اند که حتی خوش‌رقصی معماری برای عکاسی هم امری بی‌سابقه محسوب نمی‌شود (مثلا سم جیکوبز، طراح موزۀ کارتون لندن، نقل می‌کند که: «یکی از کسانی که در طراحی ساختمان باربیکان نقش داشت به من گفت که آن ها ناهمواری سطوح بتنی بنا را برای ارتقای کیفیت عکس‌های سیاه و سفید، تعمدا برجسته‌تر کردند.») با این همه «معماری از دریچۀ اینستاگرام» چنان از اسلافش متفاوت است که صورت‌بندی نظری مجددی می‌طلبد. هرچه باشد، تجربۀ اینستاگرامی فضا، از متافیزیک حضور به معنای دریدایی آن تا تجربۀ سکونت به تعبیر هایدگری آن را تحت تاثیر قرار داده است.

دم‌دست‌ترین نقدها به معماری اینستاگرام‌زده عموما رگه‌هایی از نگاهی نوستالژیک و علقه‌ای رمانتیک به وضعیت پیشااینترنت معماری دارند. از اشاره ها به ماهیت مصرف‌زدۀ تصاویر اینستاگرامی، اقتصاد لایک، و کالاسازی معماری برای بازار کلیک گرفته تا گلایه‌ها از برهنگی معنایی معماری برای نگاه خیرۀ اینستا. این که معماری مسخ می‌شود به میزانسنی که سانتی‌مانتالیسم لوس و دلخوشی‌های بی‌مایۀ نوجوانان دوربین به دست را با گردن‌های کج و لبخندهای اردکی‌شان قاب بگیرد. یا اینکه شهر تبدیل می‌شود به مجموعه‌ای منقطع از تک‌مکان‌های بزک‌شده و تجربۀ سفر در فضاهای روزمره مغفول می‌ماند.

می‌توان چنین نقدهایی را در دو ساحت تقریر کرد. یکی دگردیسی معماری است به مثابۀ طراحی صحنه‌ای برای نمایش خوشبختی‌های مبتذل مجازی. معماری مانیکورشده برای دوربین مستلزم آراستن بخش مشهود در کادر است و شقه‌شقه کردن اثر معماری توسط فریم‌های اینستایی. رویه‌ای که نتیجه‌اش انقطاع معماری فوتوژنیک است از بستر فضایی‌اش. معماری وقتی فروکاسته شود به صحنه‌آرایی سلفی، خوش‌عکس بودن بر عملکرد ارجحیت می‌یابد و کول بودن جایگزین معیارهای فنی ارزیابی اثر معماری می‌شود. جلوه‌گری ارزان و تاثیرگذاری سریع مستلزم کاستن از عمر اثر معماری است تا سقف شگفتی‌های زودگذر. همان پدیده‌ای که ساحت دوم نقد بر معماری اینستاگرامی بر آن تمکز دارد: بی‌منزلت شدن تجربۀ هنری.

وقتی عاملیت اجتماعی مخاطبین معماری در رسانه‌های به ظاهر جمعی به لایک کردن تقلیل پیدا کند، طراحی معماری منحرف می‌شود به تامین نیازهای بصری کاربرانی فرضی در نامکان‌های مجازی. بدین ترتیب حس تعلق به مکان اضمحلال می‌یابد و اجتماع انسانی به پای مجازیتی جمعی و جماعت‌هایی مجازی قربانی می‌شود. وقتی حضور دیگر شرط لازم برای ادراک فضایی نباشد، پیچیدگی، تجربۀ مکاشفه، حیرت، سیالیت فضا جای خود را به فرم‌های راحت‌الحلقوم و زودهضم و تخت و فاقد لایه‌های معنایی و حسی می‌دهد. التذاذ عمیق از اثر هنری و تجربۀ انکشاف فضای معماری نه تنها در سوایپ‌های نابردبار اینستاگرامی گم می‌شود که به فضای واقعی هم تسری می‌یابد، به‌گونه‌ای که تمرکز و ارتباط بازدیدکنندگان از موزه‌ها هم به هشت ثانیه به ازای هر اثر هنری کاهش پیدا کرده است. حضور در ساحت سلفی و غفلت از امر حقیقی و غیاب از فضای معماری، امر موقت و تاثیر زودگذر را منزلتی بالاتر از مانایی و ماندگاری می‌بخشد.

صرف نظر از صدق و کذب گزاره هایی از این دست، مشخص نیست چنین نقدهایی چقدر در ارائۀ راه حل موفق باشند. انتظار بازگشت به دوران پیشاچرخش دیجیتال نه گره‌گشاست و نه شدنی. در سال ۱۳۹۶ بیش از ۲/ ۱ تریلیون عکس گرفته شده که ۸۵ درصد آن از طریق تلفن همراه بوده است. تا تیرماه ۱۳۹۷ اینستاگرام یک میلیارد استفاده‌کنندۀ فعال داشته است. فقط صفحۀ اینستاگرام دیزین تا این لحظه ۴/ ۲ میلیون فالور اینستاگرامی دارد حال آنکه بازدید روزانه از برج ایفل کمتر از ۲۰هزار نفر است. برج ایفل درحالی سالانه ۷میلیون بازدید کننده را جذب می‌کند که هشتگ‌های مرتبط با آن تا این لحظه بیش از تا ۱۰میلیون بار استفاده شده‌اند. فضاهای دیجیتال در فیلم‌ها، انیمیشن‌ها، بازی‌های کامپیوتری و فضاهای مجازی به چنان ابعادی حضور دارند و به چندان تیراژی تکثیر می‌شوند و با چنین طیف گسترده‌ای ارتباط برقرار می کنند که دیگر نمی‌شود نسبت به ادراک دیجیتال فضا بی‌تفاوت ماند.

آیا فضای دیجیتال به طور اعم و اینستاگرام به طور اخص، با وجود ضعف‌ها و پیامدهای منفی، می‌تواند به ظهور رسیدن رویای والتر بنیامین برای قابلیت جمعی دیدن را نوید دهد؟ آیا فرصت‌هایی که این رسانۀ مجازی فراهم می‌آورد می‌تواند نویدبخش بازاجتماعی کردن نگرش ما به تولید فضا و سوسیالیزه کردن ادراک معماری شود؟

به هر حال کم نیستند شواهدی که نشان می‌‌دهد کادر ایسنتاگرام زوایایی از معماری را عریان کرده که پیشتر از نگاه‌ها مغفول مانده بود. عاصف خان و دیوید نایت که هر دو معمارند فوتوبلاگی دارند که در آن اثرهای استفاده کاربران بر روی ساختمان‌ها را ثبت می‌کنند. داگرال مورفی بر روی بلاگش تصاویری از پشتِ طراحی‌نشدۀ ساختمان سیگ گیتسهد اثر نورمن فاستر گذاشته.  لری اسپک استاد معماری دانشگاه تگزاس روی بلاگش عکس‌هایی از وضعیت اسفبار جزئیات ساختمان‌های زاها حدید منتشر کرده و می‌پرسد چرا باید ساختمانی با چنین جزئیات ضعیفی برندۀ جوایز متعدد شود. مشاور او ام ای در سال ۲۰۱۴ وبسایتش را چنان تغییر داد که صفحۀ نخست آن مجموعه‌ای از عکس‌های آماتور از ساختمان‌های این شرکت را به طور خودکار از ایستاگرام انتخاب و ارائه می‌کرد. «این تصاویر آماتور» به باور ایپولیتو پاستلینی لاپارلی، یکی از شرکای او ام ای، «داستانی متفاوت از بنا را روایت می‌کردند. لحظه‌هایی زیبا و غافلگیر‌کننده که در  صحنه‌سازی‌های عکاسی حرفه‌ای غایب است.»

مهم‌تر از این موارد اما نظریه‌های زیبایی‌شناسانه‌ای است که مقارن با رواج رسانه‌های مجازی در مرکزیت گفتمان امروز معماری قرار گرفته‌اند. گفتمانی که با نوعی بی‌تفاوتی سیاسی اجتماعی به تبیین زیبایی‌شناسی گرافیکی می‌پردازد که تخت است، شکل‌گراست، همه‌پسند است، و از ارجاعات کولاژگونۀ غیردلالتی به گذشتۀ معماری ابایی ندارد. سوال اینجاست که این سبک‌ها چقدر متاثر از تمهیدات معماری اینستاگرامی نظیر فضاهای پاپ، مبلمان شاد، بافت‌های قدیمی رنگ و رو رفته، ادوات صنعتی و چراغ‌های برنجی است.

خیمنز لای در مقالۀ میان صمیمیت و طعنه نقطه عطف تحولاتی که به گفتمان معماری شکل‌گرا انجامید را دو اتفاق مهم سال ۲۰۰۸ می‌داند. یکی بحران اقتصادی که منجر به بیکار شدن بخش زیادی از معماران شد. معمارانی که در رکود پروژه‌های ساختمانی به تولید معماری کاغذی روی آوردند. نوعی از معماری که در امتداد سنت معماری فوتوریستی سنت الیا، کولاژهای میس ون در روهه، و تصاویر سوپراستودیو و آرچیگرام، آرمان‌گراست و برای تصویرْ عاملیتی الهام‌بخش قائل است. رندرهای ارتوگرافیک پسادیجیتال کلاژگونۀ تخت و سریع‌الهضم را باید نسخۀ اینستاگرامیِ همان اعتماد به کنشگریِ تصویر تفسیر کرد. اتفاق دوم معرفی آیفون 3G در سال ۲۰۰۸ است که تغییری بنیادی در قابلیت ذخیره، پردازش، و انتقال داده ایجاد کرد و به طبع آن تولید، انباشت، و دسترس به آرشیوهای بزرگ از پایگاه داده‌های بصری میسر شد.

یک سال پیش از این اتفاقات اما رابرت سومول در مقالۀ نقطه‌های سبز مقدماتی به تبیین نظریۀ شکل‌گرای خود پرداخت. نظریه‌ای که برخلاف فرمالیست‌ها و پست‌مدرن‌ها و سنت‌گرایان و معماری واسازی که به ترتیب متاثر از اندیشه‌های ساختارگرایانه، نمادین، زبان الگو و پساساختارگرایانه بودند، دیگر مبتنی بر تئوری‌های زبان‌شناختی نبود. در غیاب یک رسالت دلالتی و ماموریت انتقادی، مقالۀ مانیفست‌گونه و هنجارگرای سومول به تبلیغ گونه‌ای از معماری می‌پردازد که توصیفی تبیینی نیست، بلکه کنشگراست. این کنشگری نه در ارجاعات دلالتی، بلکه در زیبایی‌شناسی خانه دارد. و سریع‌ترین گونۀ کنش زیبایی‌شناسانه را سومول در گرافیک می‌جوید. به این ترتیب در این مقاله و مقاله‌ای دیگر با عنوان دوازده دلیل برای بازگشت به شکل، سومول اصول گرافیک‌محور معماری‌اش را بر می‌شمارد: اشکال هندسی ساده، لوگو گونه، بی‌مقیاس، قابل فهم، تک‌لایه، بدون ارجاع، بی‌معنی، پرتزیین، رها و نهایتا باحال! نتیجۀ این تدابیر را سومول در ارجاعی طنزآمیز به ونتوری و هیدوک «اردک بزک‌شده» می‌نامد.

در لابه‌لای تصاویر صورتی معماری اینستاگرمی یک مشخصۀ دیگر هم خودنمایی می‌کند. این که نگاه یوتوپیایی این تصاویر در لایۀ زیبایی‌شناسانه‌شان باقی می‌ماند و تعمداً از مضامین سیاسی‌ـ‌اجتماعی اهتراز می‌کنند. این بی‌تفاوتی سرد را شاید بتوان واکنشی اتفاقا انتقادی یا دستکم قهرگونه به شرایط سیاست‌زدۀ کنونی تعبیر کرد و یا آن را مشخصۀ مصرف‌گرایانۀ رسانه‌های دیجیتال دانست. مایکل مردیث به عنوان کسی که در مقالۀ «بی‌اعتنایی، دومرتبه» سعی کرد به این بی‌تفاوتی جنبۀ نظری بدهد، آن را بی‌تاثیر از فضای خشن و دوقطبی سیاسی که منجر شد به انتخاب ترامپ نمی‌داند. اتفاقا ارجاع او به مقالۀ مویرا راث در مورد زیبایی‌شناسی بی‌اعتنایی در اوج دورۀ اختناق مک‌کارتی نیز حکایت از نوعی دلسردی از کنش سیاسی و پناه بردن به اثر زیبایی‌شناسانه دارد. 

به هرحال گفتمان معماری‌ای که ستایشگر شکل‌های بازی‌گوشانه، طرح‌های دهاتی، احجام تخت اکسترود شده، مصالح دمده، کاغذ‌دیواری‌های جواد، اشاره‌های گل‌درشت، فرم‌های پلاستیکی، گرافیک صمیمی، و طیف رنگی دهه‌هشتادی‌پسند است همزمان شده با اوج رسانه‌های دیجیتالی چون اینستاگرام. این سیاق از معماری الگوهای زیبایی‌شناسانه‌اش را از منابع متعددی چون کمیک‌استریپ‌های پاپ دهۀ ۱۹۵۰، فضای موسیقی راک دهۀ ۱۹۸۰، سبک‌های ویپرویو پر از تابلوهای نئون، و حتی بازی‌های کامپیوتری نظیر کندی‌کراش و مانیومنت‌ولی می‌گیرد، بی‌آنکه اعتنایی به سویه‌های سیاسی‌ـ‌اجتماعی آن داشته باشد. در چنین فضایی که مصرف بصری با استعاره‌های بی‌ماخذ پیوند خورده، بار دیگر می‌توان پرسید که آیا باید در مقابل سلطۀ سنت‌های زیبایی‌شناسانۀ اینستا مقاومت کرد؟ و آیا مشارکت در زیبایی‌شناسی شکل‌گرا لزوما به معنای وادادگی به منطق مصرف است؟

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
از زاکانی به زاکانی
سلمان رضوی کوهپایه
در این ایام که خبر حسن انتخاب شورای مکرم شهر تهران شخصی نکونام و توانا و شایسته را به منصب شهرداری جان ‏این بنده را از شور و شعف آکنده است، چندان دل بدان مشغول داشته‌ام که دوش، شیخ محمدحسن سیرجانی، ‏نبیّ‌السّارقین، را به خواب دیدم؛ سخت شادان و خندان. گفتم: ای شیخ، این حال از چیست؟ مرا اشارتی کرد به کتاب ‏شریف اخلاق الاشراف. گفت این کتاب وصیت‌نامه‌ای است از زاکانی‌ای به زاکانی‌ای. باید که از پس هفتصد سال، ‏وصیت او به زاکانی رسانی. صفحاتی از آن کتاب شریف را به من نمود که شهردار تازۀ پایتخت نصب‌العین و آویزۀ ‏گوش گرداند:‏ نخست در باب خوان یغمای شهرداری فرمود که به نصحیت خواجه عبید گوش بدارد و مباد که ایثار بر انبار ‏گزیند:‏ ‏«در این روزها، بزرگ‌زاده‌ای خرقه‌ای به درویشی داد. مگر طاعنانْ خبر این واقعه به سمع پدرش رسانیدند. با پسر در این ‏باب عتاب می‌کرد. پسر گفت:...
تئاتر شهر: بحثی در نسبت داوری آثار معماری و اصالت
مدت کوتاهی بعد از درگذشت علی سردار افخمی، در روزهای ۳ و ۴ دی ۱۳۹۹ دو یادداشت از علی کیافر، معمار و مدرس معماری ساکن...
تالارعام و خلوتسرا
سعید خاقانی
به غذاخوری شیکی بیرون از یکی از شهرهای شمالی با تیغه‌های شیشه‌ای، کف براق سرامیک، صندلی‌های مشکی چرمی و پیش‌خوان چوبی می‌رویم. از سر کوچکی...
هفتصد کلمه دربارۀ قتل/ مرگ آسیه پناهی بنویسید.
سمانه محسنی
مأموران اجرائیات شهرداری کرمانشاه خانۀ زن آلونک‌نشین [آسیه پناهی] را خراب کردند. ساخت و ساز غیرقانونی در حریم فضای سبز و برق فشار قوی. انتقال به کمپ...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر