×

جستجو

پیشنهادی برای جای‌نام‌شناسی تاریخی اهواز

اهواز، زادگاه و سکونتگاهم، در بیست سال اخیر یکی از موضوعات اصلی مطالعاتم بوده؛ زمانی که این مطالعات را، به توصیه و راهنمایی استاد فرزانه زنده‌یاد باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی (ره)، آغاز کردم، مطالعه از منظر تاریخ شهر و معماری درباب اهواز بسیار اندک و به‌واقع ناچیز بود. خوشبختانه در سال‌های اخیر، به یمن دوره‌های تحصیلات تکمیلی شهرسازی و مطالعات معماری و حضور جمع زیادی از دانشجویان اهوازی یا تحصیل‌کردة اهواز در این دوره‌ها، پژوهش درباب تاریخ شهر و معماری اهواز گسترش کمّی و کیفی مطلوبی یافته و شاید دیر نباشد روزی که بتوان مطالعه درباب اهواز را نیز، چون شهرهای تاریخی ایران نظیر اصفهان و شیراز و یزد، حوزه‌ای پربسامد در مطالعات معماری و شهرسازی ایران به شمار آورد. البته این گسترش، چون هر روند توسعه علمی دیگر، خالی از مشکلات خاص خود نیست؛ مشکلاتی که در فرایند تبدیل مجموعه‌ای از مطالعات به یک حوزه مطالعاتی بحث و حلّ آنها ضروری است. این یادداشت متکفل پرداختن به یکی از این مشکلات یعنی جای‌نام‌شناسی [1] پاره‌های کلان تاریخ شهر است. این مشکل از تاریخ خاص شهر اهواز که من، تا اطلاع ثانوی، آن را تاریخی دوپاره می‌نامم، حاصل شده است. [2]

اهواز از یک طرف، بنا به شواهد مسلم تاریخی و باستان‌شناسی، حیات زنده و پرتکاپویی، از عصر عیلام تا قرون نخستین اسلامی، داشته و از سوی دیگر تاریخ پرفراز و نشیب و آکنده از شواهد مادی و متنی از اواسط عصر قاجار به این سو؛ اما در حدّ فاصل این دو دوره کمتر خبر و اثری از اهواز در دست داریم. از همین رو هم تقریباً تمام محققانی که از دوره قاجار به این سو از اهواز سخن گفته‌اند به دو اهواز اشاره کرده‌اند، یکی اهواز تاریخی -که دیگر نیست- و دیگری اهواز امروزین که از پیوستن آبادی تازه‌تأسیسی در این محدوده در عصر قاجار، موسوم به بندر ناصری، به روستای به‌جامانده از اهواز تاریخی در اواخر عصر قاجار سربرآورد و از سال 1314 رسماً اهواز نام گرفت. پرسشی که اکنون، در مطالعات اهوازپژوهی، با آن مواجهیم آن است که ما باید این پاره‌های کلانِ تاریخی-جغرافیایی را چگونه بنامیم؟

شاید در وهله اول منطقی باشد اهوازی را که زمانی بوده و امروز دیگر نشانی از آن نیست، «اهواز قدیم» یا «اهواز تاریخی» بنامیم؛ اما هر یک از این نام‌ها ایراد خاص خود را دارد. «اهواز قدیم» نامی است که از عهد ناصری تا اوائل پهلوی برای اشاره به روستای کوچکی که بر بقایای شهر تاریخی اهواز شکل گرفته بود و امروزه منحصر به محلات عامری و صخیریه در شهر کنونی است، به کار می‌رفت و استفاده از آن برای اهواز تاریخی علاوه بر ایجاد مشکل «اشتراک لفظ» در مطالعات، می‌تواند نوعی زمان‌پریشی را نیز دامن بزند. «اهواز تاریخی» هرچند از این نظر سرراست‌تر و گویاتر است و اتفاقاً دانشوران متقدمی چون کسروی، امام شوشتری و دیگران از آن استفاده کرده‌اند، اما امروزه کاربرد آن در این معنا خالی از اشکال و ابهام نیست؛ زیرا زمانی‌که کسروی و دیگران این اصطلاح را به کار می‌بردند اهواز کنونی شهری تازه‌تأسیس و فاقد هرگونه پیشینه تاریخی بود و هرکس درمی‌یافت که مراد از اهواز تاریخی همان اهوازی است که زمانی بوده و امروز دیگر نیست. اما اکنون، همین اهوازی که هست خود تاریخی را از سرگذرانده و پاره‌ای از آن نسبت به پاره‌های دیگر هویت تاریخی متمایزی کسب کرده و از قضا از سال 1398 این پاره متمایز، تحت نام «بافت تاریخی شهر اهواز» حریم مصوب و ضوابط مشخص یافته؛ از این رو اکنون دیگر اصطلاح «اهواز تاریخی»، آن اندازه که در زمان کسروی و امام شوشتری سرراست بود، سرراست و خالی از ابهام نیست و قاعدتاً در گذر زمان این ابهام و پریشانی بیشتر هم خواهد شد.

مشکل نام‌گذاری، البته، منحصر به اهواز تاریخی نیست. نام‌گذاری پاره‌های اهواز معاصر نیز خالی از ابهام نیست. همان‌طور که گفتیم پاره‌ای از اهواز معاصر امروز رسماً «بافت تاریخی» نامیده می‌شود، حال آنکه تنها بخش کوچکی از آن، یعنی همان بقایای شهر قدیم اهواز با بافت ارگانیک و غیرهندسی‌اش، را می‌توان تاریخی به معنای رایجِ این واژه در ادبیات شهرسازی شمرد و بخش بزرگی از این بافت ارزشمند که هسته اولیه‌اش را نظام‌السلطنه، حاکم قاجاری خوزستان، ریخته عملاً معاصر است؛ یعنی کلیت و مهمترین پاره‌های آن طی 70 سال، از اواخر ناصری تا نیمه پهلوی دوم، با طرحی هندسی و منظم شکل گرفته است. از سوی دیگر دقیقاً مقابل این بافت ارزشمند، در سمت غرب رودخانه، بافت شهری منحصربه‌فرد دیگری است که در توسعه‌های حکومتی پهلوی اول و دوم شکل گرفته و هرچند در حریم بافت تاریخی اهواز قرار ندارد اما شمار مهمی از بناهای تاریخی واجد ارزش شهر، چون کاخ استانداری، ساختمان‌های راه‌آهن، بنای سه‌گوش، خانه‌های بانک ملی و غیره؛ در آن قرار دارد و طرح شهری‌اش نیز از طرح‌های شهری واجدارزش و متقدم در ایران معاصر است. حال اگر محققی بخواهد در ارجاع به تحولات معاصر تاریخ شهر اهواز هویت متمایز روستای اهواز قدیم، ناصری و توسعه‌های بعدی آن، و اهواز دوره پهلوی را ذیل مقاطع تاریخی تحول یک پدیده ثابت، یعنی اهواز، یاد کند باید چگونه و با چه واژگانی از آنها یاد کند؟

پیشنهاد بنده برای حل این معضل تدوین یک جای‌نام‌شناسی واحد برای نامیدن این مقاطع تاریخی است. جای‌نام‌هایی که پیشنهاد می‌کنم، و امیدوارم مورد قبول اهل نظر واقع گردد، از این قرار است. برای نامیدن اهواز گذشته، که متقدمان عمدتاً با نام اهواز تاریخی یاد کرده‌اند، از اصطلاح «اهواز کهن» استفاده کنیم. این اصطلاح علاوه برآنکه بر دیرینگی موضوع اشاره می‌کند، نوعی تقدم ضمنی بر لفظ قدیم نیز دارد و می‌تواند بر تقدم زمانی مقطع مورد اشاره نسبت به اهواز قدیم نیز دلالت کند. اینگونه می‌توان اصطلاح «اهواز قدیم» را در معنای درست تاریخی خود، یعنی برای اطلاق به آن بخش از بافت تاریخی فعلی اهواز که دارای شبکه معابر ارگانیک و بازمانده‌ای از نظام هندسی شهر کهن است، استفاده کرد. برای بافت نظام‌السلطنه‌ای و منظم اهواز که فرایند شکل‌گیری و توسعه آن از اواسط قاجار تا اوائل پهلوی دوم به طول انجامیده، می‌توان از اصطلاح «اهواز نو» [3] استفاده کرد. این اصطلاح را، به‌صورت اهواز نوین، کسروی در مواضعی از تاریخ پانصدساله و دیگر جاهایی که به اهواز پرداخته برای نامیدن آبادی جدید ناصری به کاربرده. سرانجام برای بافت پهلوی اول و توسعه‌های متعاقب آن تا سال 1335، پیشنهاد بنده «اهواز جدید» است. این اصطلاح را از نخستین نقشه این بخش از شهر که در سال 1319 توسط شهرداری اهواز تهیه و در نامیدن آن از عنوان «شهر جدید اهواز» استفاده شده، وام گرفته‌ام. تصویر ضمیمه این محدوده‌ها را، جز اهواز کهن که نشان چندانی بر سطح زمین ندارد، بر نقشه سال 1339 شهر اهواز نشان می‌دهد.

تقدیر و تشکر: از استاد بزرگوارم، جناب مهرداد قیومی بیدهندی، بی‌نهایت سپاسگزارم که علی‌رغم مشغله فراوان متن اولیه یادداشت را خواندند و نکات ارزنده‌ای را متذکر شدند.

1- toponomy

2- اطلاع ثانوی را از این جهت عرض می‌کنم که برخی دوستان دانشور بنده، نظیر دکتر علی بحرانی‌پور، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز، بنا به شواهدی که در جای خود قابل‌تأمل است، معتقدند صحبت از تاریخ دوپاره درباب اهواز -حداقل به شکلی که اکنون رایج است- خطایی است که بیش از هرچیز ناشی از خلا پژوهش‌های تاریخی در باب مقطعی خاص از تاریخ اهواز (یعنی قرون 6 تا 12 هجری) است. بنا به نظر دکتر بحرانی‌پور با توجه به پاره‌ای شواهد متقن چنانچه این مقطع تاریخی به‌درستی و با شیوه‌های نوین پژوهش تاریخی، چون باستان‌شناسی شهری، تاریخ مادّی و نظایر آن، مطالعه گردد، این تصور دوپاره از تاریخ اهواز رخت برخواهد بست.

 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر