×

جستجو

به نام خدا


خداوند متعال در خلقت عالم به انزال قدر اشاره دارد که می‌فرماید: «وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» قدر در کلام الهی همان هندسه است و هندسه معرب اندازه، در کلام امام هشتم علیه‌السلام خطاب به یونس بن عبدالرحمن فرموده است: «آیا می‌دانی قدر چیست؟ امام فرمود: قدر به معنی هندسه است»۱. بدین‌جهت عالم بر اساس هندسه آفریده شده است. هندسه شکوهمند هستی کثرت را از دل وحدت می‌زایاند و همۀ پدیده‌های شکوهمند در نظمی هماهنگی غوطه‌ور می‌گردند:


خلق به معنی ایجاد به اندازه است [...] خداوند که انسان را در ذات صفات و افعالش به صورت خود آفرید، دربارۀ خود فرمود «هُوَ اللَّـهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ» از آن جهت که مقدر است خالق است و چون بر وفق تقدیر ایجاد می‌کند باری است و از این که صور موجودات را به احسن وجه ترتیب می‌دهد و ترکیب می‌کند مصور است. پس هر آنچه به عین خارجی تحقق می‌یابد مسبوق به «اندازه» است که چون به وقوع می‌پیوندد به قدر و اندازۀ معینی ایجاد و مخترع می‌گردد.۲


پس کار خداوند ترکیب‌گری و صورت‌بخشی است بر وفق قدر که فرمود: «فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ» و این قدرت را برای خلیفۀ خویش نیز پسندیده و در مرتبت بنده نیز این توانمندی نمودار می‌گردد. یکی از مهم‌ترین صحنه‌های این ترکیب‌گری خدایی در هنر تجلی می‌نماید.


مهندس عالم، هستی را با هندسه آفرید و رجوع به هندسه به چیستی یا ماهیت پدیده‌ها یا ذات آنهاست. بنا بر این هندسه پیش از آنکه کمیتی مقداری باشد کمیتی است ذاتی. اخوان الصفا در رسالۀ دوم خویش از مجموعه رسائل به هندسه پرداخته‌اند. آن را به دو مقوله منقسم کرده‌اند. هندسۀ محسوص و هندسۀ معقول. هندسۀ محسوس را مدخلی بر صناعت و آفرینش عملی و هندسۀ معقول را مقوّم فکر و آفرینندۀ علم، و نیز هر دو را بابی برای ورود به درک گوهر حکمت و جوهر نفس دانسته‌اند و در جای دیگر هندسه را راهی به سوی قوت فکر و خیال برای ادراک جوهر نفس و ذات اشیا منظور داشته‌اند. گنون به اهمیت وجه کیفی هندسه چنین اشاره دارد:


همان‌طور که اعداد سنتی با علم حساب غیر سنتی متجددان متفاوت است ولو اینکه به علم اخیر همۀ ابعاد جبری یا ابعاد دیگری که گنجایش آن را دارد اضافه شود، نوعی هندسۀ مقدس نیز هست که با علم آموزشگاهی که امروز هندسه نامیده می‌شود عمیقاً و به همان اندازه که در مورد اعداد گفته شد فرق دارد... این هندسه با نمایش واقعیات عالیه و دست‌کم تا جایی که این واقعیات با صورتی محسوس قابل نمایش باشند سازگار است. آيا حقیقت «صور هندسی» بالضروره پایه هر نوع «معنی رمزی» اشکال و نمودارها در حروف الفبا و اعداد در همۀ زبان‌ها گرفته تا پیچیده‌ترین و به‌ظاهر عجیب‌ترین «یانترا»های  رازآموزی نیست؟ گرچه درک اینکه این رموز بتواند کاربردهای فراوان و بیکرانی داشته باشد آسان است، اما در عین حال ادراک این نکته نیز هم‌ چندان دشوار نیست که چنین هندسه‌ای نه تنها به کمیت محض راجع نیست بلکه به عکس اساساً جنبۀ کیفی دارد.۳


هستی در مراتب سه‌گانۀ عالم معقول، عالم خیال مطلق و عالم ماده متجلی می‌گردد و اگر به این مراتب سه‌گانه رجوع نماییم در خواهیم یافت که هندسه در عالم معقول به حدود ذوات عقلیه و در مرتبۀ عالم خیال به ظهور صور مثالیه تعلق دارد. «این عالم برزخی است وسیط بین جهان عقلی و عالم حسی، زیرا مرتبت وجودی آن برتر از عالم حواس و فروتر از جهان عقل است. این عالم از جهان حسی مجردتر و از عالم عقلی دارای تجرد کمتری است». جهانی که در آن جمیع صور و اشکال و مقادیر و اجسام و آنچه به آن متعلق است موجود است. نظیر حرکات، سکنات، اوضاع، هیئت و ... . همه قائم به ذات هستند و معلقه یعنی غیرمقرر در مکانی یا متعلق در محلی.۴


هندسه در عالم ماده که کدرترین مرتبۀ وجود است یعنی در مادۀ کمیت‌پذیر عینیت می‌یابد. هنگامی‌که از چیستی موجودی سؤال می‌گردد از ذات و نوع تعین او در هستی و میزان بهره‌ای که از وجود برده سخن می‌گوییم. به عبارت دیگر، از اسم او سؤال می‌نماییم. اسمی که ظهور مسمای وجودی اوست. و هنگامی که از صفت او سؤال می‌گردد صفتی است که ظهور ذات را در خود دارد. «اسم حقیقی هر چیز علامت آن چیز است که با آن چیز همراه است و آن چیز را از دیگر چیزها متمایز می‌گرداند. و شک نیست که اسم حقیقی عین مسماست و «صفت هر چیز مظهر ذات که با آن همواره همراه است»۵.


هندسۀ تعین‌بخش ذات در اینجا رابطه‌ای عمیق با اسم و صفت می‌یابد. خداوند در آفرینش آدم به آموزش تکوینی اسما بر او اشارت دارد که می‌فرماید «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا». چون آدم جامع جمیع صفات الهیه است آموختن کل اسما به او مسمی می‌یابد. پس هندسه در این مقام با ماهیت، ذات، اسم و صفت قرابت می‌یاد و در مفهوم جامع خویش حضوری طولی در تمامی مراتب هستی پیدا می‌کند.


قوۀ خیال در انسان هندسه‌پرداز و صورت‌‌ساز است و اگر از مرتبۀ خیال متصل که عکس ادراکات عالم محسوس است به عالم خیال منفصل یا خیال مطلق که عالم صور مثالیه و تمثیل حقایق کلیه است عروج نماید و به ادراک شهودیه صور ملکوتیه و ثوابت نوعیه نائل گردد آنچه با خود به ارمغان می‌آورد از حلاوتی فطری و طراوتی جانبخش برخوردار شده و مانایی می‌یابد.


* برگرفته از مقالۀ «حقیقت نقش». در نامۀ فرهنگستان علوم. ش ۱۴- ۱۵ (پاییز و زمستان ۱۳۷۸).


 


 

۱. حسن‌زاده آملی. یازده رسالۀ فارسی. تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۳. ص ۵۹۴.
۲. همان.
۳. رنه گنون. سیطرۀ کمیت و علائم آخرالزمان. ترجمۀ علیمحمد کاردان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۵. ص ۶- ۷.
۴. هنری کربن. ارض ملکوت. ترجمۀ سید ضیاءالدین دهشیری. تهران: مرکز ایرانی مطالعۀ فرهنگ‌ها، ۱۳۸۵. 
۵. عزیزالدین نسفی. الانسان الکامل. تهران: طهوری، ۱۳۷۴. ص ۲۸۱.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
احیای «شهر اسلامی» در قرون ۲۰ و ۲۱ | میزگرد
«شهر اسلامی» به‌عنوان یک مفهوم و موضوع تاریخی مبهم از قرن نوزدهم در تخیل اروپایی ابداع شده است. با این حال، نقد شرق‌شناسی این انتظار را که تجدید حیات عقاید و سیاست‌های اسلامی آغازگر مرحله جدیدی از شهرسازی اسلامی باشد، به‌ویژه در حکومت‌های دین‌سالاری مسلمان مانند ایران و همچنین ترکیه و خلیج‌فارس، فرونشانده است.
نظم بصری تفرجگاه؛ چهارباغ اصفهان صفوی و تجربه‌های حسی‌اش | برگزاری رویداد
فرشید امامی بر اساس کتاب اخیر خود با عنوان اصفهان: معماری و تجربه شهری در ایران اولیه (انتشارات دانشگاه ایالتی پن، 2024) که به تازگی...
«تأملی بر اسطوره‌ی شیخ بهایی در معماری» | جعفر طاهری
اندیشه‌ی اسطوره‌ای بهاء‌الدین عاملی (شیخ بهایی)، بیش از چهار سده حاکم بر قلمروهای گوناگون علوم و فنون، بویژه معماری بوده است. مقاله‌ی حاضر تأملی تاریخی در آثار و لایه‌های پنهان زندگی شیخ بهایی و ارتباط او با قلمرو معماری است؛ و تلاش می‌کند با استناد به مدارک تاریخی اندیشه‌ی دیرپای توانایی و حضور برجسته‌ی شیخ در قلمرو معماری را مورد تحلیل قرار دهد.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر