×

جستجو

بیست و هشتم مردادماه سال جاری مصادف با یازدهمین سالروز درگذشت زنده‌یاد سیّدباقر آیت‌الله زاده شیرازی است. شیرازی را با یک صفت نمی‌توان توصیف کرد که او جامع بسیاری صفات بود. نگاهی به مقالات و سلسله مطالبی که در بیش از یک دهه گذشته در توصیف شخصیت علمی و شرح دستاوردهای عملی او نوشته شده، از جمله ویژه‌نامه مجله وزین گلستان هنر (تابستان ۱۳۸۷)، به‌خوبی پرده از این واقعیت برمی‌دارد. نوشتار حاضر به توصیف نقش دکتر شیرازی در مقام تاریخ‌نگارِ معماری ایرانی اختصاص دارد. این نوشته بخشی از مقاله مفصّل‌تر، و تا کنون منتشر نشده‌ای، با موضوع بررسی تاریخ تاریخ‌نگاری معماری ایرانی است که نگارنده چندی قبل به توصیه و سفارش استاد بزرگوار، جناب دکتر قیومی، آن را نوشت. مشخصات منبع‌شناسی متن کامل مقاله در انتهای همین یادداشت آمده است. در این نوشتار، جهت تلخیص مطلب، کلیه ارجاعات و پی‌نوشت‌ها حذف شده است.

 

سیر تحول در کار حافظت آثار و تاریخ‌نگاری معماری ایران با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357ش وارد مرحله‌ای تازه شد. اگر پیشگام و نمایندۀ تحولات مرمت و تاریخ‌نگاری معماری ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ش پیرنیا بود، پیشگام و نمایندۀ این تحولات در سال‌های پس از انقلاب زنده‌یاد سیدباقر آیت‌الله‌زاده شیرازی، از همکاران پیرنیا در ادارۀ حفاظت آثار باستانی، بود. پیرنیا خود در این زمینه می‌گوید «پس از انقلاب، دیدیم تنها کسی که می‌تواند سازمان را حفظ کند مهندس شیرازی است. همکارانْ ایشان را برای سرپرستی سازمان انتخاب کردند تا اینکه ’سازمان حفاظت آثار باستانی‘ به ’سازمان میراث فرهنگی‘ تبدیل شد». شیرازی در همۀ سال‌های خدمت در میراث و پس از آن، فراتر از مدیر یا رئیس سازمان، که در قامت مرشدی کامل در حوزۀ نظری و عملی معماری ایران، ایفای نقش کرد. شیرازی به سال ۱۳۱۵ش در نجف اشرف زاده شد.

 

اوان کودکی را در نجف دهۀ ۱۳۲۰ش در روزگاری گذراند که این شهر کانون فرهنگی شیعه در جهان بود و عالمان برجسته‌ای چون شیرازی، حكيم، یزدی، خویی و گلپايگاني در آنجا بودند. در مدرسۀ طوسی، واقع در صحن حرم حضرت علی (ع)، به مدت یک‌سال قرآن و نهج‌البلاغه آموخت. خود می‌گوید چنان فضای روحانی و پر‌جنب‌و‌جوش علمی در ناخودآگاهش از نخستین عوامل گرایش او به سمت علم و فرهنگ و علاقه‌اش به سنت بود. از دیگر عوامل این علاقه‌مندی، زیستن او در محلات تاریخی نجف و تهران بود. در نجف در پیرامون حرم حضرت علی، علیه‌السلام، زندگی و تحصیل می‌کرد و در تهران، خانۀ پدری‌اش در محلۀ پامنار، کوچۀ میرزا محمود وزیر، قرار داشت، [...]. شگفت اینکه آخرین دفتر کار او، دفتر مؤسسۀ ملی ایکوموس ایران، که خود پایه‌گذار آن بود، در خانۀ کهن قوام‌الدوله، در همان کوچه قرار داشت.

 

شیرازی پس از اتمام تحصیل دورۀ ابتدایی، با خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۳۵ش در رشتۀ ریاضی از این مدرسه فارغ‌التحصیل و در رشتۀ معماری هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد. در سال ۱۳۴۲ش، مدرک کارشناسی ارشد معماری را با درجۀ عالی دریافت کرد و یک‌سال بعد برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ مطالعه و مرمت بناها و بافت‌های تاریخی به ایتالیا رفت. چند سال بعد به دعوت محسن فروغی، که در دانشگاه تهران استاد و رئیس دانشکده بود، به ایران بازگشت و ریاست دفتر فنی سازمان حفاظت آثار باستانی ایران در استان اصفهان را به عهده گرفت. در طی دورۀ مدیریت، آموخته‌های خود در مرمت را با کار و مهارت استادکاران سنتی اصفهان سنجید و از آنها آموخت. در سال‌های ۱۳۴۶- ۱۳۵۸ش در این سمت باقی بود و علاوه بر مطالعه، مرمت و احیای بناهای تاریخی بسیار، در شهرها و روستاهای استان اصفهان، طراحی و مدیریت پروژۀ مطالعه، سامان‌دهی، مرمت و احیای دولت‌خانۀ صفوی اصفهان را بر عهده گرفت؛ پروژه‌ای که به موازات احیای بازار و مرکز تجاری کهن اصفهان، که پایان نامۀ دکتری شیرازی در دانشگاه رم (۱۳۵۰ش) بود، در صورت اجرای کامل، به تجربه‌ای درخشان در مرمت و احیای بافت تاریخی و هویت شهری اصفهان می‌انجامید. شیرازی بخشی از مطالعاتش دربارۀ اصفهان را در سال ۱۳۵۵ش/ ۱۹۷۶م، در حاشیۀ جشنوارۀ جهان اسلام در لندن، در کتابی با عنوان اصفهان، شهر نور عرضه کرد که تک‌نگاری‌ای گیرا و ستودنی دربارۀ تاریخ شهر و معماری اصفهان است. فعالیت شیرازی در احیای دولت‌خانۀ صفوی در سال ۱۳۵۹ش/ ۱۹۸۰م جایزۀ آقاخان، از معتبرترین جوایز معماری جهان اسلام، را برای شیرازی و ائوجنیو گالدی‌یری، نمایندۀ گروه باستان‌شناسی ایتالیایی همکار در پروژه، به ارمغان آورد. شیرازی در سال‌های ۱۳۵۸- ۱۳۶۶ش رئیس سازمان حفاظت آثار باستانی بود. در این سال‌ها، همراه با مهدی حجت، فعالیت‌های گسترده‌ای برای بنیان‌گذاری سازمان میراث فرهنگی ایران به عمل آورد و پس از تأسیس این سازمان در ۱۳۶۶، در سال‌های ۱۳۶۶- ۱۳۷۹ش در مقام معاون اجرایی و قائم‌مقام رئیس سازمان خدمات فراوانی در مطالعه، حافظت، مرمت و احیای آثار معماری به انجام رساند. شیرازی معتقد بود که تحقیق دربارۀ معماری ایران به مرمت و باستان‌شناسی و همۀ اینها به مدیریت میراث فرهنگی وابسته‌ است و بدون مدیریتِ آگاه به دانش جدیدِ مرمت، تأسیس این حوزه در ایران ممکن نیست. از این رو، بخش مهمی از زندگی حرفه‌ای‌اش را به مدیریت میراث فرهنگی اختصاص داد. مدیریت مطلوب او مستلزم احاطه بر زمینه‌های مختلف میراث فرهنگی بود و به همین جهت، به‌سختی می‌توان میان مدیریت و معماری، مرمت، باستان‌شناسی و تاریخ در نزد او فاصله‌ای تشخیص داد و آنها را از یکدیگر تفکیک کرد. شیرازی در سال‌های گوناگون نمایندۀ سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) در تعیین محدودۀ آثار تاریخی و شهرهای اسلامی در کشورهایی نظیر اندونزی، ازبکستان و قزاقستان بود. او در حوزۀ آموزش معماری و مرمت بناهای تاریخی نیز بسیار فعال بود. شیرازی لازمۀ تأسیس و تحکیم و ترویج مرمت علمی آثار تاریخی و نیز انتقال یافته‌های علمی و عملی خود به دیگران را تأسیس رشته‌ای دانشگاهی برای مرمت می‌‌شمرد. اگرچه دورۀ آموزش مرمت سال‌ها پیش در دانشکدۀ معماری و شهرسازی دانشگاه ملی ایران دایر شده بود، تا آن زمان در ایران رشته‌ای مستقل برای آموزش مرمت وجود نداشت. اقدام شیرازی به تأسیس دورۀ کارشناسی ارشد مرمت در دانشکدۀ پردیس دانشگاه فارابی در اصفهان (۱۳۵۶ش) و تدریس در آن، بخش‌های دیگری از وجود او را، در مقام معلم، پرورد. شیرازی از این زمان تا هنگام درگذشت ناگهانی، و در عین حال شکوهمندش، در مرداد ۱۳۸۶ش، در عین مشاغل متعدد حرفه‌ای، به تدریس مؤثر در دانشگاه‌های هنر و معماری تهران، اصفهان، یزد و کرمان اشتغال داشت و بیش از ۱۳۰ عنوان پایان‌نامه و رساله در مقاطع مختلف از کارشناسی تا دکترا را طی این سال‌ها هدایت کرد. او در سال ۱۳۷۹ش به عضویت پیوستۀ فرهنگستان هنر درآمد. در فرهنگستان هنر، تا پایان عمر در سمت عضویت گروه تخصصی تاریخ معماری و شهرسازی به تهیۀ سندهای راهبردی ملی معماری و شهرسازی کشور اشتغال داشت و دبیر علمی بخش معماری و شهرسازی همایش بین‌المللی مکتب اصفهان بود. هرچند که این گزارشْ توانایی و جایگاه شیرازی را در تاریخ معماری ایران نشان می‌دهد اما برای شناخت اهمیت او در تاریخ‌نگاری تاریخ معماری باید نگاهی دقیق‌تر به فعالیت‌ها و افکار او داشته باشیم. شیرازی مرمت بناهای تاریخی را صرفاً فعالیتی در جهت نگهداری این بناها نمی‌دانست؛ بلکه مرمت برای او دریچه‌ای به تاریخ معماری بود. در مقدمه‌اش بر ترجمۀ کتاب عالیقاپوی گالدی‌یری، می‌گوید: «در سرزمین ما، که تا تدوين تاريخ مستند و معتبری از تحول معماری و شهرسازی آن فاصلۀ زياد داريم، تعمير يک بنای تاريخی بهترين فرصتی است که به محقق مرمتگر اين امکان را می‌دهد که ضمن نجات و احيای آن بنا، گوشه‌ای از تاريخ ناشناختۀ معماری را روشن سازد». او مرمت آثار تاریخی را فرصتی برای اصلاح باورهای نادرست دربارۀ تاریخ معماری ایران می‌شمرد:

 

«تجربیات کوتاه ما در تعمیرات بناهای تاریخی دو اصل را مسلم می‌کند: اولاً آنچه را مستشرقین دربارۀ معماری اسلامی در ایران تا کنون اظهار داشته‌اند نه‌تنها نباید قطعی فرض کرد؛ بلکه گاه گمراه‌کننده است. دوم آنکه تعمیر هر بنای تاریخی و بررسی‌های علمی که برای انجام آن صورت می‌گیرد هریک فصل جدیدی است که در تاریخ معماری ایران گشوده می‌شود و نباید از آن به‌سادگی گذشت؛ چون تنها در مقطعی از زمان است که این امکان فراهم می‌شود.»

 

با چنین نگاهی بود که شیرازی در اولین گام پس از تصدی ریاست سازمان حفاظت آثار باستانی در سال ۱۳۵۸ش، به انتشار مجله‌ای مستقل برای این سازمان، با عنوان اثر، همت گماشت. اثر، که تا سال ۱۳۸۵ به مدیرمسئولی شیرازی منتشر می‌شد، از نخستین مجلات با رویکرد علمی‌ـ تخصصی به مرمت و تاریخ معماری ایران است. بسیاری از گزارش‌های مرمت منتشرشده در این مجله، فراتر از گزارش‌های فنی یا اداری معمول، متضمن کشفیات و فرضیات تازه دربارۀ  بناهایی بود که تا پیش از آن تصور می‌شد باستان‌شناسان و مورخان غیرایرانی، با رویکردهایی عمدتاً شرق‌شناسانه، حرف آخر را دربارۀ آنها زده‌اند. گزارش شیرازی از مرمت مسجد جامع اردستان در اولین شمارۀ این مجله نمونۀ برجسته‌ای از چنین گزارش‌هایی است. نوشتن این‌گونه مقاله‌ها را مرمتگران و باستان‌شناسان برجسته‌ای چون یعقوب دانش‌دوست، محمد مهریار، شهریار عدل، و محمدرضا ریاضی ادامه دادند. اثر در کنار اهتمام جدی به فهم و نشر مبانی سنتی معماری ایران، که اوج آن را می‌توان در اختصاص دو شماره از این مجله به شیوه‌های طاق و گنبدسازی در معماری ایران بر اساس تقریرات استاد پیرنیا یافت، به رویکردها و دستاوردهای جدید در حوزۀ تاریخ معماری اسلامی نیز بی‌اعتنا نبود و در شماره‌های گوناگون این مجله ترجمۀ مقالاتی از شخصیت‌های قدیم و جدید این حوزه، از سیرو و لیونل بیر تا شراتو، گرابار، اوکین، بلر، کلایس، گلمبک و دیگران به چشم می‌خورد.

 

[...]

 

یکی از مهمترین تحولات حوزه تاریخ معماری ایران در سالهای آغازین دهه ۱۳۷۰ش، که مبدأ تحولات بعدی شد، برگزاری «نخستین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم» به سال ۱۳۷۴ش بود. برنامه‌ریزی برای کنگره بیش از دو سال زمان برده بود و در مرکز آن یکی از شناخته‌ترین چهره‌های تاریخ معماری و مرمت دهه‌های اخیر، یعنی باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی، قرار داشت. شیرازی این گنگره را تأسیس کرد و خود مدیریت همۀ امور علمی و اجرایی‌اش را بر عهده گرفت. با کوشش و ویراستاری علمی او پانزده جلد مجموعۀ مقالات مربوط به سه دورۀ این همایش (۱۳۷۴، ۱۳۷۸، ۱۳۸۵ش) ، تقریباً هم‌زمان با برگزاری آنها، به چاپ رسید. این مجموعۀ مقالات، که آثاری از دانشوران کهنه‌کار تا دانشجویان و محققان جوان باستان‌شناسی و تاریخ معماری و شهر را در بر دارد، از مهم‌ترین منابع مطالعۀ تاریخ معماری ایران است. مقدمه‌ای که شیرازی بر پنجمین جلد از مجموعۀ مقالات نخستین دوره نوشت نشان می‌دهد که او خود به‌خوبی و به‌روشنی از اهمیت، اهداف و دستاوردهای چنین حرکت عظیمی آگاه بوده است. شیرازی در آغاز این مقدمه می‌گوید کنگره شاهد حضور شورانگیز و گرم چهار نسل مردان و زنان فرهیخته و مشتاق بود که در فضایی صمیمی و به دور از تکلف معمول، فرصت دیدار و اطلاع از نظرات هم را یافتند:

 

«معماران و شهرسازان معاصر، که کمتر اطلاع از نظرات باستان‌شناسان دربارۀ مسائل و ارزش‌های معماری و شهرسازی عمق تاریخ داشته‌اند، فرصتی یافتند که دریابند که این علم [معماری و شهرسازی] در محدودۀ تنگ پوستۀ نازک دوران معاصر نمی‌تواند خلاصه شود. چه بسیاری از مسایل امروز ما ریشه در تاریخ دارد. باستان‌شناسان ما نیز دریافتند که پوستۀ تاریخ معاصر می‌تواند به عنوان یکی از مهم‌ترین لایه‌های کاوش‌های باستان‌شناسانۀ ایشان به شمار آید که مشحون از آگاهی‌های گذشته است. دانشجویانی که تنها نامی از استادان پیش‌کسوت خود شنیده بودند، فرصت آن را یافتند که از نزدیک و رو در رو با ایشان گفتگو داشته باشند و اساتیدْ نوجوییِ نسل نوخاسته را به تماشا نشستند.»

 

در مجموعۀ مقالات کنگره، شمار نسبتاً قابل‌توجهی مقاله به معماری دورۀ قاجاریان، یعنی همان دوره‌ای که به غلط در تاریخ‌نگاری معماری ایران نادیده گرفته می‌شد، اختصاص داده شد و این امر را می‌توان در امتداد تلاش‌هایی دانست که شیرازی در کلاس‌های درس و کارهای عملی خود، نظیر مرمت عمارت مسعودیه یا خانۀ قوام در تهران، برای اثبات معماری قاجاری به مثابۀ دوره‌ای مستقل و خلّاق در تاریخ معماری ایران آغاز کرده بود. علاوه بر این، اختصاص شماری هرچند اندک از مقالات این دوره به تاریخ معماری معاصر را می‌توان به مثابۀ اولین گام‌ها در راستای وارد کردن معماری معاصر به جریان مطالعات معماری ایران ارزیابی کرد. «هرچند مجمع قطعنامه‌ای منتشر نکرد و نخواست که این سیلان و حرکت سازندۀ پدیدآمده در چارچوبی متوقف و بسته شود»؛ گزیده‌ای از آنچه را که کنگره در آن به اجماع رسید در مقدمۀ جلد پنجم مجموعۀ مقالات به قلم شیرازی می‌توان ملاحظه کرد. این گزیده، که در هفت بند تنظیم شده است، از نظر تأثیر در تحولات تاریخ‌نگاری معماری در سال‌های پس از آن بسیار حایز اهمیت است. خلاصۀ محتوای این هفت بند عبارت است از مطالعۀ مستقل تاریخ معماری و شهرسازی ایران با عنایت به سوابق دیرینۀ آن، استمرار همایش‌هایی نظیر کنگرۀ بم، تشکیل مرکز یا نهادی برای انجام گرفتن مطالعات مستمر و برنامه‌ریزی شده دربارۀ معماری ایران، بازنگری در آموزش تاریخ معماری و شهرسازی در سطوح مختلف، انجام تحقیقات کاربردی به منظور پاسخ به نیازهای حرفه‌ای، آشنا ساختن اهل فن و کارگزارانِ حرفۀ معماری و شهرسازی با مفاهیم و ارزش‌های تاریخی و هویتی معماری و شهر در ایران، و فراهم آوردن هرچه گسترده‌تر منابع مطالعه از طریق انتشار یافته‌ها، تحقیقات و نقد و تحلیل‌ آنها. تأثیر بسیاری از این پیشنهادها را می‌توان در تحولات سال‌های بعد حوزۀ تاریخ‌نگاری و آموزش تاریخ معماری در ایران ردیابی کرد.

 

 مأخذ:

 

روح الله مجتهدزاده. «نگاهی به تاریخ تاریخ معماری ایران». در مهرداد قیومی (و.)، هنر در تمدن اسلامی: معماری، ج۱. تهران: سمت (در دست انتشار).

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر