×

جستجو

خاک کارخانه: پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران | شیوا خادمی

خاک کارخانه کتابی است از جنس مستندنگاری و تاریخ شفاهی. شیوا خادمی، عکاس و نویسنده‌ی این کتاب، با حال‌و‌هوایی عاطفی و در جست‌وجوی ریشه‌‌هایش، عکاسی و گفت‌وگو با همکاران سالخورده‌ی مادربزرگش ــ عزیزجون که در دهه‌ی ۱۳۲۰ کارگر کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر بوده ــ را آغاز می کند. اما خیلی زود می‌فهمد این گفت‌و‌گوهای به‌ظاهر ساده چیزی بیشتر از خاطره‌گویی مردمانی است که هنوز سرسختانه به محیط کار قدیمی‌شان عشق می‌ورزند. به‌مرور، از دل این خاطرات کاری، کلیت و فضایی شکل می‌گیرد و مضمون‌هایی سر بر می‌آورند که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب‌وکار در ایران به کار می‌آیند، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار، هویت شهر و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم‌مان می‌گذارند.

خاک کارخانه قصه‌ی یک صنعت است و روایت دنیای کار، اما از زبان روایتگرانی که همیشه در حاشیه‌ بوده‌اند و قصه‌هایشان در ثبت سرگذشت کسب‌و‌کارها در ایران کمتر به حساب آمده است. نگاهی است از درون و از منظر منابع انسانیِ خُرد و خاموش و نه از سمت رده‌‌های رسمی و بالا. ثبت تجربه‌های ناشنیده‌ترین حلقه‌های زنجیره‌ی کار در ایران. روایت کارگران بومی یا مهاجری که روزگاری زندگی‌شان با صدای سوت کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر تنظیم می‌شده است. آشپز و معلم اکابر و زنان بافنده و ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیده‌اند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشته‌اند؛ مردمانی که در تاریخ کار ایران کمتر دیده می‌شوند.

نثر دلنشین و عکس‌های رنگی شیوا خادمی با بازنمایی بده‌بستان جغرافیای سرسبزِ بهشهر با سازه‌ی صنعتی کارخانه‌ی چیت‌سازی، و آمیختگی طراوت محیط طبیعی شمال با فلز و چرخ‌دنده و دوک، تصویری سینمایی و به‌یادماندنی آفریده‌اند. تجربه‌نگاری انسانی ظریف و ریزبافِ خاک کارخانه بوی گل‌های وحشیِ رونده و خزه‌های مازندران را می‌دهد. این هم‌نوایی متن با اقلیمی که روایت می‌کند حاصلِ پژوهش پنج‌ساله‌ی شیوا خادمی را خواندنی و گیرا کرده و عکس‌های او هم، در کنار چنین متنی، به غنای این مستندنگاریِ اجتماعی افزوده‌اند.

فهرست مطالب کتاب:
- یادداشت عکاس و پژوهشگر| شیوا خادمی
- دستم به دستگاه نمی‌رسید| تامارا، بافنده‌ی کارخانه
- از باغچه‌ی کارخونه نعنا می‌چیدیم| گرجی، بافنده‌ی کارخانه
- سبزی‌قرمه‌های من هیچ‌وقت تیره نمی‌شد| گفت‌وگو با نوروز، آشپز کارخانه‌
- صدا به صدا نمی‌رسید| گفت‌وگو با معلم اکابر کارخانه‌
- هفت سال از کارخونه اخراج شدم| گفت‌وگو با سِد معصومه، ریسنده‌ی کارخانه
- تا سه‌ی صبح نخ گره می‌زدم| گفت‌وگو با شهربانو رضوان، بافنده‌ی کارخانه
- به دیوار خونه میخ هم نمی‌تونستیم بزنیم| گفت‌وگو با قاسم گل‌پور، رئیس سالن ریسندگی
- پارچه مثل یه تیکه نون بود| گفت‌وگو با علیرضا مزینانی، متصدی کنترل آمار، پسرِ حاج‌محمدعلی
- توی چمدانم ده پرتقال بود| سفرنامه‌ی حاج محمد‌علی مزینانی، بازدید از کارخانه‌های نساجی آمریکا
- مثل بلور برف روی پارچه| گفت‌وگو با قاسم محمدپور، رئیس پیشین کارخانه
-ما خاک کارخونه خوردیم| گفت‌وگو با شعبان حسن‌پور و حسن روحانی، تکنیسین‌های آزمایشگاه کارخانه
- اون تیکه زمین هنوز حاجت می‌ده| گفت‌وگو با محمد بشارتی و فرشته آبکار، ریسنده و بافنده‌ی کارخانه
- اِشل حقوقی پایین بود| گفت‌وگو با داریوش شیریان، مدیر امور مالی کارخانه
- مِرِه هیچ یاد دَنیه| گفت‌وگو با ماه‌منیر، چله‌دوان کارخانه
- با باقی‌مونده‌ها زندگی می‌کنیم| گفت‌وگو با شهربانو ایزدی، از قسمت تکمیل کارخانه
- همه‌ی نگاتیوها سوخت| گفت‌وگو با قاسم لامعی، راوی قصه‌ی عکس‌های کارخانه، پسرِ آقاجان
- انگار توی کارخونه دریا بود| خسرو معصومی، کارگردان، از ردپای کارخانه در فیلم‌هایش

- و در پایان…
شاید کارخانه شکوفه‌های پارچه‌ای بدهد

 

خاک کارخانه: پارچه‌های ناتمام چیت‌سازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران 
شیوا خادمی 
نشر اطراف، ۱۴۰۲

اطلاعات بیشتر:

https://atraf.ir/shop-3/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87%DB%8C-%D9%85%D8%AD%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D8%A7%D8%B1/%D8%AE%D8%A7%DA%A9-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87/

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
صبح به اتفاق یاران به زیارت آرامگاه حافظ و از آن پس به ساختمان مقبره‌ی سعدی شتافتیم. نخست در مدخل اللّه‌اکبر طاق دروازه‌ی قرآن را...
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
هم‌خون بودن و خون ملی یعنی چه؟ کسی چه خبر دارد که در عروقش چه خونی جریان دارد؟ این همه ادوار که بر ما گذشته،...
«زنان و صنعت ساختمان در بریتانیا و ایرلند عصر جرجی» | کانر لوسی
با اینکه نقش زنان، در جایگاه طراحان و/یا بانیان معماری، در سده‌ی هجدهم میلادیِ بریتانیا و ایرلند بیش از پیش شناخته شده، نقش آنها در ساخت معماری مناقشه برانگیز باقی مانده است. این موضوع، در این مقاله، با بیرون کشیدن بسیاری از منابع درجه‌ی دوم و همچنین اسناد اصناف و دیگر منابع اولیه در لندن و دوبلین، روشن می‌شود.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر