×

جستجو

نسبت معماری و علم در جهان غرب؛ از عصر باستان تا قرون میانه (۴)

مقوله نسبت علم و معماری در جهان قدیم، اعم از شرق و غرب، از مقولات شایسته پژوهش است که کمتر به آن پرداخته شده؛ در این سلسله یادداشتها که ترجمه آزاد و تلخیص‌یافته بخشهایی از فصول دوم تا چهارم کتاب استفان پارسل، چهار مفهوم تاریخی معماری، است؛ به نسبت علم و معماری و جایگاه معماری در طبقه‌بندی‌های دانش در جهان غرب پرداخته می‌شود.

‌هنگامی که کاپلا، چنانچه در یادداشت پیش دیدیم، در اوایل قرن پنجم میلادی معماری و طب را از طبقه‌بندی خود بیرون راند؛ درواقع عرصه‌ای را طرح‌ریزی کرد که در آن طبقه‌بندی علوم منحصر به صناعات آزاد هلنی گردید. بدین ترتیب طی چند قرنِ بعد از او اصلی‌ترین جریان‌های طبقه‌بندی علوم جریانهایی بودند که در آنها صرفا به صناعات آزاد پرداخته می‌شد. در کنار این جریان اصلی، شاخه‌ای فرعی‌تر نیز وجود داشت که در عین تاکید بر علوم آزاد جایگاهی فروتر نیز به برخی صناعات دنیوی اختصاص می‌داد. همین جایگاه فرعی و مادون بود که در درازمدت، آنگونه که در ادامه خواهیم دید، راه را برای ظهور طبقه‌ای جدید تحت عنوان علوم کاربردی یا مکانیکال آرت هموار نمود. این طبقه جدید عمدتا ماحصل اندیشه‌هایی بود که پیرامون صناعات آزاد یا لیبرال آرت<\/em> صورت می‌گرفت و عمدتا از طریق فیلسوفان پسا مسیحیت توسعه یافت.

 منلوئیس بئوتیوس [۱]، فیلسوف مسیحیِ (۴۸۰-۵۲۴م) دوران روم متأخر، اعتقاد داشت که نظم کیهان بر مبنای عدد سامان یافته؛ او مطالعه ریاضیات را راهی می‌دانست که از طریق آن هرکس می‌تواند پیرامون چیزهایی که انتزاعی و غیرمادی‌اند بیندیشد. او، برای ارتقای آموزش ریاضیات، متون یونانی را به لاتین ترجمه کرد. در این مسیر بئوتیوس صرفا بر چهار شاخه از صناعات آزادِ معیار (هندسه، حساب، نجوم و موسیقی نظری) تاکید کرد و آنها را صناعات رابعه [۲] یا علوم چهارگانه (چهار طریقت دانش)، نامید. تا پیش از او، این موضوعات صراحتا در قالب یک مجموعه گرد نیامده بود. متن‌نوشته‌های او برای قرنها آموزش علوم آزاد را پشتیبانی می‌کرد.

رساله‌اش درباره موسیقی، پیرامون نهاد موسیقی [۳]، که بر پایه اصول فیثاغوری قرار داشت، متن معیار نظریه موسیقی در سراسر قرون وسطی شد. چون فیثاغورس او ادعا می‌کرد موسیقی اساسا بر پایه عدد است نه صوت. بئوتیوس مدعی بود موسیقیدان واقعی سازنده یا نوازنده موسیقی نیست، بلکه نظریه‌دانی است که به مرتبه‌ای رسیده که می‌تواند از خلال یک اجرا به ویژگی‌های منطقی (عددی) یک موسیقی پی ببرد. از نظر ما چنین تعریفی از موسیقی ممکن است عجیب به نظر برسد، اما این تعریف پیش‌فرض بئوتیوس را نشان می‌دهد که براساس آن چهار صناعت آزاد اشکالی از قواعد کلی دانش‌اند نه بیان‌هایی از تجارب انسانی.

کاسیادروس (حدود ۴۸۷ تا ۵۸۰)، از دوستان بئوتیوس، دیگر اندیشمندی بود که بر طبقه‌بندی علوم در این دوران تاثیر نهاد. او تلاش کرد فرهنگ باستان را پس از برافتادن امپراطوری روم حفظ کند. وی به صناعات، از آن جهت که اصولی را برای زندگی دنیوی وضع می‌کردند، بها می‌داد. کاسیادروس به معیار صناعات آزاد هفتگانه از دوره هلنی، که توسط مارتیانوس کاپلا محکم شده بود، رجعت کرد؛ اما آنها را، احتمالا با الهام از تقسیم بئوتیوس، به دو گروه تقسیم کرد: دستور زبان، جدل و فن بیان تحت عنوان علوم یا صناعات بلاغی [۴] و هندسه، حساب، نجوم، و موسیقی نظری تحت عنوان علوم یا صناعات حقیقی [۵]. روی هم رفته این صناعات هرکس را آماده می‌کردند تا عالی‌ترین دانش، یعنی الهیات، را مطالعه کند. این توزیع موضوعات تاثیر خود را بر برنامه آموزشی اروپای میانه نهاد. بعدتر، در قرن نهم، سه صناعت آزاد به‌جا مانده از یونان باستان و روم –دستور زبان، جدل و فن بیان- به عنوان صناعات ثلاثه [۶] یا علوم آزاد سه‌گانه (سه طریقه دانش) شناخته شدند. صناعات ثلاثه و رابعه، علاوه بر آنکه طرحواره ایده‌آل فیلسوفان بودند، مدلی برای آموزش کودکان نیز فراهم کردند. موضوعات زبانی سه‌گانه به‌مثابه پایه و اساسی برای موضوعات ریاضیاتی چهارگانه عمل می‌کردند.

در همین بین، فیلسوفان دیگری طبقه‌بندی‌های گسترده‌تری را پیشنهاد کردند که موضوعات را از فیزیکی به ذهنی یا از دنیوی به الهی مرتب می‌کرد. آنها بر مرزی قاطع میان صناعات آزاد و پیشه‌های صناعی، که موقعیت متضاد آنها را تحکیم می‌کرد، تاکید می‌نمودند. دراین راستا آنها درجات میانه‌ای را ابداع نمودند که بعدتر به دسته‌بندی جدیدتری تحت صناعات کاربردی یا مکانیکال آرت راه برد.

فیلاسراتوس آتنی (۲۴۷-۱۷۰) [۷] سطحی میانه را بنا نهاد که خود آن را \"نیمه-عالی\" [۸] نامید. آگوستین (۴۳۰-۳۵۴)، پس از گرایش به مسیحیت، الهیات و زیباشناسی را با پیشنهاد این مطلب که زیبایی در دو سطح وجود دارد به یکدیگر پیوند زد: قلمرو معنوی، متعلق به نظم خوش آهنگی که بر ذهن آشکار است؛ و قلمرو مادی، متعلق به آهنگ‌های طبیعت که به‌واسطه احساساتی چون لذت و زیبایی آشکار می‌شود. او قلمرو زمینی را چون واسطه‌ای برای قلمرو معنوی مورد توجه قرار داد. به طریقی مشابه او دو سطح از صناعات را به رسمیت شناخت: صناعات آزاد ازلی، و طیف وسیعی از صناعات زمینی. آگوستین ارزش اختراعات انسانی را به رسمیت شناخت اما اعتقاد داشت ظرفیتشان برای ارزش‌های اخلاقی و زیبایی محدود است. او با زیر سؤال بردن پیش‌فرض باستانی‌ای که زیبایی را منحصرا وابسته به اشیاء می‌دانست، پیشنهاد کرد که زیبایی به ظرفیت مشاهده‌کننده‌ای که آن را می‌شناسد نیز بستگی دارد.

آگوستین معتقد بود که بایست میان امر زیبا و روح انسان هماهنگی وجود داشته باشد. همچنین با گفتن اینکه اگر ما به چیزی صرفا به جهت فایده‌اش توجه کنیم، زیبایی‌اش را نخواهیم شناخت؛ میان زیبایی و فایده‌مندی تفاوت گذاشت. نوشته‌های او همپوشانی‌هایی را میان آفریده‌های مادی و آفریده‌های معنوی نشان می‌دهد. وی چارچوبی فلسفی را برای باور مسیحی آفرینش از عدم [۹]، که در قرن دوم میلادی زمانی که متالهین نخستین بار این باور را که هیچ ماده فیزیکی پیش از خلق جهان توسط خداوند وجود نداشته طرح کردند، بسط داد. آگوستین همچنین از خداوند چونان معمار هستی یاد کرد و به نحو استعاری اصطلاحی از یک قلمرو آشنا را برای محسوس‌تر کردن قلمرویی ناآشنا به کار برد.

ایزیدورِ سویلیایی (۶۳۶-۵۶۰) [۱۰]، چون بئوتیوس و کاسیادوروس، تلاش کرد عناصر متنوع فرهنگ باستان را حفاظت کند. او برتری موضوعات علوم چهارگانه بئوتیوس «در آزاد کردن ارواحی که به‌واسطه عقل جزوی [۱۱] در امور دنیوی گیر افتاده‌اند و قرار دادن آنها در مسیر تعمق بر امور متعالی» را به رسمیت شناخت. به‌عنوان فیلسوفی مسیحی، او ریشه صناعات آزاد را به جای یونانیان به منابع اولیه عبری نسبت داد. ایزیدور هنرهای چهارگانه را کافی نمی‌دانست و تصمیم گرفت سه‌تای دیگر به آنها بیفزاید تا بار دیگر مجموع آنها به هفت برسد. به جای افزودن دوباره دستور زبان، جدل و فن بیان او ستاره شناسی (احکام نجوم)، حیل [۱۲]، و طب را برگزید. ایزیدور اذعان داشت که این موضوعات با امور دنیوی سروکار دارد، اما قرار داشتن آنها بر پایه عدد حضورشان را موجه می‌ساخت؛ هرچند تمام و کمال یک صناعت آزاد محسوب نمی‌شدند. این طبقه‌بندی دو سطحیِ جدید صحنه‌ای برای توسعه‌های مشابه در چند قرن پس از آن قرار گرفت. [ادامه دارد]


مشخصات کتابشناسی

Parcell, Stephen. Four historical definitions of architecture. McGill-Queen’s University Press 2012.

 

[1] Manlius Boëthius

[2] artes Quadriviales

[3] De institutione musica

[4] artes sermocinales

[5] artes reales

[6] artes triviale

[7] Philostratus the Athenian

[8] semi-learned

[9] creatio ex nihilo

[10] Isidore of Seville

[11] secular wisdom

[12] mechanics

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر