×

جستجو

۱. بام‌ها همواره یادآور بلندی‌اند. وقتی بر بامی هستیم، در همان لحظه، می‌دانیم که بر فراز جایی ایستاده‌ایم و در زیر پایمان سقفی و یا سقف‌هایی است.
۲. بام‌ها همچنین یادآور همسایگی و همسایه‌ها هستند. از فراز بام، خانه‌ها و بناهای پیرامون را می‌بینیم و خود را یکی در میان آنها می‌یابیم. بام‌ همچنین عرصه‌ای برای مواجهۀ بی‌واسطه و رو در رو با شهر است. دیدار شهر از فراز بامْ احساسی دوگانه را در آدمی برمی‌انگیزد: این شهری نزدیک، و در عین حال دور؛ بزرگ، و در عین حال، کوچک است.
۳. بام‌ها دیوار ندارند و لبه‌هایشان کوتاه است؛ از این رو، مکان خطر کردن نیز هستند. ایستادن بر کنار لبۀ بام، نشستن بر آن، و راه رفتن بر آن مستلزم درجاتی از خطر کردن است. در لحظه‌ای، می‌توان از لبۀ بام پرید و در کف حیاط یا خیابان فرود آمد.
۴. هیچ بامی مسقف نیست؛ از این رو، بام‌ها بیش از هر جای دیگری مکان ملاقات با آسمان هستند. در بام‌ها، ایستاده و نشسته و خوابیده، بیش از هر چیز، آسمان است که دیده می‌شود. بر فراز بام‌، می‌توان خورشید و ابرها را نظاره کرد و به ماه و ستاره‌ها خیره شد.
۵. بام‌ها در ارتفاع واقع‌اند؛ از این رو در آنها، باد بیشتر می‌وزد. صدای باد و لمس آن بر تن و صورتْ همه چیز را گذرا جلوه می‌دهد.
۶. شاید به سبب همین چیزهاست که در بام‌ها می‌توان آرام گرفت و خوابید و خیال کرد. شوق خوابیدن بر بام را می‌توان در شعر فروغ دید: «آخ... چقدر دور میدان چرخیدن خوبست، چقدر روی پشت بام خوابیدن خوبست»[۱]؛ و خیال‌پردازی جمالزاده را در فقره‌ای از داستان‌هایش: «رفتم روی پشت بام. همسایه‌ها غرق خواب بودند و صدا و ندا از احدی بلند نمی‌شد. مهتاب سر تا سر عالم را گرفته بود و دیوارها و پشت بام‌ها مثل اینکه نقره گرفته باشند مثل شیر سفید بودند».[۲]
۷. از فراز بام، همه چیز دور و مبهم است و دیگر هیچ چیز چنان عظیم و مهیب نیست. به علاوه، بام‌ها از هیاهوها و شلوغی‌های شهر به دورند. شاید از همین روست که برای متصوفه، بام‌ها مکان خلوت کردن و رستن از تعلقات بوده‌اند. تذکرة الاولیا مشحون از ذکر اولیایی است که با بام‌ها تعلق خاطر داشته‌اند و در آنها خلوت می‌کرده‌اند.
۸. در میان صوفیه، مولانا از بهترین مصداق‌های این دلبستگی است. افلاکی در مناقب العارفین تصاویری از این اشتیاق به دست داده است: «شبی حضرت مولانا و خدمتِ شمس‌الدّین بر بام مدرسه در کوشکی خلوت صحبتی کرده بودند و آن شب مهتاب عظیم بود و خلایق بر بام‌هاشان خفته بودند و ایشان را حالتی و حیرتی و خبرتی عجیب روی نموده [بود]».[۳] همو، در موضعی دیگر، حکایتی آورده است که این تعلق خاطر را بیشتر نشان می‌دهد. مایلم که این نوشته را با آن حکایت به پایان برم.
۹. «اولاد مدرّس چلبی شمس‌الدین و بدرالدین رحمهماالله حکایت چنان کردند که در اوّل وهلت که مرید حضرت مولانا شدیم، از هیبت او دهشت عظیم بر ما غالب گشته مجال حرکت نداشتیم و در حجرۀ مدرسۀ مبارک منزوی گشته می‌سوختیم. مگر جهت خداوندگار بر بام مدرسه خوابگاهی ساخته بودند و مُحجّر کرده. همانا که شبی از سَرِ روزنِ ما سرِ مبارک را فرود آورده، فرمود که بالا بیایید که در این ایّام زیر سقف خفتن گرانی و کسل می‌آورد. بهتر آن باشد که سقف سماوات را تفرّج کنان به خواب روید».[۴]

 

۱. فروغ فرخزاد، «کسی که مثل هیچ کس نیست».
۲. محمدعلی جمالزاده، یکی بود و یکی نبود، تهران: سخن، ۱۳۸۴، ص۹۲.
۳. شمس‌الدین احمد افلاکی، مناقب‌العارفین، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۲، ج۲، ص ۶۳۸.
۴. همان، ج۱، ص ۵۶۶.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
عیش و خرمی شهر صبایم آرزوست: نگاهی بر گذشته‌ی باغ‌های راه شمیران، از عشرت‌آباد تا خرم‌آباد(۲)
مهسا پور‌احمد
در بخش اول یادداشت، از اقدامات شهرداری در سال ۴۸ و ۴۹ برای خرید باغ قیطریه و تبدیلش به پارکی برای مردم گفتیم و از...
سفر به ناکجای ایده‌ها | مروری بر کتاب «نزدیک ایده: درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم»
علی طباطبایی
نزدیک ایده کتابی است درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم. این کتاب که گردآوری زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر است را...
وبینار پنجم از سلسله وبینارهای تخصصی معماری منظر: منظر رودخانه
سخنران: فرشاد بهرامی پژوهشگر دکتری معماری منظر، دانشگاه ملبورن
برگزاری دومین همایش ملی بازاندیشی در چشم‌اندازهای بوم‌های بیابانی، چالش‌ها و فرصت‌های کالبدی، انسانی و اقلیمی
با توجه به اینکه چالش‌های مرتبط با زمین، آب، هوا و انسان در این منطقه به سرعت در حال افزایش است، همایش حاضر سعی دارد...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر