×

جستجو

نکاتی در باب معماری نزد یونانیان (۱)

مطالعاتی که به ریشه‌شناسی واژه معماری و تاویلِ (به اول بازگرداندن) عمل معمارانه می‌پردازد، معمولا از سرگذشت معماری در یونان باستان سربرمی آورد. این گونه تحلیل‌ها اغلب با رویکردهای پدیدارشناسانه عجین گشته، اما استفان پارسل، محقق تاریخ معماری، در کتابش، چهار مفهوم تاریخی معماری، به ریشه‌شناسی مفهوم معماری از منظر تاریخی دست می‌یازد. فصل اول این کتاب با عنوان \"معماری چون تخنه\" عمدتا به وضعیت معماری و جایگاه آن نزد یونانیان می پردازد. یافته‌هایش، خصوصا برای خواننده ایرانی، ممکن است تازه و فراتر از کلیشه‌های رایجی باشد که آغاز تاریخ معماری، خصوصا در غرب، را به یونان باستان بازمی گرداند. این یادداشت -که در دو قسمت ارائه خواهد شد- خلاصه‌ای از نظریات پارسل را در فصل اول کتاب پیش‌گفته ارائه می‌کند.

در قرن اول میلادی ویتروویوس یادآوری می‌کند که رساله‌اش در باب معماری مسبوق به نوشته‌های دیگری در یونان باستان بوده که به جا نمانده‌اند. نتیجتا ما باید از منابع درجه دوم و جزییات زبان‌شناسانه برای تشخیص عناصر عمل معمارانه در یونان باستان استفاده کنیم. یونانیان هیچ واژه‌ای متناظر آنچه ما امروزه معماری –و حتی هنر می‌نامیم- نداشته‌اند. آنها همچنین تمایزی میان آنچه ما امروز هنر زیبا (نظیر نقاشی و مجسمه‌سازی و غیره) یا هنر کاربردی (نظیر فرش و بافندگی و غیره) می‌نامیم، قایل نبودند. تمام این اعمال به واسطه مفهوم تخنه افاده می‌شد؛ مفهومی مسلط با روابط و معانی مشخص. تخنه مجموعه متراکمی از توانایی‌های بود که یونانیان در خلال توسعه فرهنگ تمدنی‌شان به دست آورده بودند. تخنه تنها فهرستی از مهارتهای فنیِ لازم برای ساخت محصولات نبود؛ بلکه قلمرو گسترده‌تری از دانش و اعمالی بود که نه تنها هنرمندان بلکه حامیان و پیشینیان هر هنر را نیز دربرمی‌گرفت. این قلمرو بر حافظه فرهنگی، تجارب عملی و تدابیری برای اقتضائات موردی متکی بود.

مفهوم تخنه در هر دو دوره یونان باستان و کلاسیک وجود داشت اما موضوعاتش در هر دوره تا حدی متفاوت بود. یونان باستان و دوره جنگاوران را باید از یونان کلاسیک، دوره فیلسوفان، متمایز کرد. یونان هلنی و روم باز هم متفاوت بودند. تخنه در یونان باستان طیف گسترده‌ مشاغل از انتقال پیام خدایان و شفابخشی و قانونگذاری، تا ساختمان‌سازی و نوازندگی و آهنگری را در برمی‌گرفت. برخی از این شغلها بیشتر دستی (یدی) و برخی بیشتر ذهنی بودند. تخنه شامل موضوعاتی بود که در جهان مدرن ما ممکن است تحت عناوین هنر، صنایع و علوم دسته‌بندی شود. این مفهوم می‌توانست در یک موضوع فیزیکی (خانه و نقاشی) یا موضوع نمایشی (رقص و آواز) یا موضوعات مرتبط با تیمارداری (بهبود انسان و پرورش اسب) نمود یابد. فعالیت‌های وابسته به آن نیز می‌توانست درون یا بیرون خانه و بوسیله مردان یا زنان انجام شود. این مشاغل متعدد ممکن است این گمان را ایجاد کند که تخنه هر فعالیتی را که به مهارت یا نیروی یدی نیاز داشت، در برمی‌گرفت؛ اما اینگونه نبود. مثلا تخنه کشاورزی را شامل نمی‌شد. یک کشاورز نیروی باروری طبیعی زمین را آزاد می‌کرد در حالیکه صنعت‌گران یک جوهر طبیعی را به صورتی متفاوت برای استفاده انسان تغییر شکل می‌دادند.

در یونان باستان و کلاسیک متقدم تخنه از نظر طبقه‌بندی پایین‌تر از موسیقا بود. موسیقا ترکیب درهم‌تنیده شعر و موسیقی و رقص بود که به الهام الهی تکیه داشت. برخلاف تخنه، موسیقا تحت سیطره موزها (نیمه‌خدایانِ اساطیری نگهبان هنر و دانش) بود و مستقیما از سوی خداوند الهام می‌شد. به‌این‌ترتیب مرزی آشکار شاعر و صنعتگر را از هم جدا می‌کرد: «شاعر .... به‌وسیله الهام الهی و به‌عنوان ابزار نیروهایی که جهان را پیش می‌برد و نظم آن را نگاه می‌دارد، برانگیخته می‌شد درحالیکه صنعتگر تنها بن‌مایه دانش موروثی از صنعت‌گران پیشین را حفظ می‌کند.»

البته شاعران نیز تنها به راهنمایی الهی متکی نبودند، بلکه از مهارتهای پیشینیانشان هم استفاده می‌کردند؛ که این خود نشان‌ می‌دهد تخنه و موسیقا دارای اصول مشترکی نیز نبودند. متقابلا ساختمان معبد یا یک ساختار شهری ارزشمند نیز تنها به تخنه نیاز نداشت، بلکه محتاج هدایت غیرمستقیم الهی بود. در این راستا از سوی حامی یک بنا یا شهر فرستاده‌ای رسمی –موسوم به تئوروس، ریشه واژه تئوریا و تئوری- جهت مشورت به زیارت کاهنی در یک مکان مقدس نظیر دلفی فرستاده می شد. تئوروس واژه‌های آموزنده یا علائمی را از کاهن دریافت می‌کرد و برای تحویل آنها به شهر بازمی‌گشت. به عنوان واسطه‌ای میان جهان خدایان و میرایان تئوروس می‌بایست شهروندی بی‌نهایت قابل اطمینان و از طبقه بالای اجتماع می بود. در این اثنا معمار در خانه می‌ماند و مستقیما درگیر این فعالیت \"نظریه‌پردازانه\" نمی‌شد. او بعدا آموزه‌های الهی را، که راهنمای فعالیتهایش در حوزه تخنه بود، به‌طور غیرمستقیم از تئوروس و انجمن شهر دریافت می‌کرد.

در دوره کلاسیک به سبب مشارکت کامل صنعتگران در امور شهری، در قیاس با دوره باستان و کلاسیک متقدم، از منظر اخلاقی-سیاسی نیز تغییراتی در معنای واژه تخنه حاصل شد. به گونه‌ای که در پایان این دوران سخنوری و سیاست نیز جزئی از قلمرو تخنه بود. ادامه این یادداشت به معنای تخنه در دوران کلاسیک و جایگاه معماری و معمار در این معنای جدید خواهد پرداخت.

مشخصات کتابشناسی

Parcell, Stephen. Four historical definitions of architecture. McGill-Queen’s University Press 2012.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر