×

جستجو

یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست

مقدمه‌ای بر کتاب تازۀ دیدن دوست (اسکیس‌هایی از بناها و بافت‌های تاریخی ایران)

اثر محمد حسن (کیا) مؤمنی


وقتی برای نخستین بار کتابی را که در دست دارید ورق زدم، به یادِ چهل سال پیش و دوران دانشجوییِ خود در دانشکدۀ معماری افتادم. در آن حال و هوای نوجویی و مکاشفه با هم‌دوره‌ای‌ها به جای‌جای ایران و به هر بنایی که خامۀ معمار به زیبایی تجسم کرده است، سرکی کشیده‌ام، حظ برده‌ام، ولی غالبا بیم آن داشتم که دست به قلم برم و نتوانم حق این زیبایی را به جا آورم. وقتی تصاویر این کتاب را دیدم احساس کردم که آن عصاره‌ای که از تمامِ این ملاقات‌ها در ذهنم رسوب کرده، بسیار بدانچه لابلای صفحات کتاب می‌بینم نزدیک است. تو گویی در این طرزِ بیان رمزی کارساز نهفته است.


در کنارِ مستنداتی که از آثارِ معماری و شهرسازیِ ایران گردآوری می‌شود، و صد البته وجودِ همۀ انواع و اقسامِ آن لازم و ضروری است، حضورِ واسطه‌ای که بتواند فارغ از جزئیات، عطر و طعمِ عمارات و شهرهای ایرانی را نیز به مخاطبان منتقل کند بسیار حیاتی است. در واقع هرچه مستندنگاری‌ها برای نگاهبانی از وجهِ زوال‌پذیرِ آثار اهمیت دارد، به کارهایی مثلِ «دیدن دوست» نیز احتیاج مبرم داریم تا آن جوهرۀ بی‌زمان و زوال‌ناپذیری که مستندنگاری‌ها از انتقالش عاجزند را بچشیم. خلقِ این قبیل آثار به سانِ گرفتنِ گلاب از گل است؛ گلابی که از قید مادیت و فسادپذیری رهیده و به مرحله‌ای رسیده‌ که جانِ موضوع را بی‌قید جسمش، در مختصات مکان و زمان جابه‌جا می‌کند. هرآنچه از حبس موقعیت رهایی یافته، رازی را که در پسِ حجابِ جسمانی‌اش پنهان شده، بهتر در معرضِ نظرِ صاحبنظران قرار می‌دهد. مواجهه با این وضع، میل به رازگشایی را در جانهای مستعد تهییج می‌کند. راز برخلافِ رمز که در هر دوسویش انسان قرار دارد، از یک سو به انسان وصل است و از سوی دیگر به عوالمی ورای ادراکِ حسی و جسمانیِ او. تشنگیِ اکتشافِ راز، می‌تواند طی طریق برای نیل به جوهر غیرمادیِ امور را سهل کند. حرکت در این راستا هم به آشکار شدنِ تدریجیِ حقیقتِ واحدِ متعالی راه می‌گشاید. چشمی که به دیدنِ این حقیقت قادر شود، لابد یکپارچه سرشار از اشتیاق است تا یکسر بدان دوخته شود و دل را خوش دارد به وجودِ آن دیدنی‌ها. کم کم کار به جایی می‌رسد که درکِ تمایزِ میانِ بودن و دیدن، و گوهر و حقیقت دشوار می‌شود. چراکه ناظر و منظر در هم می‌آمیزند و دیگر معلوم نیست که گوهر دیده شده یا دیده گوهر.


معماری در یک مرتبه سنگ و رنگ و اندازه و هندسه و خلاء و ملاء است، لیکن در مرتبه‌ای دیگر دیدگاهی است برای دیدنِ گوهر و گوهر شدنِ دیده. کمتر واسطه و رسانه‌ای را می‌توان یافت که استعدادِ به سخن درآوردنِ این مرتبه را دارا باشد و یا کمتر قلمی را می‌توان یافت که با جوهر بر کاغذ، لیاقت جواهرتراشی پیدا کرده باشد، آنچنان که «دیدن دوست». چنینم آرزوست.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
عیش و خرمی شهر صبایم آرزوست: نگاهی بر گذشته‌ی باغ‌های راه شمیران، از عشرت‌آباد تا خرم‌آباد(۲)
مهسا پور‌احمد
در بخش اول یادداشت، از اقدامات شهرداری در سال ۴۸ و ۴۹ برای خرید باغ قیطریه و تبدیلش به پارکی برای مردم گفتیم و از...
سفر به ناکجای ایده‌ها | مروری بر کتاب «نزدیک ایده: درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم»
علی طباطبایی
نزدیک ایده کتابی است درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم. این کتاب که گردآوری زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر است را...
وبینار پنجم از سلسله وبینارهای تخصصی معماری منظر: منظر رودخانه
سخنران: فرشاد بهرامی پژوهشگر دکتری معماری منظر، دانشگاه ملبورن
برگزاری دومین همایش ملی بازاندیشی در چشم‌اندازهای بوم‌های بیابانی، چالش‌ها و فرصت‌های کالبدی، انسانی و اقلیمی
با توجه به اینکه چالش‌های مرتبط با زمین، آب، هوا و انسان در این منطقه به سرعت در حال افزایش است، همایش حاضر سعی دارد...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر