×

جستجو

دانشگاه شهید چمران اهواز؛ ردپایی از سنت‌گرایی در معماری ایرانی
وحید آقایی

در مطالعات انجام‌شده  پیرامون معماری و شهرسازی معاصر ایران در سال‌های اخیر، مناطق مرکز کشور و به‌طور خاص تهران، بیشترین سهم را به خود اختصاص داده‌اند و آن‌چنان که باید، به دیگر نواحی و شهرها و تاثیرات آن‌ها بر ورود مدرنیه به ایران یا  تجاربی که سپری‌ کرده‌اند، پرداخته نشده است. در این میان، بر اساس شواهد تاریخی و مادی موجود، مناطق جنوبی و جنوب‌غربی کشور، از بوشهر گرفته تا خوزستان  و شهرهایی چون بوشهر، بندرعباس، مسجد سلیمان، آبادان و اهواز را به واقع می‌توان یکی از دروازه‌های مدرنیته و مبادی جریان‌ساز در کشور نامید که با وجود اینکه از حیث معماری و شهری، آثار ارزشمندی در آن‌ها برجای مانده اما تا کنون یا از نگاه پژوهشگران و محققان مخفی و مغفول مانده‌اند و یا اگرهم فعالیت‌هایی صورت گرفته‌است، با وجود آنکه برخی از آن‌ها غنی و ارزشمند هستند اما آنچنان فراگیر نبوده‌اند؛ حوزه‌هایی که مسلما پرداختن به آن‌ها ممکن است معادلات و مفروضات موجود در  تاریخ‌نگاری معماری و شهرسازی معاصر ایران را با تغییراتی بنیادی مواجه کند. اهواز، اگرچه به تصور بسیاری از جمله برخی از جامعه تخصصی، شهری نوبنیاد، جدید و فاقد هویت تاریخی قلمداد می‌شود، بر اساس شواهدی که تاکنون یافت شده‌است، پیشینه‌ای به درازای دوران پیش از تاریخ و زمان حکمرانی عیلامیان داشته و در دوران ساسانیان و قرون اوّلیه اسلامی در زمره مهم‌ترین شهرهای آن‌ زمان به حساب می‌آمده است که بعدها به دلایلی که در این‌جا ذکرشان بی‌ارتباط به موضوع است، چند قرن دوران فترت را پشت‌سر گذاشته و دوباره در زمان حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار چون ققنوسی از خاکستر خود زاده می‌شود [۱]. آنچه امروز از اهواز باقی‌مانده، گنجینه‌ای ارزشمند از یک شهر ایرانی در دوره معاصر است که در تاریخ امروز ایران و نقاط کانونی آن، زاده شده و بازتاب‌دهنده فراز و فرودهایش است؛ به این دلیل که در طول این دوران، می‌توان ادعا کرد در برخی از موارد نزدیک‌ترین و در تعدادی دیگر یکی از نزدیک‌ترین مواجهات را با اتفاقات تاریخی معاصر کشور داشته و مابه‌ازای مادی آن در شهر قابل مشاهده است. در این میان دانشگاه جندی‌شاپور قدیم در شهر اهواز، که امروزه دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشگاه علوم‌پزشکی جندی‌شاپور، بخشی از اراضی پیرامونی و برخی بناهای متعدد در شهر را شامل می‌شود، میراثی مهم در اهواز از دوران معاصر تلقی می‌شود؛ چرا که نخست معماران نامداری چون کامران طباطبایی دیبا، محمدرضا (منوچهر؟) مقتدر [۲]، موژان خادم، نکتار پاپازیان-آندره‌یف و عبدالعزیز فرمانفرماییان در شکل‌گیری بناهای آن و طرح‌ریزی طرح جامع پیش از انقلاب آن نقش داشته‌ [۳] و دوّم اهمیتی که این دانشگاه به دلیل پتانسیل‌های بسیار اقتصادی، تجاری و صنعتی خوزستان، در منطقه جنوب غرب و کشور داشته و قدمتی هم‌ردیف یا کمی‌ متاخرتر از دیگر دانشگاه‌های بزرگی چون دانشگاه شهید بهشتی تهران، دانشگاه تبریز، دانشگاه اصفهان و دانشگاه شیراز دارد. سوای از این موارد، پیوند زدن هویت این دانشگاه با دانشگاه جندی‌شاپور کهن  پیش از انقلاب  جمهوری اسلامی، همواره نگاهی خاص را از سوی دربار و دولت مرکزی به آن معطوف می‌کرد.  پرداختن به این دانشگاه، سیر تحولات تاریخی آن، به ویژه در  نقاط عطف تاریخ معاصر ایران چون بالارفتن قیمت نفت، رونق اقتصادی و افزایش پروژه‌های عمرانی دهه چهل ‌هجری‌شمسی،  انقلاب جمهوری اسلامی و تحولات قبل و بعد از آن، جنگ ایران و عراق و عصر موسوم به «دوران سازندگی»، و بررسی معماری ابنیه و ساختمان‌های آن، مجال و مقالی جدا می‌طلبد اما به طور خلاصه می‌توان گفت، بنیان دانشگاه جندی‌شاپور قدیم در سال ۱۳۳۴ه.ش  با دانشکده کشاورزی ملاثانی ، بخشی از دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی رامین خوزستان کنونی، در شهر ملاثانی (دادخواه و همکاران، ۱۳۹۸: ۲۶۲ و ۲۶۳)، بعدها، دانشکده علوم‌پزشکی در ساختمان سه‌گوش در محله امانیه شهر اهواز و دانشکده علم و هنر و دانشرای عالی علوم‌پایه در بخشی از ساختمان سه‌گوش و قسمتی از اداره دارایی در محله امانیه شهر اهواز (دادخواه و همکاران، ۱۳۹۸: ۲۷۳) گذارده می‌شود. بعدها اگرچه برنامه‌هایی برای توسعه و بهبود زیرساخت‌ها و افزایش امکانات و ظرفیت‌های موجود، مانند خریداری بیمارستان گمرک، احتمالاً بیمارستان گلستان کنونی، در کوی گلستان شهر اهواز برای دانشکده علوم‌پزشکی، در آن  اجرا می‌شود اما به طور خاص در اواسط دهه چهل هجری‌شمسی و پس از انتساب دکتر عباس جامعی به عنوان رئیس دانشگاه، اراضی‌ای موسوم به‌ «باغ فلاحت»  واقع در کوی گلستان شهر اهواز محل استقرار شهر دانشگاهی شده (دادخواه و همکاران، ۱۳۹۸: ۲۷۶)و به مرور تمامی دانشکده‌ها و ادارات به این مجموعه و بناهای تازه تاسیس آن منتقل می‌شوند. از این تاریخ است که ما به صورت جدی حضور معماران شناخته‌شده معاصر ایران را در ساخت و سازهای این دانشگاه شاهد هستیم؛ اگرچه افرادی چون محمدرضا مقتدر و شرکت مهندسان مشاور مقتدر-آندرف، پیشتر نیز همکاری‌هایی را در معماری بناهای این دانشگاه مانند خوابگاه دانشجویان، خوابگاه دانشجویی دخترانه گلستان کنونی،در  کوی گلستان شهر اهواز و بیمارستان گمرک (مجاب، ۱۳۴۶: ۶۴ و ۶۷)که پیشتر اشاره شد، داشته‌اند. آن‌چه در پژوهش‌های اخیر و عمیق‌تر من بر این مجموعه برایم جالب و شایان توجه واقع شد و موضوع اصلی این یادداشت است، نامه‌ای از سید حسین نصر، استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشینگتن ایالات متحده آمریکا، فیلسوف سنت‌گرای شناخته‌شده ایرانی و بنیانگذار و رئیس پیشین انجمن شاهنشاهی فلسفه (موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران کنونی)، به مناسبت شصتمین سالگرد تاسیس دانشگاه شهید چمران اهواز به روابط عمومی این دانشگاه بود. متن این نامه به شرح زیر است(دادخواه و همکاران، ۱۳۹۸: ۲۳۰ و ۲۳۱):

 

"از آنجا که ده‌ها سال از دوران تکوین و تأسیس دانشگاه شهید چمران می‌گذرد، برخی از جزئیات مراحل تأسیس آن که این بنده نیز به عنوان عضو شورای عالی فرهنگ و دیگر نهادهای مربوط در بحث و تصمیمگیری درباره آن سهمی ناچیز داشت؛ به بوته‌ی فراموشی سپرده شده است. لکن نکات مهمی هست که هنوز در خاطرم باقیست. پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۴ که اولین دانشگاه به معنای جدید آن در ایران بود و دانشگاه مادر محسوب می‌شد؛ برای چند سالی دیگر دانشگاهی در ایران تأسیس نشد تا جنگ بینالمللی دوم که بعد از آن دانشگاه تبریز به عنوان دومین دانشگاه در ایران بنا شد. سپس در بر روی تأسیس دانشگاه در شهرستان‌ها باز شد و یکی بعد از دیگری دانشگاه‌های شیراز و اصفهان و مشهد به‌وجود آمد. به دنبال همین جریان بود که اولیای امور به فکر ایجاد دانشگاهی در خوزستان افتادند. ً در شوراهای مربوطه، این موضوع مفصلا مطرح شد. نظر بنده و چند تن دیگر از اعضای شوراهای مربوطه این بود که نام این دانشگاه جندیشاپور گذاشته شود، اگر چه قرار بود در اهواز باشد. دلیل ما هم این بود که دانشگاه جندیشاپور که در عصر ساسانی بنا شد؛ از لحاظ تاریخی اهمیت فوقالعاده داشت و سهم آن در انتقال علوم اوائل، چه یونانی و چه هندی و چه ایرانی، به تمدن اسلامی اساسی بود و نه تنها در تمدن اسلامی، بلکه از طریق انتقال علوم اسلامی به غرب اهمیت زیادی در تاریخ علوم در مغرب زمین نیز داشت. در یکی از جلسات درباره تأسیس این دانشگاه عرض کردم که بعضی چیزها جدیدش خوب است و بعضی قدیمیش مانند دوستی و مراکز علمی و افزودم که حتی تاریخ دانشگاه تهران باید با تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر آغاز می‌شد و نه با ساختن پردیس فعلی دانشگاه تهران در خیابان شاه رضای آن زمان در سال ۱۳۱۴. به هر حال نظریه بنده و دیگر همفکران توسط شوراهای مربوطه و اولیای امور پذیرفته شد و دانشگاه جندی شاپور با همین نام بوجود آمد شخصی که بیش از هرکس برای تأسیس این دانشگاه و رشد اولیه آن زحمت کشید دکتر جامعی بود که با ایشان دوستی نزدیک داشتم. از این موقعیت استفاده کرده به ایشان عرض کردم که علاوه بر دانشکده‌های پزشکی و کشاورزی و امثال آنها باید توجه خاص به دانشکده ادبیات و زبان فارسی و نیز عربی شود. اهمیت زبان فارسی بر همگان آشکار بود، ولی خیلی‌ها در تهران به علت یک نوع ناسیونالیسم فرهنگی کاذب، توجه به اهمیت زبان عربی، نه تنها برای آن استان که دانشگاه در آن قرار داشت بلکه برای محیط کلی علمی و فرهنگی کشور نداشتند. به هر حال تدریس کامل و جدی زبان و ادبیات عرب تا بعد از انقلاب عملی نشد به رغم اهمیت علمی و عملی آن.

به این نکته نیز باید اشاره کنم که به علت علاقه‌ای که همواره به حفظ و احیای معماری اصیل و سنتی ایران داشته و دارم، بارها اصرار کردم که تأسیس دانشگاه جندی‌شاپور فرصت خوبیست برای ساختن یک دانشگاه بزرگ به سبک اصیل ایرانی. خوشبختانه آقای دکتر جامعی نیز در این امر با بنده همفکر بودند. یکی از مهندسان بسیار با ذوق آن زمان به نام مهندس مقتدر که اخیرا  به رحمت الهی پیوست، برای این کار انتخاب شد و الحق که طرح بسیار زیبا و اصیلی بوجود آورد. به خاطر دارم که هنگام مراسم افتتاح دانشگاه بسیاری از حضار اذعان داشتند که این دانشگاه از لحاظ معماری زیباترین و اصیل ترین دانشگاه در ایران است. خواندم که به هنگام جنگ مصیبتبار عراق صدمه زیادی به ابنیه دانشگاه وارد آمد. امیدوارم تمام این خرابیها مرمت شده و اصالت معماری دانشگاه حفظ شود

 در پایان از درگاه احدیت مسألت دارم و دعا می‌کنم که این دانشگاه مهم هر روز از لحاظ علمی و فرهنگی اعتلا یابد و مرکز مهمی برای اشاعه دانش بین فرزندان عزیز کشورمان باشد.

والله اعلم بالصواب
سید حسین نصر"

سوای آنکه این نامه حاوی اطلاعات روایی تاریخی قابل توجهی در مورد شکل‌گیری دانشگاه‌ها در ایران، وجه تسمیه دانشگاه جندی‌شاپور و جایگاه آن در منطقه و کشور است، به طور صریح و شفاف بخش مهمی از آن،  توصیفی از ذهنیات موجود پشت طراحی ابنیه و معماری این دانشگاه است. اشاره نصر به « تأسیس دانشگاه جندی‌شاپور فرصت خوبیست برای ساختن یک دانشگاه بزرگ به سبک اصیل ایرانی» منظور ساختمان‌ها و دانشکده‌هاییست که در اراضی جدید اختصاص‌داده شده در اواسط دهه چهل هجری‌شمسی و زمان ریاست دکتر عباس جامعی، ایجاد شده است؛ چراکه پیش از آن، عمدتاً دانشکده‌ها و بخش‌های اداری دانشگاه در بناهایی مستقر شده‌ بودند که از قبل وجود داشتند. اگرچه نصر به طور خاص پس از طرح دغدغه ذهنی خود از محمدرضا مقتدر، که همانطور که در پی‌نوشت گفته شد، در برخی روایات و منابع از او با اسم منوچهر نیز نام برده‌اند، نام می‌برد - چنانچه می‌نویسد «که هنگام مراسم افتتاح دانشگاه بسیاری از حضار اذعان داشتند که این دانشگاه از لحاظ معماری زیباترین و اصیل ترین دانشگاه در ایران است» و این منظور مراسمی است که در دانشکده کشاورزی ساخته مقتدر از شرکت مهندسان مشاور مدام برگزار می‌گردد (دفتر معاونت پژوهشی و برنامه‌ریزی ، ۲۵۳۶: ۱۱۰) -  اما احتمالا این رویکرد و جریان فکری در شکل‌گیری همه بناهای دانشگاه موثر بوده‌است؛ حال ممکن است در آثار مقتدر پررنگ‌تر بوده و در آثار افراد دیگری چون کامران طباطبایی دیبا و موژان خادم کمرنگ‌تر بوده و روح مدرنیستی بیشتری در آثار آن‌ها جریان داشته باشد. در مجموع، چیزی که مهم و قابل تامل جلوه می‌نماید این است که آنچه امروزه از دانشگاه جندی‌شاپور اهواز بر جای‌مانده و بسیاری از آن در دانشگاه شهید چمران اهواز کنونی قرار دارد، احتمالا ما به‌ازای معماری از اندیشه‌ایست که ما آن را «سنت‌گرایی» می‌نامیم. مسلکی فکری که در مواضعی در برابرمدعیات مدرنیسم و پست‌مدرنیسم و جانبداری از سنت در کشاکش سنت و مدرنیته و پسامدرنیته، توسط عالم و عارف فرانسوی، رنه‌گنون، ایجاد شد و بعدها بر اندیشمندان مختلفی از جمله سید حسین نصر تاثیر گذاشت (قنبری، ۱۳۹۵: ۵۲ و ۵۳) که ثمره این اتفاق، تقویت و گستردگی گفتمان «اصالت» و بوم‌گرایی ضد غرب در ایران از اواسط دهه چهل هجری‌شمسی بود (متین‌عسگری، ۱۳۹۹: ۴۱۹ و ۴۲۰) و احتمالا این شهر دانشگاهی و بناهای آن و البته، نمونه‌های مشابه در سایر کشور نیز، تلاش‌هایی در این جهت از بعد معماری و شهرسازی باشد. با این وجود، همانطور که ذکر شد فقر فعالیت‌های پژوهشی در این‌ زمینه‌ها بسیار بوده و اثبات این ادعا، تحقیقات گسترده‌تری را در آینده توسط نگارنده یا دیگر علاقه‌مندان به این حوزه‌ها، می‌طلبد. 

پی‌نوشت:

۱- روح‌الله مجتهدزاده و زهرا نام‌آور در کتاب خود «در جست‌وجوی هویت شهری اهواز» اهواز را شهری با دو تاریخ می‌دانند. تاریخ «پنهان» که دست کم، با توجه به یافته‌های موجود، از دوران عیلامیان و بطور جدی در زمان ساسانیان و با احداث ساختارهای جدید و بازسازي آثاري در شهر، شروع شده و نقشی مهم در مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران پیش از ورود آیین اسلام و حمله اعراب و پس از آن ایفا می‌کند؛ چنانچه در زمان حکمرانی اشکانیان و پادشاهی اردوان چهارم، پایتخت ایران بوده‌ و در دوران خلافت عباسی، نام آن «سله‌النجرا» و در ردیف مهم‌ترین مراکز اقتصادی، علمی و فرهنگی سرزمین‌های اسلامی به‌شمار می‌آمده است و تاریخ «پیدا» که از دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۶۶ هجری‌شمسی با فرمان آزادي کشـتیرانی در رودخانه کارون، تاسیس «ناصریه» و شروع فعالیت هاي اقتصـادي و بندرگاهی و ساخت ‌و سازهای پس از آن بوسیله حسین‌قلی خان مافی مشهور به نظام‌السلطنه‌ و دیگر افراد و بنگاه‌های تجارتی و اقتصادی بانفوذ، آغازشده، در حاکمیت پهلوی اوّل و پهلوی دوّم، دوران شکوفایی خود را پشت‌سر گذاشته و  تا امروز با وجود رویدادها و برهه‌هایی تاثیرگذار، از جمله انقلاب جمهوری اسلامی و جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، به حیات خود ادامه داده ‌است. در این  میان، با توجه به اینکه این تاریخ، به مانند بسیاری از شهرهای ایران، پیوسته نبوده و چنانچه پس از قرون پنجم و ششم هجری‌شمسی، اهواز از شهری استراتژیک، پررونق و باشکوه، بر اساس توصیفات و متون موجود از گذشتگان، تبدیل به دهکده‌ای کوچک و ویرانه شده ،روند افول و فروپاشی خود را درپیش  گرفته و مرکزیت خوزستان که پیشتر در اختیار اهواز بوده نیز تا ابتدای قرن سیزدهم هجری‌شمسی، به شهرهای شوشتر و دزفول جابه‌جابه می‌شود، اهواز دوران فترتی را طی می‌کند که مجتهدزاده و نام‌آور معتقدند حیات دوباره و تاریخ «پیدا» شهر مانند زندگی ققنوس است  که هربار به هنگام مرگ، در آتش خود سوخته و از خاکستر خود دوباره تخمی پدید آمده و زاده می‌شود. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به:

- مجتهدزاده، روح‌الله و نام‌آور، زهرا (۱۳۹۱).در جست‌وجوی هویت شهری اهواز. تهران: انتشارات مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی. «درآمد» و «باب دوم: هویت تاریخی: اهواز شهری با دو تاریخ»

۲- کامران عدل، عکاس مشهور ایرانی که پیش و پس از انقلاب جمهوری اسلامی از دانشگاه جندی‌شاپور قدیم بازدیدی داشته و آلبومی ارزشمند از تصاویر بناها و وضعیت آن‌ سال‌هایشان دارد، در صفحه فیسبوک خود و یادداشتی که در گرامی‌داشت این معمار نوشته‌است، او را با نام «منوچهر» خطاب می‌کند. با این وجود در دیگر منابعی که توسط نگارنده بررسی شده‌است، نام او همواره «محمدرضا» خطاب شده‌است. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به:

https://www.facebook.com/media/set/?set=a.1572522846120716.1073742164.148368431869505&type=3 / آخرین بازدید ۲۱ بهمن‌ماه. ۱۴۰۰ ه.ش

۳- دانشگاه جندی‌شاپور از نخستین دانشگاه‌هاییست که برای ساخت و سازها و توسعه‌های آتی آن، طرح جامع برنامه‌ریزی می‌شود. اگرچه پس از انقلاب جمهوری اسلامی و جنگ هشت ساله و تغییرات مدیریتی صورت گرفته، دیگر اجرا نمی‌شود اما مرور و بررسی آن، از جنبه‌های مختلف ارزشمند و حاوی اطلاعات ارزنده‌ایست. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به:

- دفتر معاونت پژوهشی و برنامه‌ریزی (۲۵۳۶). پیدایش و گسترش دانشگاه جندی‌شاپور. اهواز: انتشارات دانشگاه جندی‌شاپور. ص ۴۷ - ۵۰.

منابع:

- دادخواه، حسن و همکاران (۱۳۹۸).  ویژه‌نامه تاریخ شفاهی دانشگاه؛ آثار نوشتاری دانشگاهیان به مناسبت آیین بزرگداشت شصتمین سالگرد تاسیس دانشگاه شهید چمران اهواز. جلد اوّل. اهواز: انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز.

- دفتر معاونت پژوهشی و برنامه‌ریزی (۲۵۳۶). پیدایش و گسترش دانشگاه جندی‌شاپور. اهواز: انتشارات دانشگاه جندی‌شاپور.

- مجاب، حبیب‌الله (۱۳۴۶).تاریخچه مختصر: دانشگاه گندی‌شاپور «جندی‌شاپور». اهواز: سازمان آب و برق خوزستان.

- مجتهدزاده، روح‌الله و نام‌آور، زهرا (۱۳۹۱).در جست‌وجوی هویت شهری اهواز. تهران: انتشارات مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی.

- قنبری، حسین (۱۳۹۵). امکان و ضرورت هنر اسلامی؛ بررسی و نقد دیدگاه سنت‌گرایان. تهران: نشر نگاه معاصر.

 

- متین‌عسگری، افشین (۱۳۹۸). عصر پهلوی: مدرنیزه شدن ایران در بستر جهانی. در  تورج دریایی، تاریخ ایران پژوهش آکسفورد (۴۰۳ -۴۲۵). ترجمه شهربانو صارمی. چاپ دوّم (۱۳۹۹). تهران:  انتشارات ققنوس.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

وحید آقایی:

مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر