×

جستجو

تأملی در معماری سنتی

به نام خدا

 

نیک می‌دانم که دو واژۀ «معماری» و «سنت» برای انکشاف معنا نیاز به ژرف‌اندیشی دارند که در فرصت این نوشتار نیست. در این‌جا فقط به چند دیدگاه مطرح در مورد معماری سنتی اشاره خواهم کرد.

 

۱. معماری سنتی به‌مثابۀ معماری هنجاری

 

این معماری، مبتنی بر عادات، پسندها و اندیشه‌های یک دورۀ تاریخی است و بدیهی است که با تغییر فرهنگ، عادات و هنجارهای فردی و اجتماعی این معماری نیز رنگ می‌بازد و جای خویشتن را به صورتی دیگر وا می‌گذارد. بر این تعریف، توافقی نانوشته نزد کثیری از روشنفکران دورۀ جدید موجود است.

 

۲. معماری سنتی به‌مثابۀ معماری متکی به معرفتی غیرعلمی

 

در دوران سلطنت مطلق «علم تجربی» که پس از دوران سیاه علم‌ستیزی آباء کلیسا در قرون وسطی و بعد از تحولات رنسانس از راه رسید، بشر به دوران سیاه دین‌گریزی و دین‌ستیزی وارد گردید. در این دوره، همۀ دستاوردهای گذشته چونان دستاوردهایی مبتنی بر خرافه، اوهام و جادو رانده شد. میوۀ این اندیشه، خویشتن را در تاریخ‌گریزی مدرنیزم آشکار کرد و بدین ترتیب، معماری مدرن، پیوند خویش را با دستاوردهای تاریخی معماری پیش از خود گسست.

 

۳. معماری سنتی به‌مثابۀ معماری گذشته یا تاریخی؛ دستاوردی که زمانی طولانی بر آن گذشته و میراث گذشتگان و نیاکان ماست.

 

برای انسان که ریشه‌های تاریخی وی، جزئی جداناشدنی از هویت فرهنگی و فکری‌اش محسوب می‌شود، آنچه از گذشته به میراث رسیده، همواره با نوعی جذبه و لطف همراه است؛ پس در چنین دیدگاهی از دو حیث می‌توان به این میراث نظر افکند:

 

الف- این میراث، نه به جهت ارزش ماهوی خویش، بلکه از جهت تعلق به پدران و ریشه‌های فرهنگی ما ارزشمند و صاحب جذبه و لطف به حساب می‌آید؛ که این امری ذهنی است که می‌توان آن را اعتباراً «حیثی عرضی» نامید.

 

ب- این میراث، فارغ از تعلق به گذشته، صاحب ارزش‌های ماهوی است که تعلق به گذشته، جذبه و لطف آن را دو چندان می‌نماید؛ که می‌توان آن را اعتباراً «حیث ماهوی یا جوهری» نامید.

 

    در هر دو حیث، معماری سنتی همواره در فضایی اثیری از قربتی غریب حکایت دارد.

 

۴. معماری سنتی به‌مثابۀ معماری طبیعی یا برآمده از طبیعت

 

واژۀ طبیعت در زبان فارسی و نیز زبان‌های اروپایی، گاه به صورت بیرونی و محسوس اشیا و عالم و گاه به سرشت و ماهیت انسان و اشیا و عالم اطلاق می‌گردد. این نگاه، در تمامی دورۀ تاریخی معماری و حتی در دورۀ مدرن ادامه دارد و آن را از شاعرانگی «سولیوان» تا معماری ارگانیک «رایت» و «الوار آلتو» که پیش‌قراولان معماری هماهنگ و همزاد با طبیعت بودند، تا اوج آن در آثار مکتوب الکساندر، به‌خصوص آخرین اثر مهم وی به نام «ماهیت یا سرشت نظم» می‌توان دید. بدیهی است که نوع رجوع و تلقی از طبیعت، نوع دستاورد معمارانه را رقم می‌زند. پس می‌توان نتیجه گرفت که در این دیدگاه، معماری سنتی، متکی به طبیعت بیرونی و موافق سرشت آن و هماهنگ با طبع انسانی است.

 

۵. معماری سنتی به‌مثابۀ معماری مبتنی بر سنن الهی

 

در کلام قرآنی، از دو نوع سنت یاد شده است: یکی سنت آباءالاولین که همان آداب، عادات و گاه خرافه‌های قبیله‌ای و نژادی است که سنت مذموم نام گرفته؛ دیگری، سنت الهی که قوانین جاری هستی است و می‌توان آن را سنت ممدوح نامید. آنچه باعث سنت‌گریزی و سنت‌تیزی دورۀ جدید شده، مفهوم اول از سنت است. فعل «Tradire» در لاتین به معنای افشای سرّ و راز است که یکی از حواریون حضرت مسیح بدان مبادرت ورزید. در ادبیات سنت‌گرایان دورۀ جدید، واژۀ سنت، به معنای مجموعه‌ای از رموز و اسرار است که خالق هستی بر آنها مهر نهاده است. ناگفته پیداست که شهود سنن الهی، نیازمند معرفت باطنی است و با فهم قوانین حاکم بر طبیعت محسوس که علم تجربی به دنبال آن است، همتایی ندارد؛ مگر آنکه هر جا قانونی و نظمی باشد، جلوه‌ای از جلوات آن سنن است.

 

      اکنون توقف و تأمل در هریک از این دیدگاه‌ها، پهنه‌ای از تعاریف را به روی محقق خواهد گشود. آن‌چه تا کنون از آن سخن رفت، معماری سنتی، و به عبارت دیگر، «پدیده» است و نه «پدیدآورنده». در عین حال می‌دانیم که بین پدیده و پدیدآورنده رابطه‌ای ژرف و وجودی است؛ چنان‌که از پدیده به احوال پدیدآورنده راهی است، و همچنین احوال پدیدآورنده، آشکارکنندۀ پنهانی‌های پدیده است.

 

     اینک اگر از طریق مکتوبات و مضبوطات تاریخی تأملی در احوال معماران سنتی این مرزوبوم کنیم، بدین نتیجه می‌رسیم که اثری که از سرپنجۀ این معماران به دست ما رسیده، در کامل‌ترین وجه خود، با آخرین دیدگاه ذکرشده از معماران سنتی سازگار است.

 

*برگرفته از مقالۀ «درس‌هایی از معماری سنتی ایران».

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
صبح به اتفاق یاران به زیارت آرامگاه حافظ و از آن پس به ساختمان مقبره‌ی سعدی شتافتیم. نخست در مدخل اللّه‌اکبر طاق دروازه‌ی قرآن را...
گزیده‌ی متن؛ به مناسبت روز سعدی
هم‌خون بودن و خون ملی یعنی چه؟ کسی چه خبر دارد که در عروقش چه خونی جریان دارد؟ این همه ادوار که بر ما گذشته،...
«زنان و صنعت ساختمان در بریتانیا و ایرلند عصر جرجی» | کانر لوسی
با اینکه نقش زنان، در جایگاه طراحان و/یا بانیان معماری، در سده‌ی هجدهم میلادیِ بریتانیا و ایرلند بیش از پیش شناخته شده، نقش آنها در ساخت معماری مناقشه برانگیز باقی مانده است. این موضوع، در این مقاله، با بیرون کشیدن بسیاری از منابع درجه‌ی دوم و همچنین اسناد اصناف و دیگر منابع اولیه در لندن و دوبلین، روشن می‌شود.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر