×

جستجو

رؤیت‌پذیری اشباح عمارت تاریخ معماری در موقعیت‌های مرزی

عمارت تاریخ معماری پر از اشباحی است که خواب را از چشم ساکنانش می‌ربایند. ویمالین روجیواچاراکول (2010) در مقاله‌اش به یکی از اشباحی پرداخته که بیشتر در اتاق مطالعهٔ او پرسه می‌زند: «آسیا». به نظر او، از زمان جیمز فرگوسن تا حال،‌ این مفهومِ دردسرساز مانع دیدن پیوندها و گسست‌ها و واقعیت‌های تاریخی بسیاری در این پهنهٔ گستردهٔ جغرافیایی شده است. به‌گفتهٔ او، در جهان پس از ادوارد سعید ما به‌خوبی می‌دانیم مفاهیم جغرافیایی-فرهنگی‌ای نظیر «آسیا» تا چه اندازه با شرق‌شناسی و دانش استعماری و امپریالیسم در ارتباط است. اما به‌رغم این آگاهی، چنین مفاهیمی هنوز دست از سر مورخان برنداشته است.

برخی از دانشوران گمان می‌کنند ضعف اصلی ما در ندیدن آرشیوهای تازه و نیافتن اسناد جدید یا نپرداختن به پژوهش‌های باستان‌شناختی نو است و اگر چند نسل از پژوهشگران، فروتنانه، به تک‌نگاری و پژوهش‌های دست‌اول و خردمقیاس مشغول شوند، اشباح نظری و مفهومی، نظیر «آسیا»، خودبه‌خود محو خواهند شد. اما روجیواچاراکول با استناد به دستاورد پژوهشی کریستوفر تَجل[۱] با عنوان شرق؛ بوداییان و هندوان و پسران آسمان[۲] نشان می‌دهد که معضل اصلی نه در بررسی آرشیوهای دور از دسترس است و نه در اتکا به آخرین یافته‌های باستان‌شناختی. پژوهش تجل از این جنبه‌ها کم‌نظیر و رشک‌برانگیز است. با این حال، مفهوم‌پردازی آسیا در پژوهش سترگْ او به‌وضوح ساده‌اندیشانه به نظر می‌رسد، تا جایی که نقش اسلام را در معماری شرق آسیا نادیده می‌گیرد. یکی از احتمال‌هایی که روجیواچاراکول برای این نادیده‌گرفتن ذکر می‌کند، تلاش تجل برای جداکردن شرق[۳] از اورینتی[۴] است که بیشتر بر محدودهٔ خاورمیانه دلالت می‌کند و رنگ‌وبوی شرق‌شناسی[۵] دارد.

با توجه به موقعیت جغرافیایی-فرهنگی‌ای که در آن به‌سر می‌بریم، شاید در وهلهٔ نخست به‌ وجد بیاییم که روجیواچاراکول چگونه به نادیده‌گرفتن نقش اسلام در کتاب تجل خرده گرفته است. اما کافی است کلمات «آسیا» و «بودایی» در متن او را با «خاورمیانه» و «اسلامی» جایگزین کنیم تا متوجه شویم موقعیت ما و اشباح مفهومی در اتاق مطالعه‌مان تفاوتی با موقعیت او ندارد. عمارت تخصص ما برای برپاماندن، دیگری‌هایی در شرق و غربش برساخته است و فقط از طریق نادیده گرفتن آن دیگری‌هاست که می‌تواند اعتبار و وجاهت واحد تحلیلش را حفظ کند. دانشوران این منطقه نیز مثل ماهی درون اقیانوس مفاهیمی چون «ایران» و «خاورمیانه» و «اسلام» غوطه‌ورند و حافظه‌شان اجازه نمی‌دهد که تازگی و برساختگی این مفاهیم را دریابند. اما موقعیت‌هایی وجود دارند که خبر از جهانی خارج از بداهت این مفاهیم می‌دهند؛ موقعیت‌هایی نزدیک سطح آب؛ موقعیت‌هایی مرزی.

یکی از این موقعیت‌های مرزی که روجیواچاراکول بر آن انگشت می‌گذارد، «افغانستان» است. افغانستان جایی است در میانهٔ آسیای برساخته و در عین حال، جایی است در مرز «شرق» مورد نظر تَجل و «سرزمین اصلی» مطالعات معماری اسلامی؛ جایی که می‌توان تأثیر معماری یونانی‌مآب و بودایی و اسلام و هزاران نیروی ریزودرشت دیگر را با هم ملاحظه کرد. او به پژوهش وارویک بال[۶] با عنوان یادبودهای افغانستان (۲۰۰۸)[۷] اشاره می‌کند. عکس روی جلد کتاب، استوپای گلدره در نزدیکی کابل را نشان می‌دهد (تصویر ۱) که در آن هم ویژگی‌های معماری بودایی هند و هم اُردرهای یونانی دیده می‌شود، اما در همان حال، نمی‌توان این بنا را ذیل هیچ‌کدام دسته‌بندی کرد.

 

تصویر ۱. Guldarra Stupa, Weaveravel (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Guldara_stupa.jpg)

موقعیت مرزی دیگری را می‌توان در سیاق هنر اسلامی نشان داد. چم و کالبرن (2015) در مقاله‌شان به آبدانی متعلق به دورهٔ ایوبی (تصویر ۲) اشاره می‌کنند که فرمش از فلاسک‌های زائران مسیحی سرزمین مقدس اقتباس شده است و در همان حال، نقوش هندسی و حروف عربی در آن به کار رفته است و تصویر مریم مقدس و عیسی در مرکزش قرار دارد. این شیئ را باید در کدام فضای موزه نمایش داد و درباره‌اش باید کتب کدام حوزهٔ تخصصی را مطالعه کرد؟ آیا این اثر در زمرهٔ آثار اسلامی است یا آثار مسیحی؟ چنین نمونه‌هایی به ما کمک می‌کنند اشباحی را مرئی کنیم که در عمارت تاریخ هنر و معماری پرسه می‌زنند. 

تصویر۲. آبدان، سوریه، میانهٔ سدهٔ سیزدهم م.، برنج با مرصع نقره، ۴۴.۷ در ۳۶.۵ سانتی‌متر. گالری هنر فریر

می‌توان منطقهٔ قفقاز را نیز به‌منزلهٔ موقعیتی مرزی ببینیم و به‌جای سخن گفتن از تأثیر معماری «ایرانِ» ازلی-ابدی و ناتاریخی بر معماری ارمنستانِ ازلی-ابدی و ناتاریخی، به نوعی از معماری بیندیشیم که از قضا ظرفیت برهم‌زدن این چارچوب مبتنی بر نظم دولت-ملت‌ها[۸] را دارد. برای تحقق چنین ظرفیتی ابتدا لازم است در مفاهیم و چارچوب‌هایی تشکیک کنیم که بی‌چون‌وچرا پذیرفته‌ایم و قبول کنیم که نتایج پژوهش‌های دست‌اول تاریخی بدون در نظر گرفتن این ابعاد، تفاوت ماهوی‌ای با اسلافشان نخواهند داشت.

از آنجا که هیچ‌کدام از موقعیت‌های جغرافیایی-فرهنگی، ذات ناتاریخی و ازلی-ابدی ندارند، می‌توان نشان داد آنچه دربارهٔ موقعیت‌های مرزی صادق است، کمابیش دربارهٔ سایر موقعیت‌ها نیز صدق می‌کند. با این حال، هرچه به مرکز این موقعیت‌ها حرکت کنیم، متوجه می‌شویم که تغییر آرایش مفاهیم اساسی‌اش دشوارتر از مرزهاست. درنتیجه، به نظر می‌رسد نشان‌دادن برساختگی «معماری ایرانی» در مرکز جغرافیایی-فرهنگی دولت-ملت ایران (یزد و اصفهان) به‌مراتب دشوارتر است تا مرزهایش.

پی‌نوشت‌ها

[1]  Christopher Tadgell

[2] The East: Buddhists, Hindus and the Sons of Heaven

[3] The East

[4] The Orient

[5] Orientalism

[6] Warwick Ball

[7] The Monuments of Afghanistan: History, Archaeology and Architecture

[8] Nation-state

 مآخذ

Chiem, K., & Colburn, C. S. (2015). Global Foundations for a World Art History. Visual Resources, 31(3-4), 177–199.

Rujivacharakul, V. (2010). Ghosts of Asia: Fergusson’s Haunted Mansion and the Architectural History of Asia in a Post-Said World. Journal of Architectural Education, 63(2), 161–165.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
ایدهٔ پادشاه عادل در هنر و فرهنگ مادی جهان ایرانی | برگزاری نشست گروه پژوهشی مطالعات تاریخ هنر غبار با همکاری مناظر
سخنرانی ها به دو زبان فارسی و انگلیسی است (مترجم همزمان برای بخش پرسش و پاسخ ) امکان شرکت در نشست ها به صورت حضوری...
«شاه و من: نگارگری‌های تک‌چهرهٔ قاجاری»؛ سخنرانی مجازی
Whilst there are obvious parallels with the European production of portrait miniatures of notable persons, there are stronger links to local conceptualisations of both image and subject, specifically Shi‘i traditions of portable, idealised portraits of Imams (shemayel).
نهیب؛ مطالعات میان‌رشته‌ای هنر| شمارۀ پنجم: نسبت هنر و اشیا| بهار ۱۴۰۰
شمارۀ پنجم نشریۀ نهیب منتشر شد. در معرفی اهداف این نشریه آمده است یکی از کمبودها در خانواده‌ی کم جمعیتِ هنرهایِ تجسمی ایران دور شدن...
اندر مصائب پژوهش‌های تاریخی (۲)
فاطمه احمدی و مهسا پوراحمد
فقط دسترس به مطبوعات نیست که پژوهشگر را عاجز می‌کند. اسناد (فرمان‌های دولتی، اسناد اداری و سازمانی، اسناد شخصی برخی افراد، اسناد معاملات املاک و زمین و ...) گروه دیگری از منابع دست اول‌اند که یافتن و دیدنشان به همین راحتی‌ها نیست. این اسناد یا در دست اشخاص است یا در دست مراکز اسنادی. برخی اشخاص به دلیل پیشینۀ خانوادگی و روابطشان، گاه اسناد دولتی و ملکی جالبی در اختیار دارند که خیلی اوقات از ارزشش آگاه نیستند. از همین‌ طریق از ایشان می‌خواهم هرجور که خودشان صلاح می‌دانند از اسناد رونمایی کنند؛ گاه حتی مشاهدۀ یک سند جدید، می‌تواند دید پژوهشگر را نسبت به خیلی از موضوعات تغییر دهد.  برسیم به مراکز اسناد. پراکندگی اسناد گوناگون در مراکز اسنادی تهران زیاد است، اما بخش زیادی از آنها در مرکز اسناد کتابخانۀ ملی ایران نگهداری می‌شود. محقق پس از مدتی جستجوی سند در مراکز دیگر متوجه می‌شود که مرکز اسناد...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر