×

جستجو

مریم پوراسماعیل

مریم پوراسماعیل

چیزها و معماری
مریم پوراسماعیل

«از چه می‌ترسم؟ از اینکه نفسم تنگ بشود و تو این خانه تنها بمیرم؟ تو ایوان روی صندلی بروجردی زیر آفتاب می‌نشینم. نور آفتاب استخوان‌های پوکم را گرم می‌کند. شیرهٔ حیاتی دیگر در رگ‌هایم و در پی‌ها و استخوان‌هایم گردش پروپیمانی ندارد، رمقش کشیده شده* ... » من که امان همه را بریده بودم بس‌که پرسیدم این صندلی‌های بروجردی به چه درد می‌خورده‌اند. اغلب با آن لحن طنازانهٔ خاص بروجردی‌ها جواب می‌شنیدم که: «والا ما قدیمی‌ها هم آدمیزاد بودیم و روی کَت و نیمکت و صندلی می‌نشستیم.» بعد تصحیح می‌کردم که نه، منظورم این است که چرا این صندلی این‌شکلی...

معماری برای انسان یا انسان برای معماری؟
مریم پوراسماعیل

چندانی از مخابرهٔ خبر سوختن بخشی از کلیسای نتردام پاریس نگذشته است. خبری که آه از نهاد عارف و عامی، پاریس‌دیده‌ها و پاریس‌ندیده‌ها (مثل من) برآورد. ویدئوها نشان می‌داد که بسیاری از مردم پاریس در اطراف کلیسا هاج‌وواج ایستاده بودند و بعضی‌هاشان از شدت تأثر های‌های گریه می‌کردند. لابد شما هم مثل من با خود گفته‌اید که بوَد آیا روزی افکار عمومی کشور ما هم نسبت به تخریب میراث فرهنگی و طبیعیِ خودش اینجور واکنش نشان بدهد؟

گزیده: کارنامۀ اردشیر بابکان
مریم پوراسماعیل

و راه دریابار گرفت اردشیر. در راه که می‌رانْد تنی چند از مردمان پارس و گله‌مند از اردوان، تن و دارایی و برگ پیش اردشیر داشتند به هواخواهی و یگانگی. چون رسید به جایی که رامشْ‌اردشیر خوانند، مردی از سپاهان و بُناک نام – بزرگ‌منشی که از اردوان گریخته بود و ساز و سراپرده آنجا می‌داشت – به‌یکبارگی نزد اردشیر آمد با زاد و رود و سپاهی کارزاری.

از بام و درِ قصه‌ها؛ روز و شبِ یوسف
مریم پوراسماعیل

در وادی تاریخ معماری، دورهٔ پهلوی اول تداعی‌گر زمانی است که رضاشاه پهلوی قلم انضباط و مدرنیزاسیون خود را بر پیکرهٔ شهرهای کهن کشید و انسجام اندام‌واره‌شان را به یک‌باره گسست. تا این قلم‌کشیدن‌ها و مدرنیزاسیونِ رضاشاهی خط رشد خود را بپیماید و مدرنیزاسیون پدری، در دورهٔ پسر ادامه یابد، و آنچنان ادامه یابد تا چهرهٔ شهرها به کلی تغییر کند، در بازه‌ای از زمان و در پاره‌ای جای‌ها، تغییرْ جای خود را به خدشه و به‌هم‌ریختگی داد.

واژگان معماری
مریم پوراسماعیل

انسان‌شناسی در نگاه خود به فرهنگ، اقسام تجلیات فرهنگ را در نظر می‌آورَد. زبانْ یکی از مهم‌ترین این تجلیات در بررسی هر فرهنگ است. اهمیت زبان در بررسی فرهنگ انسان آن‌چنان است که در انسان‌شناسی شاخه‌ای مجزا برای این بررسی‌ها، به نام انسان‌شناسی زبان‌شناختی تعریف شده است. این شاخه، آغازی و تاریخچه‌ای دارد که مورد بحث ما نیست.

مصاحبه با مهندس سیحون (۲)
مریم پوراسماعیل

صحبت ما گرم و چایی من سرد شده بود. با این وجود آن را به یک جرعه سر کشیدم و دربارهٔ ارزش معماری ایران سئوالی طرح کردم.

مصاحبه با مهندس سیحون (۱)
مریم پوراسماعیل

در میان مطبوعات غیرمعماریِ دورهٔ پهلوی دوم، یکی از مجلاتی که جسته و گریخته، اما علاقه‌مندانه و پیگیر به مسائل روزِ هنر و معماری می‌پرداخته است، مجلهٔ علم و زندگی است. این مجله که به سردبیری خلیل ملکی منتشر می‌شد، پیش و بیش از آن که یک مجلهٔ سیاسی باشد، یک مجلهٔ فرهنگی بود؛ چه این که مسائل روزِ سیاسی هم در این مجله با نگاهی فرهنگی ارائه می‌شد.

خانه و کودکان قدیم!
مریم پوراسماعیل

«هنوز هم گاهی فکر می‌کنم که اگر مادرم نرسیده بود و با کَشه (چنگک) پرِ لباسم را نگرفته بود و من را، که دیگر نفس برایم نمانده بود، از میانهٔ حوض بیرون نکشیده بود، چه مرگ وحشتناکی داشتم (با خنده‌ای تلخ)».

پرسه در مطبوعات قدیم؛ نبض شهر
مریم پوراسماعیل

پس از آنکه در شمارهٔ سوم مجلهٔ علم و زندگی به مطلب لوییس مامفورد (1990-1895) دربارهٔ بازسازی شهر روتردام برخوردم، کنجکاو شدم تا دربارهٔ چند و چونِ این بازسازی بیشتر بدانم؛ به ویژه اینکه چه انگیزه‌ای بیش از همه در این بازسازی مؤثر بوده است.

آیینۀ حافظ
مریم پوراسماعیل

چندی پیش یکی از دوستان دوستدار شعر و ادبیات، در تفسیر این بیت از غزل خواجه حافظ شیرازی که: تا چه کند با رخ تو دود دل من آینه دانی که تاب آه ندارد

سایۀ آن برج بلند
مریم پوراسماعیل

ادبیات داستانی مدرن به واسطهٔ پرداختن به انسان، زندگی و افکار او، دغدغه‌ها، روزمرگی‌ها، معضلات و مشکلاتش، منبع خوبی برای درک نسبت انسان امروزی و معماری است. این گونه ادبیات، چه آنها که بن‌مایه‌های اساطیری، تمثیلی و متافیزیکی ادبیات پیشامدرن را حفظ کرده‌اند و چه آنها که به کلی از این عوالم فاصله گرفته‌اند، غنی از ارتباط انسان با محیط پیرامون و تأثیر و تأثرات آن است.

مدرسۀ بروجیۀ سیواس
مریم پوراسماعیل

مدرسهٔ بروجیه یا بروجردیه (Buruciye Madrasah) در محلهٔ قلعه سیواسِ شهر سیواس، در شرق ترکیه، به سفارش مظفر بن هیبت‌اللّه مفضّل بروجردی، معروف به حاجی مسعود ساخته شده است؛ کتیبه‌های مدرسه و مقبرهٔ بانی – واقع در بنای مدرسه – نشان می‌دهد که این بنا در سال 670ق/1271م، همزمان با حکومت سلجوقیان غرب (یا سلجوقیان روم) به اتمام رسیده است.

در جستجوی فضای از دست رفته؛ طرف آواز قمری
مریم پوراسماعیل

قمری اگر آواز بخواند، تابستان می‌شوم میان چهار دیوار خشتی بلند؛ ظهر تابستان. آنقدر ظهر که سایهٔ دیوار از روی کاج بلند وسط حیاط، پاک رفته باشد. چه گرم است! خود را میان شبستان خنک می‌یابم. شبستانِ اولی؛ همان که درست دمِ دست دالانِ ورودی بود؛ همان معبدِ با سقف تاقی که زندگی با تمام هیکل بزرگش توش جا می‌شد؛ میان کاغذ دیواری‌ با گل‌های سبز کوچک. تکیه می‌زنم به درِ دولابچه‌ای که پدربزرگ ساخته بود توی دل آن دالانچه که به زیرپله و صندوق‌خانه می‌رفت.

هنر؛ از مردم، با مردم، برای مردم.
مریم پوراسماعیل

بادِ آرامی که در دهکده و لای درخت‌ها می‌رفت، نیم‌رخِ نخ‌نما شدۀ اسفندیار را روی پرده آهسته تکان می‌داد. در همان حاشیۀ پرده که به درخت چسبیده بود، دست رستم و دشنه به اندازۀ ساقۀ علف بالاتر دندۀ سهراب بود. سید به رستم گفت: دست نگه دارید تا مردم بیایند. وسط پرده، رستم با ابعاد بزرگتری روی اسب نشسته بود، با دست راستش به آفتابِ روی پرده اشاره می‌کرد. بر نیم‌دایرۀ بالای شاخ‌های کلاهش با نخ سرخ نوشته شده بود: «تا فردا خواهیم دید که کدامیک از اسب‌های ما بدون سوار باز می‌گردد.»

تاریخ ویرانی؛ مهمانسرای مقدم بروجرد
مریم پوراسماعیل

همسایه‌هایش با بی‌تفاوتی می‌گفتند که باران‌‌های این چند شب خرابش کرده‌است؛ باور نکردم. اثر کنش‌های مخرب انسانی را روی تن و بدنش آشکارا می‌دیدم. ضعف و استیصال تمام وجودم را فراگرفت و مستیِ آن هوای بهاری یگانهٔ شهر از سرم پرید؛ «گرچه سپاهان بهشت روی زمین است، لیک نیرزد به یک بهار بروجرد».

پرسه در مطبوعات قدیم
مریم پوراسماعیل

در آغاز که برگ‌های کهنهٔ مجله‌ها و روزنامه‌های دوران گذشته را در جستجوی مطالب مرتبط با معماری و شهرسازی ورق می‌زدم، هنوز ابعاد این کار بر من مشخص نبود؛ درست نمی‌دانستم در پی چیستم و این کار دقیقاً به کجا خواهد رسید. فقط رغبتی برای انجام این کار در خود احساس می‌کردم.

پرسه در مطبوعات قدیم؛ کشمکش میان مردم و معماران
مریم پوراسماعیل

با خواندن مقالهٔ «مسجد جدید قم؛ آبروی معماری قرن اخیر» که در شمارهٔ سوم مجلهٔ علم و زندگی، سال 1338 به چاپ رسیده است و در بخش «معماری در مطبوعات قدیم»، شماره‌های نُه و ده، در کانال آسمانه منتشر شده است، دو پرسش مطرح می‌شود؛ یکی اینکه، خشم نویسندهٔ مقاله متوجه کدام ویژگی معماری مدرن است؛ دیگر اینکه، چه چیز سبب شده است که او مسجد اعظم قم را آبروی معماری در یک قرن بداند.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر