مظفرالدینشاه بار دومی که عزم فرنگ کرده بود، از رشت رد شد. در سفرنامهاش وقتی به رشت میرسد میگوید «از سمت مشرق شهر وارد شدیم، دور زدیم از خیابان ناصری و آمدیم». دقیقاً همان کاری که پدرش ناصرالدینشاه هم به هنگام ورود به رشت میکرد: «دور میزد». شاه قاجار که از سمت قزوین میآمد، از پل عراق در جنوب شرقی شهر وارد میشد و باید به دارالحکومه در شمال شهر میرفت. با این اوصاف منطقیتر بود از مسیری برود که با کمی تسامح منطبق بر یک خط قطری است که جنوب شرقی را به شمال میانی وصل میکند؛ مسیری که در رشت قاجاری میشد گذرگاههای مستقر در محلات خمیران زاهدان و بازار. ولی شاه قاجار به جای طی کردن آن خط قطری که وتر یک مثلث فرضی است، از مسیری میرفت که منطبق بر دو ضلع قائمۀ مثلث است؛ یعنی جادۀ ناصریه و محلۀ کیاب.
ناصرالدینشاه نیز در روزنامۀ خاطرات سفرش به گیلان، با دقت بیشتری نسبت به پسرش نوشته «از توی شهر نرفته، از کنار شهر افتادیم به راه ناصریه، راه باریکی بود» و بعد در ادامۀ راه وقتی میگوید «از طرف مغرب شهر میرفتیم. بعد رو به مشرق کرده داخل شهر شدیم» حرف خودش را هم دقیقتر میکند. برای آن همه مسافر از راه رسیده این همه راه اضافه چه علتی میتوانست داشته باشد؟ حال آنکه ناصرالدینشاه میگوید راه ناصریه راه باریکی بود و احتمالاً ظرفیت مسیر انتخابی برای عبور جمعیت ملازمان شاه چندان تعیینکننده نبوده است.
چه نقشۀ سال ۱۲۸۷ق ذوالفقارخان مهندس را نگاه کنیم و چه در توصیفهای دو شاه قاجار در سفرنامههایشان دقیق شویم، مشخص میشود که راه ناصریه و محلۀ کیاب مسیری خوشمنظر و مسرتبخش برای مقام همایونی بودهاند. کسی که از این مسیر از میان شلتوکزارها میگذشت، عمارت ناصریه و باغ اطرافش، عمارت باغ صفا و باغ محتشمالملک و عمارت کلاهفرنگیاش را از دور میدید. یا به قول مظفرالدینشاه از راهی میگذشت که اطرافش «به عین اطراف شهرهای فرنگستان» بود. در ادامۀ مسیر محلۀ کیاب هم جزو محلات اعیاننشین شهر بود. ویژگیای که دو محلۀ خمیران زاهدان و بازار نداشتند. ناصرالدینشاه با عبور از محلۀ کیاب «خانههای خوب» را میدید و از «کوچههای خوب» عبور میکرد. مظفرالدینشاه نیز «شهری قشنگ با بامهای همه سفالی» را تماشا میکرد و با گذر از «سبزهمیدانی خوب» به سمت دارالحکومه میرفت.
آیا واقعاً شاه قاجار نیمی از محیط شهر را دور میزد تا از مواجهه با محلات نه چندان دلپذیر شهر بگریزد؟ مشابه این گریز را در رخدادهای مشابه در دورۀ پهلوی هم میتوان دید. نخستین اقدام رضاشاه در رشت ساختن خیابانی تقریباً منطبق بر همان خط قطری بود که شاه قاجار از آن عبور نمیکرد. برای ساخت این خیابان خانهها را خراب کردند و محلات را بریدند و ساختمانهای زیبا ساختند. به تعبیری آن منظرۀ مسرت بخشی را که شاه قاجار برای پیدا کردنش به راه دراز میرفت، شاه پهلوی دستور داد بسازند. اگر هم چندان موفقیت آمیز نبود، لااقل به وقت عبور یک مرکب همایونی با آراستن پنهانش میکردند. چنانکه ابراهیم فخرایی در شمارهای از نشریۀ فروغ از آب و جاروی خیابان پهلوی و جدیت کارگران در سنگفرش کردن آن به هنگام ورود پادشاه افغانستان خبر داده و نوشته: «ای کاش هر روز شاهی به این مملکت ورود کند».
وقتی که رضاشاه برای رفتن به کاخ میانپشته در انزلی از رشت میگذشت، دانشآموزان از مدرسهها و مردم از محلات به پیاده روهای خیابان پهلوی میرفتند تا اتومبیلش را تماشا کنند که در خیابان پهلوی رو به شمال میراند تا برای صرف ناهار در خانۀ سردار معتمد توقف کند. شاه پهلوی تماشاچی داشت. مثل شاه قاجار که وقت ورودش به شهر مردم از بالکنها تماشایش میکردند یا تجار ایرانی با شال، تجار ارمنی با نان و نمک و یهودیان با تورات به استقبالش میآمدند. اما فرقش اینجا بود که استقبال از شاه قاجاری در همان ابتدای شهر پایان مییافت، در راه ناصریه مرکب همایونی جز درختان و شلتوکزارها تماشاچیای نداشت و تماشا کردنش در داخل شهر به تعدادی زن ارمنی در بالکن خانههای محلۀ کیاب محدود میشد؛ اما رضاشاه را در سرتاسر خیابان پهلوی تماشا میکردند. گویی ناصرالدینشاه و فرزندش با چرخیدن به دور شهر هم از نظر کردن به محلات رعیتنشین و هم از منظر رعیت شدن اجتناب میکردند، اما رضاشاه خیابانی ساخته بود که از قلب محلات میگذشت و مردم را به تماشا دعوت میکرد.
*در این نوشته از منابع زیر استفاده شده:
حسینی فراهانی، میرزا محمدحسین. سفرنامۀ میرزا محمدحسین حسینی فراهانی. به تصحیح مسعود گلزاری. تهران: اطلاعات، ۱۳۶۲.
سمیعی گیلانی، احمد. گفتگوی شخصی با نگارنده. ۱۳ آبان ۱۳۹۶.
فخرایی، ابراهیم. نشریۀ فروغ: دورۀ کامل ۱۳۰۶-۱۳۰۷. رشت: فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۱.
مظفرالدینشاه قاجار. دومین سفرنامۀ مظفرالدینشاه به فرنگ. به تحریر فخرالملک. تهران: کاوش، ۱۳۶۲.
ناصرالدینشاه قاجار. روزنامۀ سفر گیلان. به تصحیح دکتر منوچهر ستوده. تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری. ۱۳۶۷.