به نام خدا
«پدر در خانه»
و
پدر در خانه ی دل
مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
بودن ِ پدر در خانه نعمتی است. آنها که حضور پدر را درک میکنند، یک عمر خاطره دارند که با خود مرور کنند. اگر قسمت باشد و روزی خود، پدر شوند، چه درسها که از وجود پدر میآموزند و اگر قسمت باشد که روزی مادر شوند، چه مادران شرزهای خواهند شد که با احترام و افتخار در پناه پدر، بزرگ شدهاند.
صدای بم ِ پدر، خالی ِ خانه را فرا میگیرد وجود و حضور پدر، خانه را گرم میکند. درخت ِحمایت، ریشههای خود را در سرشت پدر یافته است. خانه، سالهاست بر محور وجود پدر، مکانهای دوستداشتنی خود را تدارک دیده است. جای پدر معلوم است: در جمع خانواده و شنوای دل فرزندان، تکیه داده به پشتی و نشسته روی زمین در گوشه اتاق و روبروی ایوان و در برابر هر آنچه نگاه و منظر میآفریند، مشق ِدیدن ِدوردستها تجربه هر لحظه پدر است. در کنار نانهای داغ سفره و طمانینه پدر، در فضای شادیها و غمهای کودکانه ما، در فضای صمیمانه نوشیدن یک استکان چای قند پهلو در شبهای زمستان، هنگام عصرهای تابستان در حیاط خانه و تعارف سینی بستنی زعفرانی در دستان بیتکلف پدر ... .
مشکلات و سختیها به سینه ستبر پدر برخورد میکند و چیزی از آن برای فرزندان نمیماند.
پدر، کوه ِ سرسختِ پابرجای خانواده است اما .... اما روزگار میگذرد و روزی پدر، راضی و تسلیم به رفتن میشود و سپرِ ستبرِ خانواده، راحیل میشود.
او همیشه آغازگر بوده است. همیشه شجاع بوده است. همیشه قدرت مواجهه داشته است. این بار هم عزم میکند آخرین درس زندگی را به فرزندان بیاموزد و مواجهه کند با مفهومی که درباره آن ابهام است.
سیرت قوی او در صورتی نحیف مقاومت میکند و البته او آرام است. میدانم در سکوتی عمیق، گذشته را در ذهن مرور میکند و درباره آینده، به جز دلواپسی برای خانوادهاش بدون خودش، نمیدانم در ذهن و دل او چه میگذرد؟
رسم همیشگی مردان خدا، توکل بر اوست. چه شرایط عجیبی، چه آزمون دشواری، ....
در لحظات آخر، پدر در بالین خود استقرار یافته و منتظر قرار ابدیست. عمری است که پدر، جان ِخانواده را در قلب ِخود قرار داده است و این بار، او قرار را در جای دیگری جستجو میکند.
و السلام علی عبادالله الصالحین
دوم محرم ۱۴۳۸
وبگاه تاریخپژوهی و نظریهپژوهی معماری و هنر
