×

جستجو

سراسربین بنتام

در اواخر قرن هجدهم میلادی ارتباط متقابل میان معماری و برقراری نظم،‌ اصلاح و بهسازی اجتماعی به موضوعی در خور توجه تبدیل شد. تجربۀ انقلاب فرانسه نشان داده بود جامعه ذاتاً بی‌نظم و روابط اجتماعی ناپایدار است و ابزارهایی برای قاعده‌مند کردن آن لازم است که معماری از مهم‌ترین آن‌هاست. همچنین در این زمان ساخت مدارس،‌ کارخانه‌ها، بیمارستان‌ها، زندان‌ها و ... رو به فزونی بود و یکی از دغدغه‌های مصلحان اجتماعی این بود که چگونه معماری این مؤسسات در کنار شیوۀ مدیریت حاکم در آن‌ها می‌تواند ابزاری برای نظارت و کنترل افراد باشد؛ آنها بیش از همه به تنظیم روابط و مهار تنش‌های اقشار حاشیه‌ای (بیماران، مجرمان، فقرا،‌ دیوانگان، جوانان و ...) توجه می‌کردند.

 در چنین اوضاع و احوالی بود که جرمی بنتام [۱]، به سال ۱۷۹۱ طرحی نمونه برای بنای زندان‌ ارایه کرد که به سراسربین بنتام [۲] شهرت یافت. مدل سراسربین او بدین شکل بود:‌ ساختمانی چند طبقه با پلان دایره‌ا‌ی‌شکل که اتاق‌هایی مجزا از هم برای نگهداری زندانیان در آن جای داشت و برج مراقبتی که در مرکز این دایره قرار می‌گرفت.‌ برج پنجره‌هایی عریض مشرف بر بخش داخلی ساختمان مدور و دیدی کامل به سلول‌های زندانیان داشت، هر سلول دو پنجره داشت یکی به سمت داخل و رو به پنجره‌های برج و دیگری رو به بیرون طوری که نور خورشید سرتاسر اتاقک را دربرمی‌گرفت. ناظر مستقر در برج مراقبت امکان دیدی سراسری به همة سلول‌ها را داشت و همواره سایه‌هایی از زندانیان را می‌دید اما خود برج مراقبت همواره در تاریکی بود و دربندیان آن را نمی‌دیدند و حتی از این که کسی آنجا هست یا خیر آگاه نبودند.

 با مقایسۀ ساز وکار این زندان جدید با مدل‌های قدیمی، در وهلۀ اول متوجه می‌شویم که پیش از این زندانی محروم از نور و  سلول او جایی پنهان از نگاه‌ها بود؛ اکنون محل نگهداری او به بهانۀ برخورداری از بهداشت در روشنایی کامل و محبوس همواره در معرض دید بود؛ فرد دربند دیگر نمی‌توانست اوقاتی را به جهان تاریک و دور از انظار خود پناه برد و شاید برای رهایی و زندگی دیگری خیال‌پردازی کند؛ همچنین در مدل جدید به جای نگهداری زندانیان در یک مکان همۀ افراد را جدا از یکدیگر نگه می‌داشتند تا ارتباط و تعامل جای خود را به انزوایی سفت و سخت بدهد؛ اگر تجمع افراد در یک‌ جا امکان رفتارهای پیش‌بینی‌نشده را افزایش می‌داد، تقسیم آن به تعداد کثیر اما قابل شمارش کنترل را آسان می‌کرد.

 بنتام این مدل را نه فقط برای زندان یا دارالتادیب بلکه به عنوان مدلی کلی مطرح می‌کرد که می‌توان در بناهایی چون کارخانه، بیمارستان و تیمارستان و حتی‌ مدرسه و ...  به کار رود و به این طریق بر نحوۀ کار کارگران، شیوۀ نگهداری از بیماران جسمی و روحی، انضباط و عملکرد دانش اموزان و .... بی‌وقفه و تمام و کمال نظارت کرد. بدین ترتیب از این زمان تا اوایل قرن بیستم در اروپا و آمریکا تعدادی زیادی بنا با این الگو ساخته شد.

 معماری سراسربین در نگاهی سیاسی تصویر ماشینی است که مناسبات قدرت را تنظیم می‌کند؛ قدرتی که دو ویژگی بارز دارد: «مرئی و ملموس» است، چرا که فرد دائماً سایه مراقب را بر خود حس می‌کند و «غیرقابل وارسی» است زیرا شخص هیچ‌گاه نمی‌داند که چه زمان و توسط چه کس یا کسانی تحت نظر گرفته‌است. کارآ و پربازده است زیرا در آن از تعداد اِعمال‌کنندگان قدرت کاسته و بر تعداد کسانی که قدرت بر آن‌ها رانده می‌شود افزوده شده است، با فشاری ثابت، دائمی و منظم مانند ساعت کار می‌کند. در این سیستم قدرت به صورت خودکار اعمال می‌شود و وابسته به عملکرد هیچ فرد خاصی نیست.  

 سرنخ‌هایی از طرح بنتام را می‌توان در طرح باغ وحش غریبی یافت که در اوایل قرن هفدهم در مجموعه باغ‌های ورسای وجود داشت. در مرکز محوطۀ باغ وحش بنای کلاه‌فرنگی چندطبقه‌ای به شکل هشت ضلعی قرار داشت که پادشاه در آن مستقر می‌شد. در هفت وجه کلاه‌فرنگی پنجره‌‌‌های بزرگ مشرف به هفت قفس قرار داشت که در آن‌ها انواع جانوران را نگه می‌داشتند و در ضلع هشتم ورودی کلاه‌فرنگی قرار داشت. در مقام تمثیل می‌توان گفت سراسربین نوعی باغ‌وحش سلطنتی بود که در آن انسان جایگزین حیوان و ماشین قدرتی پنهان جانشین شاه شد. [۳]

1. Jeremy Bentham (1748-1832)

فیلسوف انگلیسی و پیرو مکتب اصالت فایده

2. Panopticon
۳. میشل فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه دربارۀ «سراسربینی»، به منزلۀ یکی از تکنولوژی‌های انضباطی قدرت مدرن،‌ به تفصیل سخن گفته و نحوۀ کار مدل بنتام را تشریح کرده‌ است.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر