با فرض اینکه فرهنگ (کالچر/ کولتور) اصلاً وجود داشته باشد؛
فرهنگ افزودۀ انسان بر طبیعت است.
فرهنگ امری انتزاعی است و دستِ فهم انسانها به خودِ فرهنگ نمیرسد؛
آنچه از فرهنگ به فهم ما درمیآید، مظاهر فرهنگ است؛
پس، فرهنگ یعنی مشترکات یا روحِ «مظاهر فرهنگ»؛
از طریق این مظاهر است که به فهم فرهنگ پی میبریم.
فرهنگ مظاهر یا «جلوهگاههای» گوناگونی دارد؛ مادی و غیرمادی،
مثلاً جامه، خانه، خوراک، زبان، خط، هنر، آدابورسوم و آیین؛
معماری هم یکی از مظاهر فرهنگ است؛
فهم معماری بدون توجه به مظاهر دیگر فرهنگ ناممکن است.
معماری به «طرز» ویژهای مظهر فرهنگ است؛
این طرز با طرزِ مظهریت مظاهر دیگر متفاوت است؛
مثلاً شاید «رفتار انسان» در معماری بیشتر جلوه میکند تا در موسیقی؛
طرز مظهریتِ معماری با میزان اوج یا افول درونیِ هر فرهنگ نسبت دارد؛
و دست آخر،
طرز مظهریتِ معماری از فرهنگی به فرهنگ دیگر،
از زمانی به زمان دیگر،
و از مکانی به مکان دیگر،
متفاوت است.