تعریف روایت در شهرسازی گزیدهای از «چرخش روایی در شهرسازی: مرور انتقادی»، نوشتهی لیون امیل* در ادبیات پژوهشی حاکم بر چند دههی گذشته، اصطلاحاتی نظیر «گفتمان»، «بلاغت»، «قصه»، «پنداشت»، «افسانه»، «تصور» و «قصهگویی» بی هرگونه تمایز روشنی در نحوهی استفاده، اغلب مترادف یکدیگر به کار رفتهاند. در نتیجه، گرچه شاهد شمار قابل توجهی نوشتار نظریهی شهری دربارهی روایت و شهرسازی هستیم، چندان روشن نیست که این پژوهشهای متنوع چه ارتباطی با یکدیگر دارند. پژوهشهای اخیر از تعابیری نظیر «تخیلات»، «تصاویر ذهنیِ» شهری، «کرونوتوپهای اسطورهای»، «حکایتها»، «قصهها» و «استعارهها» بهره بردهاند. گاه برای اشاره به چیزی واحد از اصطلاحاتی متفاوت استفاده میشود اما مواردی که اصطلاحی واحد برای توصیف تدابیر و کنشهایی بهغایت متفاوت در بستر شهرسازی به کار میرود بیشترند. اما اصلاً در وهلهی اول در بستر شهرسازی چه چیزی روایت محسوب میشود؟ تعریف جیمز ا. فیلِن از روایت نقطهی عزیمت سرراست و معقولی به شمار میآید: «کسی در یک موقعیت و بنا به هدف یا اهدافی به کسی دیگر میگوید چیزی اتفاق افتاده». فیلن به عنوان نمایندهی روایتشناسی بلاغی، روایت را اساساً به مثابهی «کنش بلاغی» میفهمد و این دیدگاهی است که در این متن هم دنبال میشود. علاوه بر این روایت، آنطور که اینجا فهم میشود، بدین معنا است که آنچه گفته میشود («چیزی اتفاق افتاده») شکل متن شفاهی یا نوشتاری را به خود میگیرد. روایت نه امری گنگ یا رازآمیز است که لازم باشد آن را از امری دیگر استنباط کرد و نه امری پوشیده است که نیاز به کشف یا استنتاج داشته باشد. روایت امری محسوس و انضمامی است که میتوان وجودش را نشان داد و نقلش کرد. برای مثال، در تاریخ هلسینکی، تلقی ضمنی و تمثیلی دیرپایی از پایتخت فنلاند وجود دارد که آن را دخترکی نابالغ میبیند که در انتظار از راه رسیدن بلوغ خویش است. این افسانهای است که اغلب میتوان رد پای آن را در پسزمینهی بازنمودهای رسانهای و سیاستگذارانهی شهر و همچنین در ادبیات پیدا کرد. این افسانه به واسطهی لقب شهر، یعنی «دختر بالتیک»، مشروعیت یافته و در هیئت مجسمهی تمثیلی هاویس آماندا در میدان مرکزی تاریخی شهر نیز مجسم شده است. اما وقتی شهردار هلسینکی، یوسی پایونِن، در سخنرانی افتتاحیهاش به مناسبت شروع ساختوساز در وِستهاربِر به خبرنگاران میگوید «دختر بالتیک دارد خودش را به دریا تسلیم میکند، یعنی به شکارگاه سابقش» و آنها هم این را در روزنامه مینویسند، آنگاه با روایت طرف هستیم: شخصی (پایونن) در موقعیتی (سال ۲۰۰۸، در ابتدای ساختوساز) به شخصی دیگر (عموم مردم) میگوید بنا به دلیل معینی، چیزی اتفاق افتاده (توسعهی هلسینکی به سمت کرانهی دریا) و با کمک گرفتن از تصویر تمثیلی ویژهای میکوشد در قصهای که نقل میکند، حسی از علیت و تداوم تاریخی را برانگیزد. راهی دیگر برای بیان تعریف فیلن این است که بگوییم روایت یعنی کسی در موقعیتی و بنا به دلیلی، «قصه»ای واقعی یا خیالی را برای کسی نقل کند. «قصه» و «روایت» زوج کلیدی مطالعات روایی به شمار میآیند. قصه را میتوان رویداد (یا زنجیرهی رویدادهای) برساختهی ذهنی در نظر گرفت که راوی در سر دارد، و روایت را بازگویی رویدادهای مذکور در جهان واقع. به عبارت دیگر، تفاوت میان این دو شبیه تفاوت میان کلمهای است که شخص در ذهن دارد با کلمهای که در بستر ارتباطی معینی به زبان میآید. قصهای واحد ــ مثلاً این قصه که چطور منِ دانشجوی انتقالی اراسموس در اواخر دههی ۱۹۹۰ به هلسینکی آمدم ــ میتواند بارها نقل شود و بسته به مخاطب و موقعیت ممکن است هربار به شکلی متفاوت نقل شود. بنابراین روایت به بستر، گوینده (راوی)، مخاطب قصه (روایتشنو) و [چگونگی] نقل قصه بستگی دارد. گرچه روایت ممکن است در خود عناصری داشته باشد که از فرط ابهام، نیازمند تحلیل روایی باریکبینانه باشند، اما هیچ چیز مبهمی دربارهی خود آن وجود ندارد: روایت فراوردهی زبانی ملموسی است که میتوان دقیق و کامل به صورت گفتار یا نوشتار ثبتش کرد.
این تعریف فراخ از روایت را میتوان به شکلی بیشوکم آسان دربارهی اسناد شهرسازی هم به کار بست: شهرسازها (یا کارگزاران شهرسازی) را میتوان راوی/ راویانی در نظر گرفت که قصهای را، اغلب خطاب به ساکنان محدودهای که تحت تأثیر برنامههای شهرسازی قرار میگیرد، نقل میکنند. ساکنان هم به نوبهی خود، نقش روایتشنو را ایفا میکنند. اکثر رویدادهای نقلشده تقریباً واقعی هستند (نه خیالی)، اما اسناد شهرسازی پای عناصر فرضی را هم وسط میکشند، مثلاً ادعاهایی در این خصوص که محدوده در آینده چطور به نظر میرسد و چه حالوهوایی دارد. علاوه بر روایت شهرسازها دربارهی محدودهای معین، البته با روایتهای متنوع و گستردهتری هم طرف هستیم که دیگران تولیدشان میکنند: روایتهای ساکنان (چه به صورت نوشتاری و چه گفتاری) یا به طور کلیتر، گروههای ذینفع، روایتهای منتشرشده در مطبوعات، روایتهای نقلشده توسط سیاستمدارها، روایتهای نوشتهشده در نامهها و اسناد پیشنهادی، یا روایتهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی. تمایز میان این روایتهای متفاوت (برحسب زمینهی هریک) میباید به دقت مورد بررسی قرار گیرند.[...] *مشخصات منبع: امیل، لیوِن. «چرخش روایی در شهرسازی: مرور انتقادی». ترجمهی نوید پورمحمدرضا. در شنیدن شهر، تهران: اطراف، ۱۴۰۰، ص ۴۱-۴۳