×

جستجو

جستار دوم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۲] | نازنین عارف‌کیا

جستار دوم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه *

نازنین عارف‌کیا

 

کتابِ شهر

لیلا جاهد، چهل‌ساله، زنی ساکن تهران است که سال‌های پیش و پس از انقلاب را تجربه نموده و خاطرات متفاوتی از این دو دوره دارد. نویسنده با بسط دادن مدت زمان زیستِ لیلا در دو دوره‌ی تاریخی، تلاش در خلق تفاوت‌هایی در شخصیت او دارد که وقایع بخش دوم رمان نیز در راستای همین تغییرات است. لیلا در مقام راوی این بخش، از مکان‌های متفاوتی در شهر تهران یاد می‌کند؛ مکان‌هایی که بستر اتفاقات متفاوت و حتی متضادی نیز هستند. حسینیه‌ی ارشاد به عنوان محل برگزاری کلاس‌های نهج‌البلاغه و نیز یک گالری آثار هنری واقع در خیابان میرداماد، دو قطب مکانی این داستان‌پردازی هستند.

اشاره به نام برخی مکان‌ها و توصیف رویدادهای مشخصی که در آنها اتفاق افتاده، نقاطی تاریخی و قابل پیگیری خواهند بود که این امر در طول زمان می‌تواند متون داستانی را به منابع تاریخی یا حتی معماری تبدیل کند. برای مثال، این که چرا و در چه زمانی، کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی مذهبی نظیر نهج‌البلاغه و امثال آن در مکان مشخصی مانند حسینیه‌ی ارشاد برگزار می‌شده است، می‌تواند راهگشای مسیری برای فهم تاریخچه‌ی ساخت این مکان و حتی اطلاعات دقیق‌تری نظیر ارگان یا افراد سازنده‌ی آن، کاربری مکان در دوره‌های زمانی گوناگون، فضاسازی این بنا و مواردی از این دست شود:

«وقتی که سامان و ندا به دنیا آمدند، من و حامد دور از چشم مادرجان می‌رفتیم حسینیه‌ی ارشاد، جلسات تفسیر نهج‌البلاغه. حامد یادت هست سیل دربند؟ جلوی حسینیه را آب گرفته بود و اگر مادرت سوار شورلت نرسیده بود ممکن بود...»[۱] 

 

همچنین، چنانکه در متنِ بالا مشاهده می‌شود، روایت برخی وقایع با ذکر مکان رخ دادن آنها، حتی در میان خطوط یک داستان خیالی، می‌تواند اشاره‌ای مستقیم به حادثه یا نقطه‌ای تاریخی باشد که در واقعیت نیز اتفاق افتاده است. روایت لیلا از گیر افتادن او و حامد، شخصیت دیگر رمان، در سیل مقابل حسینیه‌ی ارشاد پس از یکی از جلسات کلاس تفسیر نهج‌البلاغه، اشاره به واقعه‌ی «سیل دربند» دارد که به نقل از روزنامه‌ی همشهری ، «مرگبارترین سیل پایتخت» بوده است. این سیل ناگهانی که در مردادماه سال ۱۳۶۶ رخ داده، جان دست کم سیصد نفر از اهالی پایتخت را گرفته و خرابی‌های زیادی به بار آورده است. شناسایی مکان وقوع این سیل، می‌تواند با استفاده از مشاهده‌ی عینی شخصیتی خیالی در داستانی غیرواقعی آغاز شده و سپس در میان اسناد موثق، به شکل دقیق پیگیری شود. درواقع، آنچه در این شیوه‌ی ردگیری به کمک خواننده می‌آید، نام یک بنای شاخص، یک محله یا یک گره شهری خواهد بود:

«سیل دربند به شریعتی هم رسیده بود. حسینیه‌ی ارشاد عین جزیره‌ای سرگردان میان آب بود»[۲] 

 

اما بخش دیگری از روایت لیلا، به دوره‌ی زمانیِ پس از تغییر سبک زندگی او بازمی‌گردد. لیلا که در سال‌های جوانی، پوشش چادر داشته و خط مشی خانواده‌ی مذهبی خود را ادامه می‌داده است، بنا بر حوادثی، تغییر رویه داده و به زنی تبدیل شده که مانتوهای رنگی می‌پوشد، به رویدادهای هنری می‌رود و تفکری متفاوت با دوران جوانی خود دارد. مکان‌هایی که لیلا در این بخش به آنها اشاره می‌کند نیز نام‌هایی آشنا برای شهروندان تهرانی هستند. کافه ـ قنادی فرانسه (با نام شیرینی فرانسه بر تابلوی آن)، واقع در خیابان انقلاب تهران، یکی از قنادی‌های صاحب‌نام و قدیمی شهر است که گردانندگان آن، از زمان‌های دور تا امروز، با نصب پوستر رویدادهای هنری بر شیشه‌ی بزرگ این بنا که در جداره‌ی خیابان اصلی قرار دارد، این مکان را به بنایی شناخته‌شده در حوزه‌ی اطلاع‌رسانی این رویدادها تبدیل نموده‌اند. ذکر نام این بنا و توصیف تصویری که ذکر آن رفت، در خلال متنی داستانی، از سویی با یادآوری این فضا برای مخاطبان هنر در شهر تهران موجب نوعی همذات‌پنداری روانی آنان با راوی داستان شده و از سوی دیگر، به‌مثابه شکلی از اطلاعات معماری و شهری، امکان شناخت این بنا برای مخاطبان ناآشنا را فراهم می‌کند:

«میدان مادر. نمایشگاه عکس حامد نجات. همه‌ی بلندی‌های شهر. پوسترش را نزدیک میدان انقلاب، روی شیشه‌ی شیرینی‌فرانسه دیدم.»[۳]

همین شیوه‌ی یادآوری، در ادامه‌ی روایت لیلا با نوعی فضاسازی معماری تکرار می‌شود. بازدیدکنندگان گالری‌های عکس و نقاشی در شهرها، فارغ از نام گالری یا شهر محل قرارگیری آن، با ویژگی‌هایی از یک فضای نمایشی برای آثار هنری آشنایی دارند که از سویی الگوی فضایی آن در این بناها تکرار شده و از سویی دیگر، روند برگزاری این نمایشگاه‌ها نیز معمولاً یکسان است. توصیف این فضا در یک متن داستانی، به‌خصوص اگر بعداً توسط خواننده به صورت عینی مشاهده شود، می‌تواند به شناخت این دسته از بناها و فضای غالب موجود در آنها کمک کند:

«جلوی درِ گالری، روی بومی که خودش روی سه‌پایه‌ی نقاشی بود، پوستر نمایشگاه را چسبانده بودند. کنار سه‌پایه میزی چوبی بود که روی آن بروشور نمایشگاه و شیرینی گردویی و لیوان‌های یک‌بارمصرف کاغذی برای نسکافه چیده بودند. گالری شلوغ بود. چهره‌ی آشنای عکاسان معروف پایتخت. استادان اتوکشیده‌ی هنرهای زیبا. جمع بزرگان.»[۴] 

 

اما نقطه‌ی عطف روایت شهر در جمله‌های لیلا، اشاره‌ی او به پدیده‌ی «پرسه‌زنی» است. این پدیده ـ که ریشه‌ی آن را می‌توان در پاریس قرن نوزدهمی، مباحث شارل بودلر و آثار والتر بنیامین جست‌وجو کرد ـ اشاره به فهم نوعی تجربه‌ی زیسته توسط شهروندان دارد که طی آن، افراد با قرار گرفتن در فضای شهر، پیمودن معابر شهری و مشاهده‌ی جداره‌ی معابر، بدون آن که به دنبال عزیمت به مکانی خاص یا پیدا کردن محصول مشخصی باشند، به تجربه‌ی شهر پرداخته و آن را وسیله‌ای برای معنادهی به زندگی روزمره‌ی خود می‌یابند.[۵] تجربه‌ی پرسه‌زنی را می‌توان یکی از بهترین روش‌ها برای درک ارتباط انسان با کالبد بناها، معابر و به طور کلی، مجموعه‌ی شهر دانست. لیلا جاهد نیز در نتیجه‌ی تغییرات زندگی خود و وقایعی که از سر گذرانده، پرسه‌زنی را به راهی برای کشف خود تبدیل نموده و به این ترتیب، خود را در احاطه‌ی معابر شهری قرار می‌دهد. ادامه‌ی این روند، پیوندی میان او و خیابان‌های تهران ایجاد نموده و این معابر را به وسیله‌ای برای درک بهتر احساساتش تبدیل می‌کند؛ چنانکه حتی نام خیابان‌ها نیز برای این پرسه‌زن معنا می‌یابد: 

«کجای دنیا را ندیده‌ام با آنکه پام را از تهران بیرون نگذاشته‌ام؟ خیابان برزیل. میدان آرژانتین. بلوار آفریقا. کوچه برلن. چهارراه استانبول [...] حتی دمای بدنم با نام خیابان‌ها عوض می‌شود. گاندی با آنکه شمال شهر است، شرجیِ شرجی است. استانبول مرکز شهر است ولی معتدل است. دماوند همیشه‌ی خدا زیر صفر است.»[۶]

شیوه‌ی داستان‌پردازی نویسنده در بخش مربوط به روایت لیلا جاهد، تصویر قابل درکی از برخی مکان‌ها و فضاهای شهری را به خواننده نشان می‌دهد. این تصویر، نمایی فراتر از توصیف‌های معمارانه یا اطلاعات ساختمانی بوده و در واقع، خواننده را به فضا وارد می‌کند. مخاطب این داستان، چه ساکن تهران باشد یا نه، با خواندن روایت لیلا خود را در فضای شهر می‌یابد و به تجربه‌ی آن می‌پردازد. شهری که لیلا توصیف یا به بیان بهتر، تجربه می‌کند، خود عامل ایجاد پیوندی عمیق میان دنیای بیرون و درون ذهن شهروند است که برای این ارتباط، از بناها و خیابان‌های شهر کمک می‌گیرد. معماری در این روایت، از مرزهای کالبد و فرم عبور کرده و در ذهن پرسه‌زن، از نو شکل می‌گیرد.

 

[ادامه دارد]

 

پی‌نوشت:

[۱] سینا دادخواه. یوسف‌آباد، خیابان سی و سوم. تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۷، ص۳۸

[۲] همان، ص۴۲

[۳] همان، ص۴۵

[۴] همانجا

[۵] محمد نظرپور. در محضر توپخانه (خودشهرنگاری در مطالعه‌ی فضاهای شهری). تهران: نشر تیسا، ۱۳۹۷، ص۵۶

[۶] سینا دادخواه. یوسف‌آباد، خیابان سی و سوم. تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۷، ص۳۷

 

* برای مشاهده‌ی جستار اول به کانال تلگرام آسمانه، یا پیوند زیر مراجعه کنید:

https://asmaneh.com/posts/krwea/

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
«مسجد سنجیده‌ی قزوین: کارکرد و زمان ساخت» | لیلا قاسمی، زهره تفضلی
در محله‌ی کهن راه‌ری در شهر قزوین، بنایی تاریخی با نام «مسجد سنجیده» وجود دارد. تاریخِ ساختِ این بنا و بانی آن نامشخص است. با در نظر گرفتن برخی شواهد کالبدی در بنا و برخی شواهد در گزارش‌های مرمتیِ بنا و نظر به اینکه برخی محققان پیشین با توجه به شباهت فرم بنا به مقابر، احتمال تغییر کارکرد این بنا را مطرح کرده‌اند، به نظر می‌رسد کارکرد اصیل بنا چیزی غیر از مسجد بوده و در دوره‌ای کارکرد آن تغییر یافته است. درباره‌ی کارکرد اصیل آن نظراتِ مختلفی وجود دارد.
اسطوره و اسطوره‌شناسی نزد ژرژ فردریش کروزر | نخستین نشست از سلسله نشست‌های سهراب
برگزارکننده: گروه پژوهشی میت‌اوخته، موسسه‌ی فرهنگی هنری کتاب‌آرایی ایرانی میزبان: نگارخانه‌ی لاجورد
ایران‌شناسی در قلمرو زبان آلمانی (دو گزارش تاریخی) | رودیگر اشمیت، مانفرد لورنتس
ایران‌شناسی در آلمان سنّتی غنی است و سابقه‌ای چندصدساله دارد. به‌واقع هیچ‌یک از حوزه‌های گوناگون پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران کهن، اعمّ از باستان‌شناسی،...
تاریخ هنر و نهادهایش: بنیادهای یک رشته (۱) | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
الیزابت منسفیلد، استاد تاریخ هنر در دانشگاه ساوت در سوانی امریکا، در این کتاب، مقالاتی را بر محور موضوع بررسی رشته‌ی تاریخ هنر را از...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر