یک سال و چند ماه از به ثمر نشستن نهضت ملی صنعت نفت نگذشته بود که اختلافی جدی میان محمد مصدق و محمدرضا پهلوی بر سر اختیارات نخست وزیر پیدا شد. نتیجه این اختلافات استعفای مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ و نخست وزیری احمد قوامالسلطنه در ۲۷ تیر بود. از همان روز استعفای مصدق، جبهه ملی با صدور بیانیههایی از مردم خواست که از او حمایت کنند. سیدابوالقاسم کاشانی هم در روزهای ۲۸و ۲۹ تیره ماه با انتشار اعلامیههایی از مردم خواست تا علیه نخست وزیری قوام به پا خیزند. بنابراین در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ مردم با راهپیمایی در خیابانها خواستار برکناری احمد قوامالسلطنه و بازگشت محمد مصدق شدند. سرانجامِ این راهپیمایی کشتار گروهی از مردم بود که به استعفای قوام و بازگشت محمد مصدق به سمت نخست وزیری منجر شد. حالا مصدق سیاستمداری بود که هوادارانش برای قدرت سیاسی او از جان خود گذشته بودند.
پس از کشتار مردم در این واقعه، قرار شد که کلیۀ اجساد شهدا در نقطهای از شهر (ابنبابویه یا پارک شهر) مدفون شوند و بر مزار آنها بقعهای بنا کنند. [۱] اما پس از ساعاتی اعلام شد که کاشانی ۸۰ مترمربع از اراضی ابنبابویه را خریداری کرده و قرار شده است تا جنازۀ شهدا در آنجا مدفون شوند [۲] (گرچه در سالهای بعد با جدایی راه کاشانی و مصدق ادعا شد که مصدق این زمین را خریده بود). پس مردم اجساد شهدا را در روز ۳۱ تیرماه پس از آن که یک روز روبهروی مسجد سپهسالار قرار گرفته بودند به ابنبابویه منتقل کردند، جایی که آن را در ابتدا گورستان شهدای وطن نامیدند. [۳] بنابراین جبهه ملی و اعضای آن از آغاز در پی گره زدن نام خود به نام این شهدا با ساختن زیارتگاهی برای آنها بودند؛ چراکه شهادت آنها به این گروه اعتبار میبخشید و ساختن زیارتگاه برای شهدا به حفظ یاد واقعۀ ۳۰ تیر در حمایت مردم از مصدق و اهداف و آرمانهای جبهه ملی کمک میکرد.
شهدای واقعۀ ۳۰ تیر در قطعه زمینی در ضلع غربی گورستان ابنبابویه، در دو ردیف به خاک سپرده شدند و برجستگی مزارشان از سطح زمین بیش از چند سانتیمتر نبود. [۴] قرار بر این بود که بیش از ۴۰۰-۵۰۰ متر از اراضی دیگر ابنبابویه در اطراف آرامگاه شهدای راه آزادی خریداری شود و آرامگاهی مجلل بسازند تا در نظر کسانیکه برای تماشا و درود و آمرزش شهدا به آنجا میروند، تجلیل کافی از شهدا شده باشد. [۵] برای ساخت این بنا، اداره کل انتشارات و تبلیغات، حسابی را به نام «هزینۀ آرامگاه شهدای نهضت ملی» اعلام کرد تا کسانی که میخواهند در راه آزادی قدم مؤثری بردارند وجوهی به حساب مزبور پرداخت نمایند. [۶] طی روزهایی متوالی هم تعدادی از اسامی کسانی که به ساختمان مزار شهیدان کمک کردند به همراه مبلغ کمکشان، در مطبوعات به چاپ رسید. [۷] کمک مالی مردم به ساخت آرامگاه این شهدا، مردم را حامی جبهه ملی نشان میداد.
مزار شهدای 30 تیر در گورستان ابن بابویه تهران در چهلمین روز شهادت آنان
در جلسهای فوقالعاده در روز پنجشنبه ۲ مرداد سال ۱۳۳۱ در مجلس شورای ملی، قیام روز سیام تیرماه، روز قیام مقدس ملی و شهدای آن روز، شهدای ملی [۸] و هفتۀ پیش رویش، هفتۀ شهدا نامیده شد. [۹] ایجاد همین تغییر و اضافه کردن صفت «ملی» از سمت صاحبان قدرت به نام این شهدا، موجب شد تا طیف گستردهتری از مردم خود را وابسته به این شهدا ببینند و از واقعۀ ۳۰ تیر حمایت کنند؛ بهطوری که با دعوت سیدابوالقاسم کاشانی از مردم برای حضور در مراسم شب هفتم شهدا بر سر مزار آنها در ابنبابویه، [۱۰] جمعیت بسیار زیادتری نسبت به مراسم تشییع در این گورستان حضور یافتند. [۱۱]
مزار شهدای 30 تیر در گورستان ابن بابویه تهران در چهلمین روز شهادت آنان
در طی مراسم متعددی که برای نکوداشت شهدا برگزار شد، این گورستان دستخوش دگرگونیهای ظاهری شد که محصول رفتارهای گروههای مردمی بود که خود را به قیام ۳۰ تیر منسوب میدانستند و مراسم مکرری را برای به یادآوردن آن رویداد برگزار میکردند. حضور افراد در این گورستان و بروز رفتارهای متفاوت مانند گذاشتن دسته گل بر سر مزار شهدا، روشن کردن شمع، نوشتن شعار و نصب پلاکارد و بیان درخواست انتقام از مسببین این رویداد، برپایی حجلههای متعدد و نصب عکس شهدا، یادمانهایی موقت را برای این شهدا برپا میکرد. تغییر سیمای گورستان حاصل از این رفتارها و برپایی این یادمانها، یادآور رویدادی بود که گروههای مختلف اجتماعی آن را گرامی میداشتند.
زنده ماندن حافظۀ جمعی در این گورستان در گروی برپایی مکرر یادوارهها و مراسمهای بزرگداشت شهدا بود که در پی آن واقعۀ ۳۰ تیر یادآوری میشد. همانطور که پیشتر گفته شد، در آغاز کسانی که قدرت سیاسی داشتند با صدور اعلامیهها و برپایی سخنرانیهای رسمی و میتینگها و حضور پررنگ اعضای گروههایشان بر سر مزار شهدا، درصدد آن بودند که واقعۀ ۳۰ تیر و شهدای آن و حمایتهای مردمی متعاقب آن را به گروه خود منسوب و از این راه از هویت خود دفاع کنند و بر اعتبار و نام و نشان خود بیفزایند. اما شرایط سیاسی نیمۀ دوم سال ۱۳۳۱ به نحوی پیشرفت که پیوستگی و اتحاد میان اعضای جبهه ملی تحتالشعاع قرار گرفت و به دنبال آن مراسمهای بزرگداشت شهدا و حتی آرامگاهی که قرار بود برای آنها ساخته شود، به دست فراموشی سپرده شد. لیکن حافظۀ جمعی پرمایۀ این رویداد باعث شد تا بار دیگر در مراسم سالگرد شهدا یاد این رویداد به واسطۀ گورستان ابنبابویه زنده شود. نمود زنده بودن این حافظۀ جمعی را میتوان در نامهای سراغ کرد که خانوادههای شهدا به مجلس و نخست وزیر نوشتند و در آن خواستار برپایی ساختمان آرامگاه و موزۀ شهدا به منظور تکریم و حفظ یاد آنها شدند. از آنجا که مکان حافظه در ضمن اتکا بر یادآوری رویدادها در بین مردم، به یادبودها و اشیایی در درون خود نیاز دارد که به واسطۀ آنها یادآور رویدادها باشد، موزهای که در سال ۱۳۳۲برای شهدا در محل آرامگاه ایشان ساخته شد را میتوان از برجستهترین مصادیق مداخلات کالبدی ناشی از حافظۀ جمعی و ایجاد مکان حافظه دانست. جدا از ساختمان موزه، متن کتیبۀ نصب شده بر سردر آن، اشیای نگهداری شده در آن و حتی دفترچۀ یادبودی که افراد و مقامات مختلف در هنگام حضور در موزه در آن از اهمیت واقعۀ ۳۰ تیر مینوشتند را میتوان عناصر سازندۀ یک مکان حافظه خواند؛ در واقع حافظۀ جمعی باعث پدیدآیی مکانی شد که از آن پس راوی واقعۀ ۳۰ تیر بود. از دیگر نقشهایی که مردم در حافظه ساز شدن این مکان بازی کردند، حضور اقشار مختلف بهویژه شاعران و نویسندگان در آرامگاه شهدا بود. آنها با بیان احساسات خود درباره این آرامگاه باعث شدند که این مکان احساسات بازدیدکنندگانش را برانگیزد و از این طریق قدرت بیشتری برای جذب افراد دیگر پیدا کند.
پس از ساخت آرامگاه شهدا، افراد برجستهای همچون محمد مصدق این مکان را مقدس خواندند و از آن پس بود که افرادی که خود را وابسته به جبهه ملی و مصدق میدانستند، وصیت میکردند که در کنار این شهدا به خاک سپرده شوند. مدفون شدن هر یک از وابستگان به جبهه ملی مانند حسین فاطمی و محمدحسن شمشیری و عبدالله معظمی در این گورستان و رویدادهایی که ذیل تدفین آنها اتفاق افتاد، افزونههایی بودند که به غنای این مکان حافظه مدد میرساندند. در بازدید محمد مصدق از مزار شهدای ۳۰ تیر در سالگرد این حادثه در سال ۱۳۳۲، وی خطاب به همراهانش گفت: «این پیکرهایی که در اینجا خفتهاند، شهیدان راستین راه وطن هستند. ایشان، با نثار خونشان، استقلال مملکت را، که داشت از میان میرفت، نجات بخشیدند. آرزویم این است، پس از مرگم در جوار این شهیدان، که به منزلۀ فرزندانم هستند، دفن شوم...». [۱۲] اگرچه سرانجام پیکر محمد مصدق را در این گورستان به خاک نسپردند، وصیت وی راجع به تدفین پیکرش پس از مرگ در جوار شهدای ۳۰ تیر از عوامل مؤثر در تداوم این مکان حافظه بود. به عبارت دیگر مدفون نشدن او در این مکان حافظه به رونق آن کمک کرد، چنانچه موضوع جابهجایی پیکر مصدق از احمدآباد به گورستان ابنبابویه که تا سالها یکی از دغدغههای اعضای جبهه ملی بود، سبب پیوند این گروه به گورستان ابنبابویه میشد.
با کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ و برکناری دولت مصدق، شهدای ۳۰ تیر پشتوانۀ دولتی و رسمی خود را از دست دادند. پس از کودتا سالها مراسمی رسمی برای بزرگداشت شهدا برگزار نشد و حتی در قانونی نانوشته، حضور و سخنرانی در کنار مزار شهدا جرم بود و چنین افرادی معمولاً بهعنوان افراد مخالف با حکومت شناخته میشدند. در این سالها جبهه ملی بهراحتی نمیتوانست مراسم و میتینگهای سیاسی برگزار کند و فعالیتهای سیاسی این حزب سرکوب میشد. در بحبوحۀ شهادت ابوالحسن خانعلی (سال۱۳۴۰) فرصتی پیدا شد تا پس از سالها مراسمی برای سالگرد شهدای ۳۰ تیر بر سر مزار شهدا منعقد شود. در این مراسم سالگرد جمع کوچکی از اعضای جبهه ملی در ابنبابویه حضور یافتند. با دستور شهربانی مبنی برممنوعیت هرگونه تظاهرات در روز ۳۰ تیر و با حضور مأموران انتظامی، اعضای برجسته این حزب چون زیرکزاده، حسیبی، سنجابی، صدیقی، فروهر و طالقانی که هنوز در ابنبابویه بودند، در همان جا و کسانی مثل فاطمی و بختیار پس از بازگشت از ابنبابویه در خانههای خود بازداشت شدند. [۱۳]
تا زمانی که واقعۀ ۳۰ تیر برای اعضای جبهه ملی موضوعیت داشت، افرادی که حتی شاهد آن واقعه نبودند یا در مراسم بزرگداشت شهدا شرکت نداشتند، ابنبابویه را مکان حافظه جبهه ملی میدانستند و با حضور در آن واقعۀ ۳۰ تیر را به یاد میآوردند. گویی ابنبابویه تا زمان تداوم فعالیت جبهه ملی و اهمیت واقعۀ ۳۰ تیر برای اعضای آن، نقطۀ گردهمایی پیروان این گروه بود. آنها میکوشیدند که با محافظت از این مکان از حافظۀ جمعی متصل به آن پاسداری کنند. برپایی یادمان سنگی و مزار خالی محمد مصدق در کنار مزار شهدا در سال ۱۳۵۸ را میتوان نشانی از این کوشش دانست؛ البته این گروه پس از تغییر ساختار سیاسی (انقلاب اسلامی) دیگر قدرت چندانی نداشت و ازاینرو این یادمان بیش از چند روز عمر نکرد و به دست گروههای مخالف مصدق تخریب شد.
آنچه اکنون از آرامگاه شهدا باقی مانده ۲۵ مزار سنگی بر روی سکویی در حدود ۵۰ سانتیمتر بالاتر از محوطۀ گورستان است. در شمال این سکو، سکوی دیگری است که سابقاً محل ساختمان موزۀ شهدای سی تیر بوده و اکنون سنگ یادبود شکستۀ محمد مصدق روی آن است. دور تا دور این سکوها را دیوار کوتاه سنگی به ارتفاع ۶۰ سانتیمتر تحدید کرده که قبلاً روی آن نردۀ فلزی نصب شده بود. روی سنگ قبر شهدا شماره خورده و پس از آن حک شده است: شهید راه وطن.
پینوشتها:
۱. روزنامۀ کیهان شمارۀ ۲۷۶۲ سهشنبه ۳۱ تیر ۱۳۳۱، ص۷.
۲. روزنامۀ باختر امروز شمارۀ ۸۶۹ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۳۱، ص ۸.
۳. روزنامۀ کیهان شمارۀ۲۷۶۲ سهشنبه ۳۱ تیر ۱۳۳۱، ص ۷. روزنامۀ باختر امروز شمارۀ ۸۶۷ سهشنبه ۳۱ تیر ۱۳۳۱، ص ۱.
۴. روزنامۀ اطلاعات شمارۀ ۷۸۶۵ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۳۱، ص ۴.
۵. روزنامۀ باختر امروز شمارۀ ۸۶۹ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۳۱، ص ۸.
۶. روزنامۀ کیهان شمارۀ ۲۷۶۳ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۳۱، ص ۲.
۷. همانجا. روزنامۀ باختر امروز شمارۀ ۸۷۳ سهشنبه ۷ مرداد ۱۳۳۱، ص ۵.
۸. روزنامۀ کیهان شمارۀ ۲۷۶۴ شنبه ۴ مرداد ۱۳۳۱، ص ۱.
۹. همان، شمارۀ ۲۷۶۵ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۳۱، ص ۱.
۱۰. روزنامۀ باختر امروز شمارۀ ۸۶۹ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۳۱، ص ۸.
۱۱. روزنامۀ اطلاعات شمارۀ ۷۸۶۵ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۳۱، ص ۴.
۱۲. غلامحسین مصدق و غلامرضا نجاتی، در کنار پدرم؛ مصدق، ص ۱۵۴ و ۱۵۵.
۱۳. روزنامۀ اطلاعات شمارۀ ۱۰۵۶۰ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۴۰، ص ۱ و ۱۷.
مریم ابراهیمی: