×

جستجو

آیا «فتوت‌نامه‌ی بنایان» معتبر است؟

آیا «فتوت‌نامه‌ی بنایان» معتبر است؟

 

«فتوت» در سیاق‌های مختلف کاربردهای گوناگونی داشته است. از یک طرف، از اصطلاحات صوفیه است و در متون صوفیه، صفات فَتیٰ و آداب فتوت را برشمرده‌اند. به‌علاوه، در برخی از ادب‌نامه‌ها، مانند قابوس‌نامه، نیز سخنی از فتوت رفته است. همچنین است در متون دیگر، از جمله مجامع حدیث. از سوی دیگر، از جماعاتی با عنوان «فِتیان» و «اهل فتوت» در تاریخ ایران اطلاع داریم که از اهل پیشه و صنعت بوده‌اند. توت و اهل فتوت و فتیان در این معنای اخیر ‏اگرچه با فتوت در کاربردهای یادشده ربط دارد، با آنها یکی نیست. آنچه در این یادداشت مد نظر است فتوت در معنای آخر است؛ یعنی فتوت اصناف و اصحاب حرَف و صنایع.

در سال ۱۳۵۰، انتشار کتاب فتوت‌نامه‌ی سلطانی ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری (۸۴۰- ۹۱۰ق)، به اهتمام محمدجعفر محجوب (۱۳۰۳- ۱۳۷۴)، نقطه‌ی عطفی در توجه به فتوت و فتوت‌نامه‌ها در مطالعه‌ی فرهنگ ایران بود. این کتاب مجموعه‌ای است ارزشمند از فتوت‌نامه‌های حرفه‌ها و صنوف. شگفت اینکه از آن‌همه فتوت‌نامه، فقط یکی به پیشه‌های مربوط به معماری تعلق دارد: «فتوت‌نامه‌ی ناوه‌کشان». در سال ۱۳۵۲، مرتضی صراف (۱۳۱۶- ۱۳۶۸) مجموعه‌ای از هفت فتوت‌نامه را تصحیح و با عنوان رسائل جوانمردان، با مقدمه‌ای مفصل از آنری کُربَن، منتشر کرد.[1] در هیچ‌یک از اینها نیز فتوت‌نامه‌ای مربوط به پیشه‌های معماری نیست. در سال ۱۳۷۱، علی‌اکبر خانمحمدی (۱۳۲۵-) متنی با عنوان «فتوت‌نامه بنّایان» در نشریه‌ی صفه منتشر کرد که تا امروز مفصل‌ترین فتوت‌نامه‌ی منتشرشده‌ی معماری است.[2] فتوت‌نامه‌ای که توفیق ه‍. سبحانی منضم به ترجمه‌ی کتاب مرحوم عبدالباقی گولپینارلی در ۱۳۷۹ چاپ کرد،[3] و نیز چندین فتوت‌نامه که مهران افشاری در طی سال‌های ۱۳۸۱ به بعد در قالب سه کتاب تصحیح و منتشر کرد،[4] هیچ‌یک ربطی به معماری و معماران ندارد. در سال ۱۳۹۲، نوشاد رکنی، رئیس اداره‌ی اطلاعات فرهنگی و حفاظت فنی کتابخانه و موزه‌ی ملی ملک، تصادفاً در مخزن این موزه لوحی یافت که معلوم شد زیج یا تخته‌رسم معماری و متعلق به دوره‌ی قاجاریه است. در حاشیه‌ی این لوح، فتوت‌نامه‌ی مختصری نوشته شده است که آشکارا فتوت‌نامه‌ی معماری است. نوشاد رکنی در مقاله‌ای در ۱۳۹۳ این لوح را معرفی کرد.[5] در همان سال، دانشور پاکستانی، سیدعارف نوشاهی (۱۹۵۵-)، رساله‌ای به نام رساله‌ی گلکاری، نوشته‌ی یک معمار پنجابی، منتشر کرد،[6] که آن نیز از معدود فتوت‌نامه‌های معماری است. فتوت‌نامه‌ها برای فهم تاریخ مشاغل معماری، احوال معماران، و جنبه‌های اجتماعی معماری بسیار مهم است.  به ظن قوی، فتوت‌نامه‌های معماری منحصر به اینها نیست و با جست‌وجوی بیشتر در مراکز اسناد، سندها و نسخه‌های بیشتری یافت خواهد شد.

هیچ‌یک از دوسه فتوت‌نامه‌ای که به‌نحوی مربوط به پیشه‌های معماری است نه به تفصیل فتوت‌نامه‌ی چاپ خان‌محمدی است و نه در پژوهش‌های تاریخ معماری ایران به اندازه‌ی این فتوت‌نامه به آن توجه شده است. جست‌وجویی ساده در مقالات و پایان‌نامه‌ها و دیگر پژوهش‌های غثّ و سمین درباره‌ی معماری و معماران ایران کافی است تا تأثیر این فتوت‌نامه را در این قبیل پژوهش‌ها دریابیم. در این یادداشت، می‌خواهیم به اعتبار این سند بپردازیم؛ یعنی ابتدایی‌ترین کاری که از هر پژوهشگر مبتدی توقع می‌رود.

استاد خانمحمدی در مقدمه‌ای کوتاه بر این فتوت‌نامه می‌گوید تا کنون (۱۳۷۱) فتوت‌نامه‌ای درباره‌ی معماری و حرفه‌های ضمیمه‌ی آن به نظر کسی نرسیده است و دست‌اندرکاران این رشته‌ها مترصد یافتن آن بوده‌اند.

«این‌جانب نیز به نوبه‌ی خود و نظر به ارتباطی که با دانشکده‌ی معماری و شهرسازی و ارادتی که به استادان این رشته دارم،[7] خواهان دست یافتن به چنین نوشته‌ای بودم و در هرجا نشان آن را می‌جستم، تا [...] در این اواخر، ضمن بازبینی میکروفیلم برخی نسخه‌های خطی که در گذشته از کتابخانه‌های ترکیه دریافت داشته بودم، متوجه شدم که در آخر یک نسخه‌ی خطی، بدون اینکه ربطی موجود باشد و یا من خواسته باشم، صفحاتی از نسخه‌های دیگر گرفته شده که آغاز و انجامی ندارد. با اندک دقت، متوجه شدم این همان چیزی است که آرزو داشتم به‌دست آورم و تقدیم اهل این فن کنم: فتوت‌نامه‌ی بنایان».[8]

سپس توضیح می‌دهد که این میکروفیلم نامناسب است و تهیه‌ی مجددش هم ممکن نیست، خطی ناموزون و سطوری خط‌خورده دارد؛ اما او به سبب علاقه‌ی یادشده، متن را بازنویسی و تصحیح کرده و متنی منقح به‌دست آورده است؛ و می‌افزاید:

«در طی مراحل تصحیح و بازنویسی، نظر به پاک‌شدگی سطور یا خط‌خوردگی و نظایر آن، چه‌بسا عبارات و کلمات ناخوانایی وجود داشت که این‌جانب نظر به سیاق نوشته و با حدس و گمان جایگزین نمودم و این اضافات تا بدان‌جا بوده که به اصالت نسخه خدشه‌ای وارد نیاورد».[9]

آن‌گاه سند را تاریخ‌گذاری می‌کند:

«نظر به خصوصیات لفظی و معنوی آنچه در دست است، می‌توان گفت متن مورد نظر تعلق به قرون نهم یا دهم دارد و از آن قدیم‌تر نمی‌رود. محل نگارش آن نیز در یکی از کشورهای مسلمان، و احتمالاً حیطه‌ی فارسی‌زبانان کشور عثمانی، بوده است».[10]

باید از استاد خانمحمدی پرسید میکروفیلمی که تصویر سند یادشده در انتهای آن است چه شماره‌ای دارد و متعلق به کدام آرشیو ترکیه است. در حدود سال ۱۳۸۵، یکی از دوستان پژوهشگر همین را تلفنی از ایشان پرسید و پاسخی نومیدکننده دریافت کرد: شماره‌ی میکروفیلم را پشت جعبه‌ی شیرینی‌ای نوشته بودم و آن را گم کرده‌ام؛ اصل میکروفیلم هم در دسترسم نیست. حتی دانشجویان مبتدی مطالعات تاریخ و تاریخ معماری می‌دانند که همین کافی است تا سندی را یکسره نامعتبر بشماریم. حداکثر بهره‌ای که از چنین سندی می‌توان برد استفاده از فقراتی از محتوای آن در حد «قرینه» است در جایی که نکاتی را از اسنادی معتبر، یا کمابیش معتبر، برگرفته باشیم و بخواهیم آنها را با قراینی رد یا ابرام کنیم. اما مجموعه‌ی مشکلات این متن به همین محدود نیست.

عنوانی که نویسنده بر این سند گذاشته است «اندر فتوت‌نامه بنّایان» است. این که برای سندی بدون عنوانْ عنوانی برگزینیم یا بسازیم به‌تنهایی اشکال ندارد؛ مشروط بر اینکه آن را با نشانه (قلاب یا توضیح) مشخص کنیم و به خواننده اطلاع دهیم که این عنوان در خود سند نیست. اما خود این عنوان هم مشکلی دارد: «اندر فتوت‌نامه‌ی بنّایان» به این معناست که متنی که در پیش داریم نه «فتوت‌نامه‌ی بنایان»، بلکه «درباره»ی فتوت‌نامه‌ی بنایان است؛ در حالی که چنین نیست.

بر اساس این بی‌دقتی، می‌توان در درستیِ افزوده‌ها و تصحیح‌های مصحح محترم نیز تردید کرد. متأسفانه مصحح محترم افزوده‌های خود به متن را از متن اصلی ممتاز نکرده است. این نیز خود کافی است تا متن را از اعتبار بیندازد. در مقدمه، نوشته است: «این اضافات تا بدان‌جا بوده که به اصالت نسخه خدشه‌ای وارد نیاورد».[11] معلوم نیست چرا توقع دارد که خواننده به این گفته اعتماد کند و پژوهشگر در کجا و تا کجا می‌تواند بر این متن تکیه کند. تأمل در متن نشان می‌دهد که افزوده‌ها بیش از حدی است که ادعا شده است. این متن را باید به‌دقت بررسی و از نظر محتوا و زبان تحلیل و نقد تاریخی کرد. قصدم در اینجا نه چنین کاری؛ بلکه فقط ذکر چند نمونه است که رواییِ تردید در اعتبار این متن را نشان می‌دهد.

بزرگ‌ترین مشکل خود متن (فارغ از جنبه‌ی سندشناختی‌اش) نایکنواختی اسلوب نثر آن است. مصحح می‌گوید: «به اعتقاد این‌جانب و در مقایسه با فتوت‌نامه‌های دیگر، نویسنده روال عمومی نوشته را از مأخذ دیگر کسب و به همراه پاره‌ای مسائل خاص این حرفه و صنعت در رساله‌ی حاضر گنجانده است». با توجه به فقدان اطلاعات سندشناختی، می‌توان پرسید: از کجا معلوم چنین کاری را مصحح محترم نکرده باشد؟ به عبارت دیگر، از کجا معلوم که نویسنده و مصحح یک نفر نباشند؟

فتوت‌نامه‌ها یا مربوط به دربارها و ادیبان درباری است؛ یا ساخته‌ی پیشه‌وران و پیران حلقه‌های فتوت. نثر دسته‌ی اول پخته و عالمانه، و گاهی فاخر، است و تلمیح به آیات و روایات در آنها بجاست. اما فتوت‌نامه‌هایی که به‌دست پیشه‌وران و استادکاران و پیران آنان پدید آمده است معمولاً چنین نیست. در فتوت‌نامه‌ی بنایان، با نثری کمابیش فاخر، از قبیل فتوت‌نامه‌ی سلطانی، مواجهیم که گاه به نثری پیشه‌ورانه مبدل می‌شود و گاه استناداتی نابجا و بی‌ربط به آیات و روایات می‌کند؛ مانند تلمیح نامناسب به آیه‌ی «الذین جاهدوا فینا» در بیان صفت «تواضع».[12] نویسنده در نقل عبارات عربی، گاهی «ال» را آورده و گاهی بی‌جهت آن را از میانه‌ی متن عربی حذف کرده است.[13] از پیشه‌وران، و حتی پیران فتوت آنان، بعید نیست که مثلاً بگویند: «قال پیغمبر علیه‌السلام»[14]؛ مشروط بر اینکه کل متنْ پیشه‌ورانه باشد، نه ترکیبی ناشیانه از فتوت‌نامه‌های درباری. از همین قبیل است به‌کار بردن نادرست «اذلال» به جای «ذلال».[15]

مشکل دیگری که شبهه‌ی یادشده را تقویت می‌کند به‌کار رفتن تعابیر امروزی در متنی، بنا بر ادعا، متعلق به سده‌ی نهم یا دهم است. به لحن امروزی این جمله‌ها توجه کنید:

«و چگونه از عهده‌ی قوس و ستون و غیر آن برآید.»[16]

«چون طوفان بنشست، [نوح] شهرها و روستاها دیگربار بساخت و مردمان در آن شهرها و روستاها سکنی گزیدند.»[17] تا جایی که حافظه‌ی این‌جانب یاری می‌کند، سکنیٰ را با «کردن» ترکیب می‌کرده‌اند، نه با «گزیدن». «سکنا گزیدن» ترکیبی امروزی است. همچنین است «تجدید بنا» در اینجا، و بی‌توجهی نویسنده‌ی فتوت‌نامه به اینکه این واقعه پیش از بعثت بوده است؛ پیش از آنکه پیامبر مؤمنی داشته باشد: «چون سیل بیامد و بنای کعبه بنشست، حضرتش با دیگر مؤمنان به تجدید بنای آن اقدام نمودند و حجرالاسود به‌دست خویش بر آن بنهاد.»[18]

وجود جمله‌ها و پاره‌های بی‌ربط به سیاق سخن نیز در همین زمره است؛ مثلاً در بیان خصلت شجاعت، می‌گوید: «و این خصلت تمام نشود الا بقلت اعتنا[ی] نفس در حق خویش و عدم التفات او به خطر و قدر خود، و از حلم لازم آید». پیداست که «از حلم لازم آید» بی‌ربط است؛ مگر اینکه مثلاً می‌گفت: «و این کار را حلم لازم آید» یا «این از حلم برآید».

فقرات شبهه‌ناک در این متن بیش از اینهاست. با این حال، آنچه گفتم در حد حدس است و لازمه‌ی فهمیدن درستی آنها پژوهشی سندشناختی و متن‌شناختی است. اما اگر از همه‌ی اینها هم بگذریم، نشانی نداشتن سند و تفکیک نشدن افزوده‌های مصحح کافی است که آن را از اعتبار بیندازد. به‌علاوه، حتی اگر این فتوت‌نامه معتبر می‌بود، نمی‌توانستیم آن را به همه‌ی معماران و بنایان در همه‌ی تاریخ و جغرافیای ایران تعمیم دهیم، یا بر مبنای آن، همه‌ی معماران قدیم ایران را اهل فتوت بشماریم.

 

مهرداد قیومی بیدهندی

۲۶ دی ۱۴۰۲



[1] رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوت‌نامه، تصحیح و مقدمه‌ی مرتضی صراف، با مقدمه و خلاصه‌ی فرانسوی از هنری کربین، تهران: کتابخانه‌ی ملی ایران، ۱۳۵۲. برگردان فارسی مقدمهی کربن در سال ۱۳۶۳ در قالب کتابی مستقل منتشر شد: ‏ هانری کربن، آئین جوانمردی، ترجمه‌ی احسان نراقی، تهران: نشر نو، ۱۳۶۳.

[2] علی‌اکبر خانمحمدی (و.)، «فتوت‌نامه‌ی بنایان»، در صفه، دوره‌ی دوم، ش۱ (بهار ۱۳۷۱)، ۱۰- ۱۵.

[3] ع‍ب‍دال‍ب‍اق‍ی‌ گ‍ول‍پ‍ی‍ن‍ارل‍ی‌، فتوت در کشورهای اسلامی و مآخذ آن (به همراه فتوت‌نامه‌ی منظوم ناصری)، ترجمه‌ی توفیق ه‍. سبحانی، تهران: روزنه، ۱۳۷۹.

[4] مهران افشاری و مهدی مداینی (و.)، چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، تهران: چشمه، ۱۳۸۱؛ مهران افشاری (و.)، فتوت‌نامه‌ها و رسائل خاکساریه (سی رساله)، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲؛ همو (و.)، سی فتوت‌نامه‌ی دیگر: سی رساله‌ی ناشناخته در فتوت و پیشه‌وری و قلندری، تهران: چشمه، ۱۳۹۱.

[5] نوشاد رکنی، «فتوت‌نامه و لوح معماری (زیج) از دوره‌ی قاجار: در کتابخانه و موزه‌ی ملی ملک»، در اثر، ش۶۵ (تابستان ۱۳۹۳)، ص۵۱- ۶۴.

[6] حبیب‌الله بنّا مشهور به گل‌کار وزیرآباد پنجابی، رساله‌ی گِل‌کاری: فتوت‌نامه‌ی بنایان، مقدمه، تصحیح و تعلیق عارف نوشاهی، تهران: فرهنگستان هنر، پژوهشکده‌ی هنر، ۱۳۹۳. متأسفانه ناشر، لابد با این نیت که مجموعه‌ی دو فتوت‌نامه‌ی بنایان را یکجا در اختیار خواهندگان بگذارد، فتوت‌نامه‌ی سست‌بنیاد یادشده را هم، بی‌هیچ تحقیق سندشناختی‌ای، در این کتاب گنجانیده است.

[7] او مدتی، در اواخر دهه‌ی ۱۳۵۰، رئیس کتابخانه‌ی دانشکده‌ی معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی بود و سپس، سال‌ها (از حدود ۱۳۶۲ تا حدود ۱۳۸۲) مدرس درس «ادبیات فارسی» در این دانشکده بود.

[8] خانمحمدی (و.)، «فتوت‌نامه‌ی بنایان»، ۱۰.

[9] همان، ۱۱.

[10] همان، ۱۱.

[11] همان، ۱۱.

[12] همان، ۱۲.

[13] مثلاً نک: همان، ۱۲، بند ۳، در نقل روایتی از حضرت علی؛ و ۱۳، بند ۹.

[14] همان، ۱۳.

[15] همان، ۱۳.

[16] همان، ۱۳.

[17] همان، ۱۳.

[18] همان، ۱۳.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر