×

جستجو

یک چاه و دو چشمه - بازخوانی داستان ساخته شدن بیمارستان مسیحی (عیسی‌بن‌مریم) در اصفهان

آدم‌ها:
ورق زدن کتاب‌ها و مجموعه عکس‌های قدیمی برایم مثل سفر کردن در زمان و بالا – پائین کردن اینستاگرام در سال ۱۲۸۰ شمسی است. مابه‌ازای صفحه‌های اینستاگرامی مردم‌نگاری و شهرنگاری با نام‌های «Human of..» و«Every day …» و پروفایل بلاگرها و عکاسان شهری و اجتماعی در صد و خورده‌ای سال پیش احتمالاً کتاب‌هایی مثل «ایران از نگاه سوروگین» یا «هزار جلوه از زندگی» از ارنست هولستر و دیگر نمونه‌های مشابه است. این کتاب‌ها را که ورق می‌زنم حس می‌کنم لای آن درِ بستۀ رو به گذشتۀ مبهم، کمی گشوده شده است.  این تصاویر به قول سوزان سانتاگ مطالبات تازه‌ای از واقعیت را برای ما مطرح کرده‌اند[۱] و حالا به لطف آنها من مبنای دقیق‌تری برای تصور گذشته دارم. بدون افتادن در دام بازی‌های نوستالژيک و ساختن گذشتۀ آرمانی، تصاویر می‌توانند با قطعیت قابل اتکایی بگویند که آن بنا، آن شهر و آن مردم «چه» یا «چگونه» بودند. می‌توانم روی چهره‌ها دقیق ‌شوم، عکس بناها را برای پیدا کردن جزئیات بیشتر واکاوی کنم و سعی کنم نشانه‌های شهری را با آنچه امروز در واقعیت می‌بینم تطبیق ‌دهم. رد آدم‌ها و بناها و نشانه‌ها را بگیرم و سعی کنم آنها را صد و خورده‌ای سال پیش به بازه‌های زمانی نزدیک‌تری بکشانم؛ به وقتی که بنا در شهر جابجا شد، خیابانی که ساخته شد، خاطرۀ گردانندگان و متولیان و حتی پرسه‌های سال‌های اخیر خودم و کنجکاوی دربارۀ کلیسایی که نمی‌دانستم چطور پشت یکی از بیمارستا‌های اصفهان ساخته شده و حتی زمانی بخشی از آن به حساب می‌آمده است.

«دکتر کار[۲] و بیمارستانش در جلفای اصفهان»؛ این توضیحی است که دربارۀ دو یا سه نمونه از عکس‌های کتاب «هزار جلوه از زندگی» و «ایران در یکصد و سیزده سال پیش» به چشم می‌خورد. عکس‌ها هرکدام بخشی از نمایی از ساختمان بیمارستان با تعدادی از خدمه و بیماران را نشان می‌دهند. وقتی روی چهره‌ها زوم می‌کنم خوانایی‌شان را از دست می‌دهند. انگار خود دکتر کار در تصاویر حاضر نیست، اگر هم هست قابل تشخیص نیست. ساختمان موجود در عکس‌ها هم به نظرم شبیه بناهایی است که اواخر قرن گذشته در جلفای اصفهان ساخته شده‌اند. نمای خارجی‌اش من را یاد مدرسۀ فرانسوی‌ها می‌اندازد که سال‌هاست دانشکدۀ تجسمی دانشگاه‌ ما[۳] است. این اطلاعات گرچه جرقه‌های اولیه را در ذهنم روشن می‌کنند اما خام‌تر از چیزی هستند که بتوانند کنجکاوی دربارۀ بنایی یا آدم‌هایی را به جایی برسانند. باید دنبال یافته‌های موثق‌تری باشم. چه بر سر بیمارستان مسیحی آمد؟

 بنا[۴]:
رد بیمارستان‌ مسیحی‌ را که بگیری  به یک انجمن نیکوکاری  به نام فرستادگان (میسیونرها یا مُرسلین) می‌رسی که با کمک مردم انگلیس پایه‌گذاری شده بود تا در کشورهای واپس‌مانده آموزشگاه، درمانگاه، بیمارستان و کلیسا بسازد و به طریقی ضمنی آنها را به مسیحیت نیز دعوت کند. کلیسای شمعون و بیمارستان مُرسلین شیراز از ساخته‌های آنها بود. در یزد بیمارستان و در کرمان کلیسا برپا کردند اما در اصفهان با مجموعه بناهایی شامل کلیسا-کالج- کلینیک کارشان بیشتر گل کرد. مردم همراه‌شان شدند و همین شد که ساخته‌هایشان نه فقط در جلفای ارمنی‌نشین که در گوشه گوشۀ شهر به بار نشست. مدرسۀ گارلندجوباره، مدرسۀ اسقف (یا همان دبیرستان ادب اصفهان)، دبیرستان بهشت‌آئین، کودکستان و دبستان رحمت‌آئين و هتل ایران‌تور هنوز هم اگر نه با همین اسامی ولی با نام‌های جدیدتر در اصفهان شناخته شده‌اند. از میان این بناها بیمارستان مسیحی همانی است که تصاویرش در عکس‌های ارنست‌هولستر هم دیده می‌شود. پیش از ساخته شدن بیمارستان مسیحی درمانگاه‌های دیگری نیز در جلفا تأسیس شدند که با مقاومت نیروهای بومی از کار باز ماندند. دکتر کار و همکارانش تصمیم گرفتند محل درمانگاه را از محلۀ ارمنی‌نشین جلفا در جنوب زاینده‌رود به محلۀ یهودی‌نشین جوباره در شمال شهر منتقل کنند اما آن درمانگاه هم زود بسته شد. بیمارستان مسیحی در جلفا شروع به کار کرد ولی مدتی بعد به خیابانی که در دورۀ پهلوی شهناز و امروز شمس‌آبادی خوانده می‌شود، نقل مکان کرد. هستۀ نخستین بیمارستان مرسلین که امروز به نام عیسی‌بن‌مریم شناخته می‌شود، با این جابجایی پی‌ریزی شد.

زمین بیمارستان باغ جوکاری شدۀ ۱۱۰۰۰ متری واقع در محلۀ مستهلک، مجاور خیابان شمس‌آبادی فعلی بود که بازرگانی به نام امین‌الشریعه آن را خرید و در اختیار انگلیسی‌ها گذاشت. سند زمین به نام انجمن مسیونرهای کلیسایی زده شد و آن‌ها بیمارستان را با۷۵۰۰ متر زیربنا روی زمین آن وقف انجمن کلیسایی انگلیکان کردند. در هنگام عملیات ساخت‌وساز بیمارستان کلیسای لوقا و یک ساختمان برای دایرۀ اسقفی ساخته شد که در سال ۱۲۸۷ شمسی ساخت آن به پایان رسید. ادارۀ مجموعۀ بیمارستان و کلیسا هم به دایرۀ اسقفی واگذار شد و تا سال‌های انقلاب اسلامی در دست آنها ماند.

 نخستین ساختمان بیمارستان مسیحی شامل یک بخش زنان، یک سالن کوچک، یک آشپزخانه و یک رخت‌شویخانۀ ساده بود. به مرور در ضلع جنوبی و در کنار خیابان عباس‌آباد گسترش پیدا کرد و بخش‌های چشم‌پزشکی و پرتو نگاری و جراحی هم به آن اضافه شد. با توسعۀ کار بیمارستان و اضافه شدن گروه‌های پزشکی و پرستاری از داخل و خارج از کشور، افراد و گروه‌های مختلفی به حمایت از آن پرداختند. در لیست حمایت‌کنندگان، اسامی بازرگانان شناخته شده و متولیان وقت امور شهر، نام‌هایی مثل علی همدانیان، محمدجعفر کازرونی، صارم‌الدوله و حسین هراتی هم به چشم می‌خورد. صدر این فهرست متعلق به شخصی به نام «حاج مهدی بنان» است. کسی که در سال ۱۳۴۰ خورشیدی بخشی از اموال خود را وقف مصارف بیمارستان مسیحی و کمک به معالجۀ بیماری کسانی کرد که در این بیمارستان بستری می‌شوند و به تشخیص مسئول بیمارستان از پرداخت هزینۀ درمان‌شان ناتوان‌اند[۵]. حاج مهدی بنان «همگی و تمامی سه دانگ مشاع از شش دانگ قریۀ ورناتخور با حق‌الشرب تابعه از آب زاینده‌رود» و «تمامت شش دانگ قلعۀ اختصاصی آن واقعه در قریۀ دهستان آشیان لنجان»[۶] را پشتوانۀ مصارف دارویی، درمانی و غذایی بیمارستان مسیحی قرار داد. بنایی که وجود و اداره‌اش وابسته به دکتر کار و انجمن اسقفی بود، از طرف افراد محلی و متمولین حمایت می‌شد، به قول یکی از اسقف‌های وقت انجمن در سال‌های قبل از انقلاب، یک چاه با دو سرچشمه.

 شهر:
در روزهایی که هنوز خبری از طرح‌های جامع شهری و خیابان‌سازی‌های دورۀ پهلوی در اصفهان نبود، ساخت بیمارستان در زمین‌ها و باغ‌های عباس‌آبادِ نسبتاً ویران شدۀ قاجاری[۷] اتفاق مهمی به حساب می‌آمد. خیابان شمس‌آبادی (شهناز قدیم) در آن سال‌ها کوچه‌باغی باریک و کالسکه‌رو بود. با ساخت بیمارستان معبرهای شرقی و جنوبی چسبیده به آن به نام‌های «خیابان مریضخانۀ انگلیسی‌ها» و «خیابان مریض‌خانۀ مرسلین» خوانده شدند. در روند عریض  و آسفالت کردن خیابان شمس‌آبادی نمای شرقی بیمارستان که برِ خیابان بود، درون خیابان افتاد و به دستور شهرداری ویران شد. سپس ساختمان نویی به جای آن ساختند و دو بخش مردان و زنان به هم متصل شدند.

خیابان شمس‌آبادی رفته‌رفته بزرگ‌تر شد و توسعه پیدا کرد. باغ‌ها و مزارعی که در نقشۀ سال ۱۳۰۲ شمسی[۸] در اطراف خیابان شمس‌آبادی دیده می‌شوند در عکس هوایی سال ۱۳۳۵ جای خود را به فضاهای سبز محصور شده در بناها دادند. تراکم‌شان به مرور از این هم کمتر شد تا جایی که در عکس هوایی گوگل‌ارث از وضعیت موجود، لکه‌های سبز درختان حاشیۀ خیابان‌های اصلی و فرعی‌اند و کمتر حیاط و فضای سبزی در بافت متراکم ساخته شده به چشم می‌خورد. در سال ۱۳۵۷ بیمارستان سینای اصفهان در ضلع شرقی این خیابان تأسیس شد. کاربری‌های مسکونی به مرور از جداره‌های خیابان عقب نشستند. مجتمع‌های پزشکی، مطب‌ها، مراکز دندان‌پزشکی و رادیولوژي، داروخانه‌ها و مغازه‌های فروش تجهیزات پزشکی به جای خانه – باغ‌ها ساخته شدند تا شاهد عرصه‌ای شهری باشیم که به طور متمرکز کاربری‌های مرتبط با درمان را در خود جا داده است. دور از ذهن نیست اگر ادعا کنیم بیمارستان، سرنوشت خیابان را عوض کرد.

 آدم‌ها:
برای سال‌ها حین قدم زدن در خیابان عباس‌آباد، توجهم به سردر کلیسای لوقا جلب می‌شد. سعی می‌کردم از خیابان سرک بکشم یا با گرفتن عکس‌های بی‌کیفیت از زاویه‌های دورتر، تصور دقیق‌تری از ساختمان آن پیدا کنم. بارها زنگ را فشار دادم و ناامیدانه منتظر ماندم کسی در را به رویم باز کند و هربار دست از پا درازتر برگشتم. کنجکاوی‌هایم در آرشیو عکس‌های قدیمی هم تا لحظۀ نوشته شدن این متن راه به جایی نبرد و تصویری از کلیسای لوقا پیدا نکردم. به جای آن در میان عکس‌های هولستر به تصویری برخوردم که مربوط به مدرسۀ مسیونرهای اصفهان در آوریل ۱۸۹۴م. است. این تصویر را کنار تصویر دکتر کار، تصویر اسقف تامسون و دکتر پانت می‌گذارم و سعی می‌کنم چهرۀ امین‌الشریعه، حاج مهدی بنان و دیگر شخصیت‌های درگیر در ساخت و توسعۀ بیمارستان را هم در ذهنم تصور و به آن اضافه کنم. ادوارد سوجا می‌گوید: «فضا به‌خودی‌خود می‌تواند به‌شکل پیشینی موجود باشد، اما سازمان، کاربرد، و معنای فضا محصولی از تجربه، تحول و گذار اجتماعی است«[۹]. اما به نظر من علاوه بر تجربه و تحول و گذار اجتماعی، فضا محصولی از حضور و مداخلۀ تدریجی افراد است. مداخله‌ای که می‌توان از زوایای مختلف بازخوانی کرد اما نمی‌توان منکر ردپای حضور آدم‌ها در آن و نقشی که در شکل‌گیری‌اش ایفا می‌کنند شد. فضا در عین حال از ایدئولوژی و سیاست بریده نیست. حتی زمانی که به نظر بی‌طرف و بی‌تفاوت می‌رسد، می‌تواند اشغال شود و مورد استفاده قرار گیرد. همان‌طور که بیمارستان مسیحی، چه زمانی که در مالکیت کلیسای انگلیکان بود و چه پس از انقلاب به شیوه‌های متفاوت مورد استفاده قرار گرفت. فضا از عناصر تاریخی، طبیعی و انسانی شکل می‌گیرد اما می‌توان آن را محصولی دانست که به معنی واقعی کلمه انباشته از ایدئولوژي و حتی به تعبیری قربانی آن است[۱۰].

 

۱. نقل از کتاب «نظر به درد دیگران» نوشتۀ سوزان سانتاگ، ترجمۀ احسان کیانی‌خواه، نشر گمان.
2. Caar
۳. دانشکدۀ هنرهای تجسمی دانشگاه هنر اصفهان معروف به مدرسۀ فرانسوی‌ها
۴. مطالب این قسمت با مطالعۀ صفحۀ ویکی‌پدیای بیمارستان عیسی‌بن‌مریم و مقالۀ « بررسی جایگاه فرهنگ وقف در رشد بیمارستان‌سازی تمدن اسلامی» مرتب و بازنویسی شده است.
۵. متن وقف‌نامه درج شده در «اسناد موقوفات اصفهان» به کوشش گروه علمی مجمع ذخائر اسلامی، قم، جلد ۱.
۶. همان
۷. محلۀ تبریز‌ی‌ها یا عباس‌آباد اصفهان همان محلۀ اعیان‌نشینی است که شاه‌عباس صفوی برای نزدیکان خودش در نزدیکی زاینده‌رود ساخت. این محله هم در دورۀ قاجار به مرور خراب شد و بخش زیادی از باغ‌های آن تبدیل به مزارع کشاورزی شدند.
۸. نقشۀ دارالسطلنۀ اصفهان معروف به نقشۀ سیدرضاخان
۹. دیالکتیک اجتماعی – فضایی: ادوارد سوجا، برگردان و تخلیص: نرگس خالصی مقدم
۱۰. همان
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر