به نام خدا
کمتر کسی از ما هست که در طول تحصیل در دانشکده با گزارههایی از این قبیل برخورد نکرده باشد: معماری ایرانی درونگراست؛ یا این گزاره: معماران ایرانی در گذشته همه عارف و سالک بودند. الآن کاری به این نداریم که همین گزارههای متعارف چه اندازه در مقام عمل مورد استناد قرار میگیرند و از این استناد چه نتایجی در معماری امروز به بار میآید، بحثمان بر سر درستی و دقت این گزارههاست. میخواهیم لحظهای توقف کنیم و خلاف آنکه عدۀ زیادی در مدتهای طولانی این گزارهها را درست انگاشتهاند بایستیم و بپرسیم آیا بهراستی معماری ایرانی درونگراست و معماران ایرانی در گذشته همه عارف و سالک بودند.
اینجا از روشی به نام روش سقراطی برای تفکر مدد میگیریم که بهغایت ساده است و شیرین. این روش کمک میکند درستی گزارهها را بسنجیم و مقهور نظرهای نسنجیدۀ دیگران نشویم. با روشی گام به گام، شبیه گامها در کتابهای آشپزی!
۱) گزارهای را بیابیم که مطمئناً جزو عرفِ عام خوانده میشود.
معماری ایرانی درونگراست.
معماران ایرانی در گذشته همه عارف و سالک بودند.
۲) یک لحظه فکر کنیم که این گزاره، بهرغم اطمینان فرد مطرحکنندۀ آن، نادرست است. به دنبال موقعیتها یا زمینههایی بگردیم که این گزاره در آنها صادق نباشد.
آیا میشود معماری ایرانی باشد اما درونگرا نباشد؟
به بیان دیگر؛ آیا میشود «اثر» معماری «در ایران» باشد، اما درونگرا نباشد؟
آيا میشود معماری غیرایرانی باشد اما درونگرا باشد؟
آيا معمار ایرانی در گذشته هست که عارف و سالک نباشد؟
به بیان دیگر، آیا مسجد یا خانه یا خانقاهی هست که عارفی آن را نساخته باشد؟
آیا کاخ یا میکدهای هست که معمار آن عارف باشد؟
۳) اگر استثنایی پیدا کردیم، تعریف باید نادرست یا دستکم غیردقیق باشد.
میتواند اثر معماری در ایران باشد، اما درونگرا نباشد.
در گذشته میشد عارف نبود و معماری کرد.
۴) گزارۀ اولیه را باید مختصر تغییری دهیم تا استثنا را نیز شامل شود.
آثار معماری در ایران هم درونگراست و هم برونگرا. اگر میزان و ملاک درونگرایی را وجود میانسرا در خانه و مسجد و کارونسرا بگیریم، تعدادی از آثار در مرکز ایران درونگراست و تعدادی در حاشیۀ شمالی ایران برونگرا.
معماران ایرانی در گذشته ممکن بود عارف و سالک باشند یا نباشند.
۵) اگر بعداً کسی برای گزارههای اصلاحشده استثنایی بیابد، باید این فرایند را تکرار کرد. حقیقت، تا جایی که برای انسان قابل دسترس است، در گزارهای نهفته که ابطال آن ناممکن به نظر میرسد. اگر بفهمیم چیزی چه نیست، میتوانیم تا بیشترین حد ممکن به درک چیستی آن نزدیک شویم.
انجام این تمرین علاوه بر اینکه برخی گزارههای متعارف در معماری را، آن هم فقط در مرتبۀ صورت، میسنجد و بیدقتیشان را نشان میدهد، آشکار میکند که شناخت ما از معماری (از آثارِ معماری، از ایران، از آثار معماری در ایران، از معمارانِ ایرانی، از عرفا و ...) تا چه اندازه فقیر است و از واقعیت دور.
*روش سقراطی برای تفکر در کتاب تسلیبخشیهای فلسفه نوشتۀ آلن دوباتن آمده است.