×

جستجو

ساختن و آفریدن و حق داشتن ــ ۴

در پاره‌های پیشینِ این یادداشت، گفتیم که وقتی پا از دایرۀ خصوصی‌مان بیرون گذاشتیم، مکان آکنده از حقوق انسان‌های دیگر است. معماران مدام با حقوق انسان‌ها درگیرند و اگر به این حقوق توجه نکنند، ناگزیر برخی از آنها را زیر پا می‌گذارند. یکی از حقوق انسان‌ها این است که بناها و مکان‌هایی که برای آنان می‌سازیم وظیفه/ کارکردی را که قرار بوده است برآورند به‌درستی برآورند؛ دیگری این است که سقف بر سر آنان خراب نشود؛ و مانند اینها. گفتیم که بیشترِ این «وظیفه»های بنا را می‌شود با انواع «صورت»ها برآورد. اما کدام‌یک از این انواع صورت‌ها و هیئت‌هاست که مایۀ آرام و قرار و خوشامد جامعه، قوم، ملت، یا اهل فرهنگی واحد می‌شود؟ کدام نوع از حال‌وهوای فضاست که آن جماعت ــ مثلاً ایرانیان ــ را خوش می‌آید؟ «معیار» این صورت‌ها و هیئت‌ها را از کجا می‌توان به دست آورد؟ از استانداردهای معماری؟ از مطالعات اجتماعی؟ از نظرسنجی؟ ...؟

آیا آنچه مطلوب انسان‌هاست، آنچه به‌واقع آنان را خوش می‌آید، همان است که بر زبان می‌آورند؟ به عبارت دیگر، آیا انسان‌ها بر آنچه آنان را خوش می‌آید «وقوف» خودآگاهانه دارند؟ آیا خوشایند آنان از مکان، از محیط مصنوع، در مرتبۀ «خویشتنِ بخود» یا «ضمیر خودآگاه» آنهاست؟ آیا همۀ خوشایندهای از محیط در یک مرتبه‌اند؟ آیا خوشایندها اقسام سطحی و زودگذر، و در مقابل، عمیق و پایدار دارند؟

بسیار دیده‌ایم که فیلمی ما را به هیجان درمی‌آورد و اگر بلافاصله نظرمان را از آن جویا شوند، آن را می‌ستاییم؛ اما با گذر زمان، اثری از آن در ما نمی‌ماند و جزو خاطره‌های ما نمی‌شود. همین دربارۀ آثار خط و نقاشی و موسیقی هم صادق است. ای‌بسا نقاشی‌ها که در نخستین مواجهه ما را جذب می‌کند و اعجابمان را برمی‌انگیزد؛ اما با گذشت زمان، تمایلی به نظر کردن به آن در خود نمی‌یابیم. برعکس، ای‌بسا نقاشی‌هایی که در نخستین مواجهه ما را جذب نمی‌کند؛ اما هرچه با آنها انس می‌یابیم و در آنها بیشتر نظر می‌کنیم، ما را بیشتر جذب می‌کند و پیوند ما را با خود استوارتر و عمیق‌تر و ماندنی‌تر می‌کند. این نقاشی‌ها در خاطرۀ ما می‌ماند و دوست می‌داریم که مدام آنها را از حافظه‌مان احضار کنیم. حتی خاطرۀ آنها برایمان خوشایند است. همچنین است موسیقی و خط؛ و البته معماری.

آیا این خوشایندهای ماندنی و عمیق معیاری دارد؟ آیا این معیارها در مردمی که پیشینۀ فرهنگی مشترک و تجربه‌های اجتماعی مشابهی دارند کمابیش یکسان است؟ اگر چنین باشد، مراعات این معیارها جزو حقوق آن مردم بر گردن معماران است.

اما اگر چنین باشد، آیا می‌توان به این معیارها پی برد؟ آیا می‌توان آنها را از جایی، از منابعی، به‌دست آورد؟ آیا می‌توان آنها را بازشناخت؟

ادامه دارد.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر