×

جستجو

امتحان دولت و ملت: بررسی احوال ممتحن‌الدوله در آیینۀ دو اثر مکتوب

درآمد

میرزا مهدی‌خان شقاقی ملقب به ممتحَن‌الدوله از اولین مهندسان معمار ایرانی است كه در فرنگ آموزش مهندسی دید.[۱] او پس از تحصیل به ایران بازگشت و در کنار فعالیت در وزارت امور خارجه آثار شاخصی در معماری از خود به‌جا گذاشت. در این چند سطر می‌کوشیم با جستجو در دو اثر مکتوب و مهم از او، خاطرات ممتحن‌الدوله و مآثر مهدیه، در احوال او کنکاش کنیم.

 از شیطنت کودکی تا مهندسی عمارات سلطنتی

میرزا مهدی‌خان شقاقی ملقب به ممتحن‌الدوله از اولین مهندسان معمار ایرانی است كه در سال ۱۲۶۳ق/۱۸۴۳م در تهران، در محلۀ سنگلج، در خاندان شقاقی متولد شد. پدر او میرزارضاقلی‌خان شقاقی ابتدا مدتی درس طلبگی خوانده بود و سپس در کارهای دیوانی و درباری وارد شد. در زمان ناصرالدین‌شاه تاریخ‌نویسی نیز می‌کرد و به «تاریخ‌نویس ناصری» معروف شد. برهان جامع را تحریر کرد و پس از چندی وارد وزارت خارجه شد و تا سمت نیابت وزیر پیش رفت.[۲] او از دوستان میرزاسعیدخان مؤتمن‌الملک وزیر امورخارجۀ زمان ناصرالدین‌شاه بود.

 میرزامهدی نخست در مكتبِ سرخانه تحصیل می‌کرد. پس از چندی، وارد مدرسۀ دارالفنون شد، که در آن زمان تازه تأسیس شده بود. اندکی بعد، به سبب شور و شری که داشت، از مدرسه فرار کرد. در سال ۱۲۷۶ق/۱۸۵۷م (مطابق ۱۲۳۶ شمسی) در اثر یك سلسله اتفاقات، با پیشنهاد میرزایعقوب‌خان و وساطت میرزاسعیدخان وزیر، با اولین هیئت محصّلین به فرانسه (پاریس) اعزام شد.[۳] این دوران ظاهراً در مجموع هشت سال به طول انجامید.[۴] ابتدا دو سال تحصیلات مقدماتی را طی ­كرد و پس از شش ماه، امتحان مقدماتی ریاضی داد. پس از آن به مدرسه مركزی «صنایع و كارخانجات»[۵] وارد شده و بعد از سه سال با دیپلم مهندسی «راه و پل­‌سازی» فارغ­التحصیل شد.[۶] البته او در جایی علاوه بر مدرسه صنایع مركزی به مدرسه معماری پاریس نیز اشاره می­‌كند.[۷] با این حال توضیحی که درباره دروس و امتحان عملی می‌دهد، نشان می‌دهد رشتۀ تحصیلی او همان معماری است. كلاس‌­های ایشان ۴۰ نفر شاگرد داشت و هر صبح با «لباس عمله­‌ها» (روپوشی آبی رنگ بر روی جلیقه و شلوار) در هر كلاس آموزش عملی می‌دیدند. در انتهای هر سال از همۀ مفاد درسی امتحان می‌دادند؛ از جمله امتحان عملی كه شامل طراحی نقشۀ یك بنا بطور كامل می‌­شد، به نحوی كه اگر نقشه به دست مجری داده شود از حضور مهندس معمار (آرشیتكت) مستغنی باشد.[۸] میرزامهدی­­خان بعد از اتمام تحصیلات متوسطه و اخذ گواهی‌نامۀ مهندسی در سال ۱۲۴۳ ش./۱۸۶۴م. به ایران بازگشت.

او در ایران دوران پرتلاطمی را پشت سر گذاشت. در ابتدا، به علت درگذشت پدر و مشکلات و بدخواهی نامادری، به اوضاع سختی دچار شد و چنان عرصه بر وی تنگ شد كه تا دم مرگ پیش رفت؛ ولی به یاری طبیبی یهودی و یك درویش و یكی از همسایگان نجات یافت. او برای گذران زندگی حتی به کارگری و فعلگی روی آورد. مهارتش در کار معماری به او کمک کرد در اندک زمانی برای خود کاری بیابد و درآمدی کسب کند. پس از مدتی، با دیدار اتفاقی و بخشش میرزاسعیدخانِ وزیر، دوباره به جایگاه خانوادگی‌اش بازگشت. کارش چندان بالا گرفت که به خدمت ناصرالدین‌شاه رفت و برایش قصر فیروزه را طراحی کرد. در همان ایام به وزارت خارجه راه یافت و میرزامهدی‌خان که آموزش مهندسی دیده بود، منشی و مترجمِ وزیر شد.[۹] البته تلاطم زندگی میرزامهدی‌خان به همین‌جا ختم نشد و گهگاه به سعایتی گرفتار می‌شد و زحمتی می‌دید.

ممتحن‌الدوله بیش از ۲۵ سال در وزارت امور خارجه خدمت کرد. در طی این ایام، علاوه بر مترجمی وزیر، سمت‌ها و مأموریت‌های اداری دیگری هم عهده‌دار شد؛ از جمله نیابت دوم سفارت لندن، نیابت دوم وزارت امور خارجه (۱۳۰۰ق.)، مستشاری وزارت امور خارجه، عضویت مجلس مشاوره (۱۳۲۹ق.)، مأموریت ایتالیا برای خرید تخم ابریشم، مأموریت لندن برای قرارداد راه‌آهن حضرت عبدالعظیم، خدمت در سرحدات سیستان و افغانستان. همچنین کمیسری (مشاوره و نظارت) راه شوسۀ تهران- انزلی و نظارتِ مدرسۀ فلاحت را مدتی بر عهده داشت.[۱۰] مدال‌های افتخار متعددی نیز دریافت کرد. [۱۱]

 او سِمت «مهندس باغات و عمارات سلطنتی» را نیز کسب کرد؛ اما آنچنان که خود می­‌گوید: «چون شهریه و علیق و حقوق نمی­رسید بنده هیچ­وقت در آن خدمت حاضر نمی­شد[م] و شغل افتخاری بود [۱۲]  

ممتحن‌الدوله علاوه بر این سمت‌ها گهگاه کار معماری هم می‌کرد. موقعیت او به عنوان یک سیاستمدار و جایگاه و حضورش نزد وزرا و درباریان سبب می‌شد کار طراحی و ساخت بناهای مهمی به او محوّل شود؛ مانند مدرسه و مسجد سپهسالار، عمارات و سرسرای بهارستان (اندرونی و بیرونی باغی که بعدها مجلس شورای ملی مشروطیت شد)، طرح عمارات وزارتخانه­‌ها برای اطراف میدان ارگ (این طرح به علت برکناری میرزاحسین‌خان سپهسالار هرگز اجرا نشد)، خانۀ معتمدالسلطنه، خانۀ سعدالدوله، عمارتی برای میرزاسیدموسی وزیر (بیرون دروازه قزوین)، خانۀ جدید میرزاسعیدخان وزیر. علاوه بر آن کارهای خُرد دیگر مانند ساخت پله برای سرسرای ورودی و نصب تلمبۀ آب هم گه‌گاه به او سپرده می‌شد. این فعالیت‌ها پراکنده انجام می‌شد. آنچنان که خود می‌گوید، گاهی تا چند سال کاری به او محوّل نمی‌شد و صرفا به امور وزارت خارجه مشغول بود.

 خاطرات مهدی‌خان و مآثر مهدیه

 از ممتحن‌الدوله دو کتاب مهم به یادگار مانده است: یکی مآثر مهدیه، که مجموعه‌ای است از ترجمه و تألیف دربارۀ «تاریخچۀ تشکیل وزارت امور خارجه و اصول نوین در روابط بین‌الملل» و دربارۀ علم جغرافیا؛ دیگری خاطرات ممتحن‌الدوله که شامل زندگی‌نامۀ خودنوشتِ اوست. کتاب اول حاصل تجربیات و مطالعات او در طی این ایام در وزارت خارجه است. محتوای کل کتاب را می‌توان دو بخش کرد: بخش اول حاوی اطلاعاتی است که ممتحن‌الدوله دربارۀ تعریف دیپلماسی، شکلگیری وزارت خارجه در کشورهای اروپایی، سازوکار این وزارتخانه و نقش وزیر و سایر اعضای وزارتخانه، حقوق بین‌الملل دربارۀ تعامل میان کشورهای در صلح و جنگ گرد آورده و ترجمه کرده است. بخش دوم دربارۀ جغرافیا است؛ ابتدا تعریف و تاریخچه‌ای از جغرافیا و سیر تغییر وتکامل و عاملان آن در طی تاریخ آمده و سپس جغرافیا از سطح کهکشان و کرات تا سطح بلوک‌ها و آبادی‌های سرزمین ایران توضیح داده شده است. جغرافیای زمین و خورشید و سیارات، اقوام و نژادها و نسب آنها، نسب ایل قاجار و تاریخ آنها ــ که به شرح یک دورۀ کامل از تاریخ ایران از زمان باستان و اساطیری تاکنون انجامیده ــ ذکر اقوام و دولتهای سرزمین‌ها و قاره‌های مختلف، ذکر جغرافیای ایران شامل آب و هوا و کوه‌ها و رودها و حدود و جمعیت و قشون و ذکر بلوک و ایالات مختلف شامل جمعیت و جغرافیا و آداب و رسوم و زبان و درآمد و مالیات. 

کتاب دوم شرح احوال و افکار او از کودکی تا کهنسالی (زمان تألیف کتاب) است. کتاب در هفت فصل گرد آمده و هر فصل حاوی یکی از ادوار مهم زندگی میرزامهدی‌خان است. او ضمن شرح وقایع زندگی خود، وضعیت اجتماعی و سیاسی مملكت و به خصوص تهران آن روز و اخلاق و رفتار و اوصاف مقامات دولت و درباریان و اعیان و اشراف زمان سلطنت ناصرالدین شاه را تشریح کرده است. از این بابت، کتاب مشحون از حاشیه‌های پررنگتر از متن و اطلاعات متنوع است؛ از جمله اطلاعاتی دربارۀ معماری و معماران. [۱۳]

 در ایامی كه ممتحن‌الدوله سرگذشت خود را می‌نوشت[۱۴]، پس از مشروطه، مصادف با اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م./ ۱۲۹۳-۱۲۹۷ ش.) بود. علاوه بر وضع نابسامان ایران آن روز ــ که او را از ناراحتی‌های دامنگیر مردم رنجیده‌خاطر کرده بود[۱۵]ــ پیش­آمدهای ناگوار و کشته شدن دو فرزندش، كیومرث مهدی­قلی حصن‌السلطنه و محمدعلی شقاقی، بر تأثّرات روحی او افزوده و او را بیمار و زودرنج کرده بود.[۱۶] ممتحن الدوله در سال ۱۲۹۹ه.ش./۱۳۲۷ه.ق. (۱۹۲۰ میلادی) در سن ۷۲ سالگی بر اثر شدت بیماری درگذشت و بنا به وصیتش در مقبرۀ خانوادگی واقع در صفائیۀ حضرت عبدالعظیم در جوار مدفن پسرش کیومرث حصن السلطنه به خاک سپرده شد. [۱۷]

 ممتحن‌الدوله دو کتاب دیگر نیز تألیف کرده است: رجال وزارت خارجه در عهد ناصری و مظفری که درباره اعضای قدیم و عالی‌رتبۀ وزارت خارجه است؛ سخنان تاریخی بزرگان جهان و گوشه‌هایی از تاریخ باستان ترجمۀ مطالب گوناگون تاریخی و غیرتاریخی است و گویا عمده مطالب آن از دانشنامۀ بزرگ لاروس است. از قرار معلوم، ممتحن‌الدوله مقالاتی نیز در روزنامۀ اخبار وقایع اتفاقیه تهران و روزنامۀ عصر جدید داشته که از دست‌نوشته‌های آن تاکنون اطلاعی دردست نیست. [۱۸]

گرفتاری در احوال معماری و سیاست

 ممتحن‌الدوله هم معمار بود و هم اهل سیاست. هم طرح و نقشۀ بنا می‌ریخت و هم در وزارت خارجه فعالیت می‌کرد. پیشتر گفتیم که چون او رجل سیاسی بود و موقعیت حضور در کنار بزرگان و درباریان را داشت، کارهایی بعضا مهم به او ارجاع می‌شد؛ مانند ساختمان و مجموعۀ مجلس شورای ملی، مسجد و مدرسۀ سپهسالار، کاخ فیروزه. از نوشته‌های به‌جامانده از او، به نظر می‌رسد اینها دو ساحت مجزا از وجود او بودند. در هیچ یک از آثارش پیوند آگاهانه‌ای میان فعالیت سیاسی‌اش در وزارت خارجه با کار معماری برقرار نکرده است. او را نمی‌توان سیاستمداری دانست که درباره معماری سیاستگذاری‌ای کرده است. به نظر نمی‌رسد آموخته‌های او دربارۀ معماری فعالیت‌های سیاسی او را متأثر کرده باشد. حتی در اعزام او نیز برنامه‌ای برای چنین هدفی دیده نمی‌شود. میرزامهدی‌خان برای تحصیل دانش مهندسی به اروپا رفت؛ اما زمانی که بازگشت مترجم و کارمند وزارت خارجه شد. با این حال، پیوندهایی ناخواسته میان ساحت رجل سیاسی با مهندسی و فنِّ معماری در زندگی او پدیدار بود.

 میرزامهدی‌خانِ شقاقی هم اوصافی از اوضاع و احوال دربار و درباریان و خوی و کارشان آورده و هم توضیحات و شواهد بسیاری دربارۀ معماری و معماران در میان خاطرات اوست. به بیان دیگر، هم احوال درباریان را از خلال نَقل‌های او می‌توان شناخت هم احوال معماران را. جالب است که در خاطرات او هردو بدحال‌اند. ممتحن‌الدوله چند برخورد با استادکاران معمار را نقل کرده: در اولین کار فعلگی ساختمان[۱۹]، سرِ حوضِ بزرگِ میدان ارگ[۲۰]، در هنگام ترسیم کروکی با استاد حسن قمی، در ساخت مجموعۀ سپهسالار[۲۱]، در ساخت مجموعۀ بهارستان[۲۲]. جز استاد حسن قمی باقی را سخت ناتوان در کار خود یافته بود. درباریان نیز چنین بودند. کتاب خاطرات پر است از نادانی‌ها و بدخواهی‌ها و خرابی‌های اهل سیاست در این دوران؛ مانند ماجرای عزل او از عضویت سفارت فوق‌العاده به سعایت نصرالله‌خان دبیرالممالک، ماجرای ظلم علاءالدوله به او برای درخواست اجرت نصب یک تلمبه، ماجرای عزل میرزاحسین سپهسالار، ماجرای سفر ناصرالدین شاه و ماجراهای بیشمار دیگری که در این کتاب و دیگر کتب تاریخ مربوط به عصر قاجار به آن پرداخته‌اند. در روایت او از ایران آن روز، بسیاری از درباریان در کار خود قصور دارند و اهل زور و تزویرند. معماران هم اغلب از دانستن مهارتهای اولیه در انجام کار خود قاصرند و به ترفند و کلک کار خود را به پیش می‌برند. فتور در سیاست و معماری آن دوران، مانند دیگران ارکانش، آشکار است.

 با این همه، او به سرزمین و فرهنگ آبا و اجدادی‌اش سخت دلبسته است. هم در مآثر مهدیه و هم در خاطرات ممتحن‌الدوله می‌توان این دلبستگی را به کرّات یافت. او در خاطرات خود از فرنگی‌مآبی و علاقۀ بعضی به آداب فرنگیان و دوری ایشان از آداب مسلمانی گلایه می‌کند و توصیه به پایبندی به «عادات و اخلاق و شریعتِ» خودمان می‌کند و حتی امیدوار است با پایبندی به آیین مسلمانی، روزی ملّت ایران از آن خواری و مذلّت رهایی یابد.[۲۳] ممتحن‌الدوله این اظهارات را در اواخر عمر و پس از وقوع انقلاب مشروطه نوشته است؛ یعنی هنگامی که فرنگی­‌مآبی در پایتخت رونق دارد. در بخش دوم مآثر مهدیه، هنگام شرح جغرافیا و حدود و آب‌وهوای ایران، بسی به این آب و خاک می‌نازد و آن را منشأ تمدن و قدرت و سرچشمۀ علم و تربیت در جهان می‌داند. خاک آن را به غایت بارور و هوایش را خوش و بارانش را نافع می‌شمارد و اهالی این سرزمین و آب و خاک را بی‌همتا و شجاع و برتر از اهل اروپا می‌داند؛ برتری بی‌چون‌وچرای ایرانیان نه فقط بر خود آنها که بر هر سیاح و جهانگردی آشکار است.[۲۴] به این ترتیب ممتحن‌الدوله تلاش می‌کند در ضمن بررسی جغرافیا، نوعی حس وطن‌دوستی و غرور ملی را به خواننده‌اش منتقل کند؛ آن هم در زمانه‌ای که همۀ ارکان ملک و ملت دچار فتور و عموم خرد و کلان مرعوب فرنگیان هستند و مرزهای جغرافیایی و فکری این سرزمین را فرنگیان تحدید می‌کنند. شاید جغرافیا عرصه‌ای است که آموزش مهندسی و دیپلماسی برای ممتحن‌الدوله به هم می‌رسد و ضمن تصویر کردن دوبارۀ سرزمینش می‌تواند این عقاید را بیان کند. این گرایش در میان تحصیلکردگان قجری نمونه‌های مشابهی دارد. [۲۵]

 با این حال، همچنان گرفتاری‌ای در کار است. چنین سرزمین و مُلک و ملّتی با چنین استعدادی، چگونه و بر چه مبنایی قرار است تربیت و ترتیب یابد و شکوه دوبارۀ خود را بازیابد؟ این دوران آغاز اعزام کسانی به اروپا برای آموختن و کسب علم و فضائل بود. لیکن دانش‌آموختگانِ فرنگ عموماً با رفتار و اطوار فرنگی بازمی‌گشتند؛ حتی خود ممتحن‌الدوله هم رفتارهای فرنگی‌مآبانه داشت.[۲۶] دردسرِ این رفتارها چندان بالا گرفت که نارضایتی شاه و توقف اعزام محصلان را در پاره‌ای از زمان در پی داشت.[۲۷] گویی از این تحصیل انتظاری بود که برآورده نشد. اما گرفتاری ممتحن‌الدوله و بسیاری مانند او فراتر از تغییر رفتار است. مآثر مهدیه، کتابی که ممتحن‌الدوله ــ این مرد وطن‌پرست و متمایل به آداب مسلمانی ــ در باب سیاست نوشته، یکسره ترجمه‌ای از تألیفات فرانسوی است. او آداب سیاست را نعل به نعل از فرنگیان اخذ کرد و در این کتاب گرد آورد. بخش دوم کتاب و دانش جغرافیا و تاریخ جغرافیاشناسی‌اش را هم یکسره بر مبنای تتبّعات اروپاییان نوشته است. برای همین در تاریخچۀ او جغرافی‌دانان مسلمان و وطنی بیش از نیم صفحه و چند نام ناقص جایی ندارند. او از آرای بیرونی و خیام و خوارزمی و بسیاری دیگر خبر نداشت؛ چون خبر و دانش خود دربارۀ گذشتۀ وطن خود را هم از فرنگیان کسب می‌کرد. معماری کردن ممتحن‌الدوله هم دست کمی از سیاستش نداشت. پسند او و بسیاری از صاحب‌نامان همعصرش آمیخته و آموختۀ اسلوب اروپایی بود و آن را می‌ستود؛ چراکه اروپاییان مردمان شاخص و بارز روزگار بودند:

«به راهنمایی مرحوم حسنعلی‌خان امیرنظام گروسی از بنده دعوت نمود که طرحی شبیه به راه پله‌های عمارت سلطنتی بوکینگهام پالۀ لندن کشیده و به آنها ارائه دهم. من هم چون آن کاخ سلطنتی معظم لندن را دیده بودم نقشه را کشیده، دادم. بسیار بسیار مورد قبول و پسند افتاد و [...] هرکدام جداگانه مرا مورد لطف قرار دادند و به تشکر از اینکه عقیدۀ ایشان در مورد ساختمان پیشرفت نموده بود یک طاقه‌ شال و صد تومان نقد به من داد.» [۲۸]

ترتیب و تربیت ممتحن‌الدوله چه در معماری و چه در سیاست فرنگی‌مآبانه بود و خود بر فرنگی‌مآبی معترض. او حتی برای این اعتراض خود هم به عالِمان آن سوی عالَم استناد می‌کرد. این تعارض را چگونه می‌شود پاسخ گفت؟ وقتی تمام حدود جغرافیایی و فکری و فرهنگی و علمی این سرزمین مبتنی بر رأی و عمل فرنگیان است، چگونه می‌توان بر «فرنگی‌مآبی» شورید و از پایبندی به «عادات و اخلاق و شریعتِ خود» سخن گفت؟ او در زمانه‌ای سرشار از دوگانگی‌ها و تعارض‌ها می‌زیست. این دوگانگی‌ها و تعارض‌ها در رأی و عمل او دیده می‌شد و به سرگشتگی و کشمکش‌هایی در او می‌انجامید. گاهی حتی خودش بر این اوضاع می‌شورید؛ اما رهایی از آن نداشت.

 بیش از صدسال از زمان حیات میرزامهدی‌خان می‌گذرد. او با تذکره و کتابهایش آینه‌ای مقابلمان می‌گذارد تا به کمک آن احوال خود را بیازماییم و در آن مداقّه کنیم. آیا از این سردرگمی خلاصی یافته‌ایم یا هنوز چون مجنون و ناقه‌اش گرفتار و سردرگم هستیم؟ اگر هنوز گرفتاریم به کدام سو روی داریم و به کدام سو باید رو کنیم و کدام مسیر باید بپیماییم؟ پاسخ به این پرسش مجالی دیگر می‌طلبد؛ اما اگر چنین انسانی در پی استقلال و ارتقای پایگاه وجودی خویش است، باید به راه و تلاشی نو بیندیشد و طرحی نو دراندازد.

 فهرست منابع

ممتحن­‌الدوله شقاقی، میرزا مهدی­خان. خاطرات ممتحن‌­الدوله. به کوشش حسینقلی خانشقاقی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲.

ــــــــ . مأثر مهدیه (درتاریخچۀ تشکیل وزارت امور خارجه و اصول نوین در روابط بین‌الملل). تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۹.

 ــــــــ . مأثر مهدیه. نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی. تهران: مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی.

 الهی، امیرسعید. « مآثر مهدیه: نخستین اثر فارسی در قواعد دیپلماسی و حقوق بین‌الملل». در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش۵۴و۵۵ (فروردین۱۳۸۱)، ص۱۴- ۱۸.

کاشانی ثابت، فیروزه. «جغرافیای وطن». در گفتگو، ش۲۱ (پاییز۱۳۷۷)، ص۱۵- ۲۳.

 شقاقی، میرزارضاقلی‌خان. یادگار پدر. به کوشش میرزامهدی‌خان شقاقی ممتحن‌الدوله. بی‌جا: ۱۴۱۲ق.

 پی نوشت

[۱] در بعضی منابع میرزامهدی‌خان را نخستین آرشیتکت یا معمار ایرانی می‌دانند که در فرنگ درس معماری خواند. با این حال، قبل از او میرزارضامهندس در زمان فتحعلی‌شاه به دستور عباس‌میرزا برای تحصیل در رشتۀ قلعه‌سازی و ساخت استحکامات به اروپا (انگلستان) اعزام شد. بعضی او را نخستین معمار درس‌خوانده در فرنگ می‌دانند. دربارۀ او نک: کریمیان، علی. «میرزارضا مهدس‌باشی از نخستین مهندسان ایرانی در عصر قاجار». در گنجینۀ اسناد، ش۴۴ (زمستان۱۳۸۰).

[۲] یادگار پدر، ص۵- ۷.

[۳] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۳۵. فصل اول کتاب خاطرات ممتحن‌الدوله عموما ذکر شیطنت‌های کودکی‌اش است. سفر او به پاریس نیز نتیجۀ یکی از همین شیطنت‌ها است. میرزا مهدی بر اثر مزاحمت یکی از فراشّان شاهی در راه رفتن به مکتبخانه با تپانچه به صورت وی شلیک می‌کند. ابتدا قرار می‌شود دستش را قطع کنند؛ اما بعد با وساطت و پیشنهاد بعضی درباریان برای تحصیل و خدمت به میهن و دولت به فرانسه اعزام می‌شود.

[۴] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۴۸.

 [5] École Centrale des Arts Et Manifactures

ممتحن‌الدوله در معناي كلمه Arts از لغت «صنايع» استفاده كرده است. در مقدمه­ای که فرزندش در ابتدای کتاب درباره وی نوشته نام مدرسۀ عالي «اكل نورمال- سوپريور دوپاري» (L’ecole Normale Superieure de Paris) آمده است.

[۶] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۸۰-۸۱.

[۷] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۳۹.

[۸] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۸۰-۸۱.

[۹] در فصل چهارم خاطرات ممتحن‌الدوله مشروح ماجراهای پس از بازگشت آمده است.

[۱۰] مأثر مهدیه (درتاریخچۀ تشکیل وزارت امور خارجه و اصول نوین در روابط بین‌الملل)، ص‌هفده.

[۱۱] الهی، «مآثر مهدیه: نخستین اثر فارسی در قواعد دیپلماسی و حقوق بین‌الملل،»، ص۱۵.

[۱۲] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۵۰.

[۱۳] دربارۀ اطلاعات معماری کتاب به مقالۀ دیگری از نویسنده با این مشخصات رجوع کنید: «معمار دورۀ گذار: گاهی به خاطرات ممتحن‌الدوله». در گلستان هنر، ش۱۵ (بهار۱۳۸۸). همچنین پایان‌نامه‌ای در این باره نیز با این مشخصات تنظیم شده: محمدرضا گراوندپور. «فرهنگنامۀ معماری میرزا مهدی خان‌شقاقی (ممتحن‌الدوله): مدخلی بر فرهنگنامۀ معماری دورۀ قاجار». پایان‌نامۀ کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۹.

[۱۴] آنچنان که خود ممتحن‌الدوله می‌گوید تاریخی که تصمیم به نوشتن این مجموعه می‌کند ذيقعده ۱۳۳۳ق. (مطابق بهمن ماه ۱۲۹۲ شمسي- فوريه ۱۹۱۴ ميلادي) است. (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۵۴)

[۱۵] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۳۶.

[۱۶] كيومرث مهدي قلي ماژور حصن السلطنه ضمن مأموريت از طرف ژاندارمري كل كشور در كاروانسرايي نزديك يكي از دهات بين راه اراك در سال ۱۹۱۱م./۱۲۹۰ش. توسط یک كمونيست معروف، و محمد علي شقاقي در فرانسه در ابتدای جنگ جهانی اول در سنگرهاي جبهه آمين در ۱۹۱۴م./۱۲۹۶۳ش. در اثر اصابت گلوله‌هاي توپ آلمانی کشته شدند. مرگ سومين فرزند تحصيل كرده او نیز، موسوم به سرهنگ حسنعلي شقاقي، در وقايع سميرم نزديك اصفهان، اتفاق افتاد. (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۳۶.)

[۱۷] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۳۱۷.

[۱۸] الهی، «مآثر مهدیه: نخستین اثر فارسی در قواعد دیپلماسی و حقوق بین‌الملل،»، ص۱۶.

[۱۹] «به خانه‌ای ورود نمودیم که چهار دیوار آن را کشیده بودند و قبل از شروع به ساختمان بایستی در کوچه و کریاس ساخته شود. استاد بنا به ما دو نفر عمله امر نمود که گِل بسازیم و خود و شاگردش مشغول طراحی گشت که کریاس شش گوشه بنا نماید[...]. جناب استاد بنّا مدتها برای این طراحی و نقشه ریزی معطل بود. نزدیک به ظهر استاد فتحعلی نام معمار تشریف آورد و ایشان هم معطل ماند. این بنده نگارنده (آرشیتکت دیپلمه مدرسه عالی سانترال پاریس، واقعاً چه دنیایی است این مملکت عزیز ما؟) که این قبیل کارها را در سال اول مدرسۀ سانترال صنایع مرکزی پاریس دیده بودم هر قدر به استاد معمار و بنا اصرار کردم که این کار را به من رجوع نماید اعتنایی که نمی‌کرد سهل است بدحرفی هم می­نمود [...]. از حسن اتفاق، صاحب خانه [...] وارد شد و استاد معمار را هدف ملامت نمود [...]. استادبنا متعرضانه به سید صاحب خانه اظهار داشت که مقصود ما از این معطّلی، کارِ صحیح کردن است و ِالّا عمله‌های ما نیز از معمارهای این شهر بیشتر کار بلد هستند و فریاد زد: آی پسرِ خان شاهسونها بیا این طراحی را انجام بده! بندۀ شرمنده فوراً کپۀ گل را کنار گذاشته ریسمان کار بنایی را از استاد خود گرفته یک چپ و راست زده و [...].» (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۱۶۶-۱۶۷)

[۲۰] «گاهی در میدان ارگ که مشغول ساختن حوض بزرگی بودند مشی می­کردم و قدم می­زدم. روزی که حوض مذکور تمام شده بود و آب انداخته بودند [...] محمدتقی‌خان معمارباشی [را ...] دیدم به دور حوض حرکت می‌کند و استاد علی بابا معمار قمی دنبال سرش و یک تراز بسیار عالی در دستش می‌باشد و محمدتقی‌خان معمارباشی به او فحش می‌دهد و به لهجۀ ترکی می‌گوید: مردیکه من به تو اسباب فرنگی دادم که سنگ حوض را درست کار بگذاری، فردا که شاه می‌آید اگر ببیند سنگها پست و بلند است دستت را می‌برد پدر سوخته! و استاد علی بابا بیچاره می‌گوید: خان به کاربردن این اسباب را به من یاد بده تا من عمل کنم و الّا سبک ایرانی «چشاب» گرفتن است که من گرفته‌ام غلظ شده است. تقصیر بزرگی حوض است.» (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۱۷۱-۱۷۲)

[۲۱] «واقعاً از این همه هوش و هنر بعضی افراد ایرانی بی‌نهایت شادمان شدم [...] معلوم شد نام این شخص استاد حسن معمار است و در این هنر و صنعت دارای علم طبیعی و خدادادی است، چنانکه مشکل­ترین بناها را ترسیم و ساخته و در فن معماری و مهندسی و ساختن پل­های مختلف و مناره‌ها [...] استاد زمان خودش است. [...] افسوسی که هست این است که پس از مراجعت از قم، مرحوم سپهسالار به خیال ساختن عمارات بهارستان و مسجد افتاد و طراحی و ساختن آن بناها به من رجوع گشت و من همین استاد حسن را جهت همکاری از قم به طهران آوردم [...] مرحوم آقاوجیه سپهسالار ثانی [...] متأسفانه این خدمت معماری را از او سلب نمود و به معماران خود رجوع نمود [...] متأسفانه در ایران در هر زمان کارها بواسطه و به وسیلۀ اشخاص نادان و منفعت‌پرست پیش رفته و می‌رود و عموم اعمال مملکتی و شخصی به غلط می‌گذرد.» (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۵۶-۲۵۸)

[۲۲] «سپهسالار میرزاحسین‌خان عهد کرد که پله‌های عمارت بهارستان را که من طرح و نقشه‌های آنها را کشیده و ساخته بودم از نمونۀ همین پله بسازد و چون [...] معماران نتوانستند ساختمان و پله‌ها را عمل نموده بسازند، بعدها مشیرالدوله یحیی‌خان [...] به توسط خود من نواقص پله‌های راهرو را تعویض و تعمیر نمود.» (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۸۶)

[۲۳] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۹۷-۹۸ و ۱۰۵ و ۱۰۶.

[۲۴] «اگر بخواهیم از حدود سالفۀ مملکت ایران ذکری کرده، قلم را به جریان آوریم، سخن به تطویل خواهد انجامید. لهذا بطور اختصار می‌گوییم و اظهر من الشمس است که تمامی سلطنت و عظمت و قدرت بدواً در این مُلک تولید گشته و در این مهد پرورش یافته است. مبدأ تربیت از این صفحه و منشأ جلالت از این قطعه و تربت است [...] ایران منبع علوم یونانیان و مصریان و چشمۀ تمدن و تربیت اروپاییان بوده است [...]» و «اهالی مملکت ایران [...] در دلاوری و تهوّر رجحان بر عموم اهالی کره داشتند و اگر آنها را به تحت قانون نظامی حالیۀ اروپا آورند می‌توان گفت که تمام دنیا را از به‌کار بردن آنها به چنگ آورند و با این وضع حالیه بعید نیست که یک فوج ایرانی [...] چندین فوج اروپایی را مدتها می‌توانند معطل کنند.» (مأثر مهدیه، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی، ص۲۸۱و۲۸۲و۲۸۸.)

[۲۵] کاشانی ثابت، «جغرافیای وطن»، ص۱۶و۱۷

[۲۶] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۲۰

[۲۷] به گفته ممتحن­‌الدوله در سال ۱۸۶۷م. «[...] ناصرالدین­‌شاه نسبت به شاگردان و محصلین فرنگ بی­لطف گشته امر نموده بود که عموماً به ایران مراجعت نمایند و قدغن اکید گشت که دیگر کسی به فرنگ شاگرد نفرستد. چراکه یک یا دو نفر از شاگردان که مراجعت نموده بودند مفاد ‹من تشبه به قومٍ فهُوَ منهم› را در پایتخت اجرا داشته و آن پادشاه عمل آن­ها را منافی عقاید مسلمانی دانسته عموماً را احضار فرمودند [...] با وجود این جسته جسته از خانواده­ها شاگرد به فرنگ می­فرستادند. لیکن در سال ۱۲۹۲[ق.]، که ناصرالدین شاه [...] به فرنگ عزیمت فرمود، یکی از امپراطوران همسایه به ایشان گفته بود: ‹هرقدر رعایای شما داخل تربیت وضع جدید شوند، همان­قدر در داخله خودتان کاسته خواهد گردید.› این بود که بعد از مراجعت [...] کلیتاً راه اروپا بر محصلین ایرانی مسدود گردید.» (خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۱۰۷)

[۲۸] خاطرات ممتحن‌الدوله، ص۲۸۲- ۲۸۳

این مقاله با همین عنوان و با کمی تصرّف، پیشتر برای چاپ در شماره دوم مجلۀ بیناب (با موضوع معماری و سیاست) سپرده شده بود.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر