معمار خالق اثر معماری است. اما فقط معمار در پدید آمدن یک اثر معماری سهیم نیست. معمولاً معمار خودْ بانی اثر نیست بلکه شخص یا سازمانی به نام کارفرما اثر را به معمار سفارش میدهد و هزینهی آن را میپردازد. خواستهها، اندیشهها و نیز میزان هزینهی او در پدید آمدن محصول نهایی مؤثر است. شاید اگر نقش بانی و کارفرما را در پدید آمدن اثر معماری نبینیم نیمی از داستان را نادیده گرفتهایم. گاهی نظرات معمار و بانی در تقابل با هم است.
چندی پیش، در مرکز اسناد ملی ایران به صورت کاملاً اتفاقی سندی [۱] یافتم که من را دربارهی رابطهی کارفرما و معمار به تفکر وا داشت. سند مذکور نامهای مربوط به سال ۱۳۳۸ش و پاسخ سفیر کبیر ایران به نقشههای ارسالی محسن فروغی (معمار صاحبنام آن دوره) است. موضوعِ نامه بنای پانسیون دانشجویان ایرانی در پاریس یا «خانهی ایران در کوی دانشگاه» است که قرار است بهزودی ساخته شود. محسن فروغی، معمار بنا، طرح و نقشههای ساختمان را برای سفارت ایران در پاریس فرستاده و سفیر ایران در پاسخ، نظر خود را دربارهی این طرح بیان کرده است. از نظر آقای سفیر این طرح قابل قبول نیست؛ چرا که «بنا به اسلوب بسیار تازه و مجللی تهیه شده و قسمتهای زیادی صرف ایوان و پلکان و غیره گردیده و علاوه بر اینکه این طرز ساختمان در فرانسه بسیار گران تمام میشود، تنظیف شیشهها هم مستلزم مخارج دائم گرانی است» و مهمتر اینکه آقای سفیر به مهندس فروغی تذکر میدهد که «اگر در بناهای جدیدی مانند مجلس سنا [۲] و غیره که در ایران میسازیم حاجتی به حفظ اسلوب قدیمی نداشته باشیم بالعکس در طرحی که برای خانه ایران در کوی دانشگاه در نظر میگیریم جا دارد –لااقل در نمای خارجی سبکی که معماری ایران را بخاطر آورد منظور داریم».
جدای از اینکه اظهار نظر آقای سفیر –که معمار نیست و معماری نخوانده- دربارهی معماری قابل توجه است، نظر او با جریان غالبِ معماری آن دورهی ایران هم بسیار متفاوت است. بسیار مشتاق بودم تا ببینم نتیجهی مناقشه به کجا رسیده تا اینکه تصویری یافتم که به احتمال زیاد مربوط به همین بنا است. با دیدن تصویر متوجه شدم که بنا کاملاً موافق با نظر معمار ساخته شده و مخالفت آقای سفیر راه به جایی نبرده است! همان پلکان فلزی، شیشههای وسیع و اسلوب مدرنی که آقای سفیر از آن گله داشت کاملاً در تصویر مشهود بود.
در اینجا بنایی مخالفِ نظر کارفرما و بانی ساخته شد. این سند سؤالات زیادی در ذهنم پدید آورد. چرا نهایتاً حرف معمار به کرسی نشست؟ چرا نظر کارفرما نادیده گرفته شد؟ اصلاٌ چرا فروغی معمار این بنا انتخاب شده بود؟ آیا اگر کسی فقط تصویر و یا خودِ اثر را میدید پی میبُرد که بانی این اثر با طرح آن مخالف بوده است؟ ما بخشی از داستان این اثر معماری را نمی دانیم و فقط از این سند به گوشهای از ماجرا پی بردیم. چیزی که از این سند آموختم این بود که در پدید آمدن هر اثر معماری داستانی نهفته است و کارفرما و معمار از بازیگران این داستان هستند. اگر بخواهیم پی ببریم یک اثر معماری چگونه به صورتی که هست درآمده باید داستان آن را بدانیم و بازیگرانش را بشناسیم.