×

جستجو

«تغییر بناها و فضاهای عمومی به هدف بازداشتنِ گروههای مشخص از درنگ بی‌هدف[۱]. این تغییرات معمولاً چنان ظریف است که عمومِ مردم[۲] متوجه آن نمی‌شوند.» 

این جمله‌ها تعریف رایجی از عبارت معماری دفاعی[۳] عرضه می‌کند. شوراهای شهر، شهرداری‌ها و برخی شهروندان طی چند دهه گذاشته از نیاز به نوعی طراحی خُرد سخن گفته‌اند که هدفش رفع مزاحمت از زندگی عادی یا تأمین امنیت و آزادی عموم مردم برای استفاده از فضاهای شهری است. به تصویرهای انتهای متن نگاه کنید: نیمکت‌هایی که دسته‌های در میان آنها تعبیه شده، حائل‌هایی با سطح ناهموار، مانع‌های فلزی روی یک سکوی صاف و میله‌هایی که جلوی ویترین یک فروشگاه قرار گرفته است. اینها رایج‌ترین نمونه‌های معماری دفاعی است که در شهرهای گوناگون اروپایی و آمریکایی به چشم می‌خورد. البته کسانی که در این مفهوم بیشتر دقت کرده‌اند، چراغ‌های روشن نقاط خلوت شهر در شب، دوربین‌های مداربسته فراوان در کوچه و خیابان و حتی صندلی‌های تک‌نفره‌ای را که به جای نیمکت در برخی فضاها نصب می‌شود نیز مصداقِ این نوع طراحی می‌دانند. اما فارغ از اینکه گستره معماری دفاعی دقیقاً تا کجا ادامه می‌یابد، می‌توانیم درباره برخی وجوه مهم آن صحبت کنیم. 

به اعتقاد برخی طرفداران معماری دفاعی با اعمال محدودیت‌هایی در فضاهای شهری می‌توان برخی جلوه برخی مزاحمت‌های شهر را کم‌رنگ کرد. از جمله حضور نامطلوب بی‌خانمان‌ها در شب، بی‌نظمی حاصل از حضور گدایان جلو محل کسب، خطر اسکیت‌سواری نوجوانان در نقاط نامناسب و بسیاری وجوه دیگر که به اعتقاد طرفداران، فعالیت عادی شهر را مختل می‌کند. کارل لیشت[۴] نیز هدف چنین معماری‌ای را جدا کردن گروههای ناخواسته شهری از فضاهای عمومی می‌داند. او کسانی را «ناخواسته» می‌نامد که حضورشان از سوی ساکنان شهر پذیرفته نباشد.[۵] پیداست که تقابل‌هایی چون «مزاحمت و زندگی عادی»، «گروههای مشخص و عموم مردم» و «شهروندان ناخواسته و ساکنان» اساس این تعریف‌ها را می‌سازد؛ گویی شهر عرصه‌ای است برای تقابل بین افرادی که زندگی‌شان معیارها را تعیین می‌کند و کسانی که بر اساس همان معیارها غیرعادی تلقی می‌شوند. جستجویی کوتاه نیز نشان می‌دهد که عبارت معماری دفاعی، پیشتر برای تعریف ساخت و سازهای دفاع در برابر حملات نظامی به کار می‌رفته است؛ پس بی‌راه نیست اگر تصور کنیم که معماری دفاعی رابطه‌ای مشابه میان افراد حاضر در شهر متصور است و می‌کوشد نشان دهد که راه ایجاد توازن، به حاشیه راندن گروههای مشخص در برابر گروه قدرتمندتر است. اما عده‌ای دیگر از متفکران برای تعریف این نوع از طراحی از عبارت معماری خصمانه[۶]  استفده می‌کنند. تعریف رایج این عبارت تفاوت مشخص آن را با تعریف معماری دفاعی نشان می‌دهد:

معماری خصمانه گرایشی از طراحی شهری است به هدف بازداشتن مردم از استفاده از فضاهای عمومی به طریقی که صاحبان آنها نمی‌پسندند.[۷] 

بر خلاف تعریف اول، این تعریف کسانی را که محدودیت علیه‌شان اعمال می‌شود، گروههای مشخص نمی‌نامد و می‌کوشد نشان دهد که همه مردم ممکن است درگیر آن شوند. در این تعریف کسانی که معماری خصمانه را به کار می‌گیرند، صاحبان فضاهای عمومی نام گرفته‌اند؛ یعنی افرادی که بخش‌هایی از فضای عمومی شهر را در اختیار دارند و می‌خواهند بنا به پسند خود آن را محدود کنند. بنا بر این معماری‌شان تحت شرایطی می‌تواند در مقابل همه مردم نیز قرار بگیرد. از همین رو می‌توان این معماری را خصمانه نامید. نکته دیگر اینکه بسط دهندگان تعریف نخست، برای توصیف گروههای مشخص بیشتر نوجوانانی را مثال می‌زنند که با فعالیت‌هایی مانند اسکیت‌سواری در فضای عبور و مرور مانع استفاده عموم شهروندان از فضاها می‌شوند. در مقابل دسته دوم افرادی چون بی‌خانمان‌ها را هدف اصلی این نوع طراحی می‌دانند و معتقدند گروههایی کسب و کار و آسایش شخصی‌شان را مهم‌تر از زندگی حداقلی عده‌ای از شهروندان تلقی کرده‌اند. دسته نخست معتقدند معماری دفاعی مقابل کسانی می‌ایستد که خود مانع استفاده آزادنه افراد از فضای شهری‌اند؛ در حالیکه دسته دوم معتقدند معماری خصمانه بی‌پناهان را نادیده می‌گیرد و با حذف نادرست عده‌ای از افراد، فقط ساکنان، یعنی عده‌ای که سرپناه مشخص یا کسب و کار ثابتی دارند را شهروند واقعی می‌داند. 

بحث‌های فراوان دیگری نیز حول این موضوع شکل گرفته که می‌توانید آنها را در پیوندهای پایان مقاله بخوانید؛ اما در اینجا می‌خواهم تعریف متفاوتِ ریچاد سنت از شهر را نقل و با تکیه بر آن مقدمه‌ای برای نقد معماری دفاعی/خصمانه مهیا کنم. در متنی که رابرت بوان در سال ۲۰۱۴ منتشر کرده[۸]، پرسش اصلی این است که «چه چیزی شهر را به شهر تبدیل می‌کند؟». او در پی تعریفی هنجاری از شهر است که با زندگی امروزی متناسب باشد. بنا بر این پس از نوشتن شرحی انتقادی از تعریف‌های تاریخی شهر و رد کردن جامعیت برخی تعریف‌های رایج، سخن ریچارد سِنِت[۹] را مناسب‌ترین تعریف برای شهر معرفی می‌کند: 

شهر جایی است که در آن بیگانگان[۱۰] دیدار می‌کنند؛ یعنی زمینی مشترک[۱۱] میان آنها.[۱۲] 

دو مفهوم در این تعریف جایگاهی اساسی دارند: بیگانگی و اشتراک. در واقع از نگاه سِنِت، نقطه مشترک میان افراد حاضر در شهر، باید خودِ شهر باشد نه چیزی بیش از آن. در اینجا بیگانگی مردم ویژگی‌ای مثبت و البته ضروری است که سبب می‌شود شهر به عرصه‌ای مشترک برای همه آنها تبدیل شود. در واقع شهرِ بوان و سنت جایی است که افرادِ حاضر در آن، در ابتدایی‌ترین مرتبه، فقط به سبب حضورشان در شهر ارزش می‌یابند و لازم نیست برای استفاده آزادانه از فضاها شبیه یکدیگر باشند. اینکه در وضع کنونی رسیدن به چنین تعریفی چقدر امکان دارد، شایسته تأمل است؛ اما دست کم می‌توانیم بگوییم که تکیه این متفکران بر بیگانگی - به مثابه ویژگی‌ای مثبت- و بی‌نیازی از اشتراکی بیش از خود شهر، دقیقاً همان چیزی است که فقدانش تعریف معماری دفاعی را دچار اشکال می‌کند. 

با نگاهی دوباره به ابتدای متن می‌بینیم که در تعریف رایج از معماری دفاعی -که طرفدارانْ آن را پذیرفته‌اند و بسیاری دیگر نیز آن را تکرار می‌کنند- «عموم» جای «همه» مردم را گرفته است. معماری دفاعی قرار است مزاحمت را از عموم مردم دور کند و شهر را بر اساس منافع مشترک آنان به عرصه‌ای آزاد تبدیل کند. اما در مقابل، گروههای مشخصی وجود دارند که باید به نوعی محدود شوند و فعالیت غیرعادی‌شان کمتر به چشم بیاید. مطابق همین تعریف نهادهای تصمیم‌گیرنده شهر -سازمان‌ها یا افرادی که بخشی از فضای عمومی را در اختیار دارند- از طرف عموم مردم تصمیم می‌گیرند که محدودیت‌هایی برای استفاده دیگران از برخی فضاها ایجاد کنند. بنا بر این کسانی که بیشترین ویژگی‌های مشترک و در نتیجه بیشترین منافع مشترک را دارند، با دیگر اعضای شهر بیگانه می‌شوند و به نوعی بر آنها برتری می‌یابند. در واقع با پذیرفتن فرض‌هایی که معماری دفاعی را شکل می‌دهد، به جای آنکه همه بیگانگان در خودِ شهر مشترک شوند، شهر به کسانی تعلق می‌یابد که در چند مورد اساسی با هم اشتراک دارند. از همین رو، برخلاف آنچه سنت و بوان منظور دارند، اینجا بیگانگی به ویژگی گروههای مشخص محدود می‌شود؛ و همین محدودیت نیز آنها را به حاشیه می‌راند. معماری نیز در خدمت دسته بزرگتر و قدرتمندتر قرار می‌گیرد و فضاها را به گونه‌ای تغییر می‌دهد که چهره ناخواسته و بیگانه شهر کمتر به چشم بیاید. 

البته که بیگانگی می‌تواند در مصداق‌ها و انواع گوناگون تجلی کند؛ از بیگانگی نژادی و ملیتی تا بیگانگی سیاسی و جنسیتی و اقتصادی. ابزار اعمال قدرت بر آنها نیز مختلف است، از نظارت و جریمه تا ایجاد مزاحمت و محدود کردن با استفاده از معماری. بسیاری نیز همواره می‌کوشند تا از تأثیر برخی انواع این بیگانگی‌ها بکاهند و چهره‌ای متنوع‌تر و متوازن‌تر به شهرهای امروزی ببخشند؛ اما نمی‌توان انکار کرد که پدیده‌ای چون معماری دفاعی یا معماری خصمانه بر انواع فعالی از همین بیگانگی‌ها استوار است. در واقع نپذیرفتن بیگانگی به مثابه عنصری ضروری برای شهر و عنصری مشترک در همه افراد حاضر در آن، سبب می‌شود کم‌درآمدها، بی‌خانمان‌ها، تکدی‌گران، نوجوانان شرور و بسیاری دیگر از گروهها از دایره «عموم» خارج شوند. معماری شهر نیز به جای آنکه در خدمت همه باشد، به گروهی تعلق می‌گیرد که عموم نام گرفته‌اند، و همزمان مقابل گروههای دیگر می‌ایستد. اگرچه شهری که بیگانگی و بی‌نیازی از اشتراک مبنای آن باشد کمی دور از دسترس به نظر می‌رسد، اما تکیه بر فرض‌هایی که آن را ساخته می‌تواند نشان دهد که چهره کنونی شهر و روند دخالت در آن تنها صورت ممکن نیست و همیشه می‌توان صورتی دیگر برای زندگی شهری تصور کرد. 

پی‌نوشت:

 [1]  Loitering; 

Loiter (v) : stand or wait around without apparent purpose (Cambridge Dictionary)

[2] The General Public:

Ordinary people, especially all the people who are not members of a particular organisation. (Cambridge Dictionary)

[3] Defensive Architecture.

[4] Carl de Fine Licht.

[5] Licht, Carl de Fine. Hostile Urban Architecture. 27.

[6] Hostile Architecture.

[7] Macmillan Dictionary. Retrieved 23 February 2015.

[8] Robert Bevan. What makes a city a city and does it really matter anyway?. In The Guardian, 8 May 2014. (Link) 

[9] Richard Sennett (1943) 

[10] Strangers

[11] Common Ground

[12] Richard Sennett. The Public Realm. In Suzanne M. Hall and others, The Sage Handbook of the 21st Century City. London: Sage Publications, 2017, chapter 32.   

 تصاویر بیشتر را در اینجا ببینید و برای مطالعه بیشتر به صفحات زیر بروید:

1. Defensive Architecture keeps poverty unseen and makes us more hostile

2. How Defensive Architecture is running our cities?

3. Desire lines and defensive architecture in modern urban environments

4. The debate over hostile architecture: Queen’s Wharf development

5. The debate: Is hostile architecture designing people -- and nature -- out of cities?

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر