به نام خدا
الآن که ما داریم این تصویر را میبینیم برای من (و احتمالاً برای شما) نیمهشبی از شبهای اردیبهشت سال ۱۳۹۵ش است. اما برای ساکنان پیر و جوان خانهای در جلفا که در حیاط خانهشان جمع شدهاند سنۀ ۱۳۱۰ق است. لحظۀ الانِ ما که این تصویر را میبینیم با لحظۀ الآن افراد تصویر یکی است؟ این الآن الآن چه کسی است؟ به عبارت دیگر، ساکنان خانه موقع عکاسی گمان میکردند که الآنشان واقعاً در جریان است و الآن ما (ناظران تصویر) هنوز به جریان نیفتاده است. اتفاقاً ما هم گمان میکنیم الآن خودمان در جریان است و الآن ساکنانِ خانه جریان ندارد و گذشته است. کدام درست است؟
دربارۀ رابطۀ «زمان» و «واقعیت» رأی رایجی وجود دارد که ناشی از تجربیات عادی زندگی است: هر چه الآن در جریان است واقعی است و هر چه واقعی (یا تماماً واقعی) است، همین الآن در جریان است. تجربۀ الآن ما دیدن تصویری از ساکنان خانهای است در جلفا. پس این تصویر و تجربۀ ما هر دو واقعیاند. ولی تجربۀ بودن در حیاط این خانه چطور؟
بخشی از همین رأی رایج سبب میشود تا در قیاس با آنچه همین الآن وجود دارد، آنچه الآن وجود ندارد در نزد ما غیرواقعی، یا دستکم، کمتر واقعی بنماید. گرایش ما این است که بگوییم گذشته «گذشته» است. نه فقط از آن جهت که رویدادهای گذشته رویدادهای کنونی نیستند، بلکه از آن رو که رویدادهای گذشته دیگر وجود ندارند. رویدادهای گذشته (مثلاً از منظر فعلی ما: رویداد بودن در حیاط خانه) گرچه زمانی وجود داشته اما در این لحظه، دیگر وجود ندارد و از این رو دیگر واقعی نیست.
پس براساس رأی رایج اگر کارهای دوران کودکی خود را به یاد آوریم، آن رویدادهای به یاد آمده دیگر وجود ندارد و به همین جهت الآن نسبت به تجربۀ السّاعهمان، که تجربۀ به یاد آوردن آنهاست غیرواقعی یا کمتر واقعیاند. تجربهای که هماکنون داریم، حتی اگر تجربۀ به یاد آوردن باشد، در این لحظۀ کنونی وجود دارد و از همین رو واقعی است.
در مورد آینده هم قضیه به همین منوال است. اگر الآن بدانیم که فردا این تصویر را در رایانهمان ذخیره خواهیم کرد تا وقتی که این رویداد به وقوع نپیوسته است، واقعی نیست و رویدادی است که تنها در بوتۀ امکان است و فعلیت نیافته است. و وقتی هم که به وقوع پیوست در گذشته محو میشود و از این جهت باز هم واقعی نیست. خلاصه مطابق با فهم عرفی، جایگاه واقعیت، «زمان حال» است و رویدادهای گذشته و آینده از آن جهت که در زمان حال نیستند واقعی هم نیستند. در این صورت، همین الآن که در حال دیدن این تصویریم، تجربۀ ساکنان خانه از بودن در آن دیگر واقعی نیست و از منظر آنان تجربۀ دیدن تصویرشان توسط ما هنوز واقعی نیست.
اگر لحظهای دربارۀ فهم عرفی تأمل کنیم آن را بسیار مشکوک مییابیم. در هر لحظه (در هر آن) یقین داریم که «اکنون» تنها لحظۀ واقعی است. اما این احساس یقین ظاهراً ناشی از دلیل محکمی نیست. بلکه صرفاً ناشی از این است که ما همواره خود را در اکنون محدود و محدودکنندهای مییابیم، اکنونی که باعث میشود همۀ لحظات گذشته و آینده، به مثابۀ لحظاتی بیرون از اکنون دیده شوند؛ و وقتی به خود، این چنین از منظر یک لحظۀ خاص نظر میکنیم، چشممان را به روی این امکان جدی میبندیم که همۀ لحظهها- چه این لحظه و چه هر لحظۀ دیگر- چه بسا به یک اندازه واقعی باشند: «لحظۀ بودن در حیاط خانهای در جلفا و لحظۀ دیدن تصویر ساکنان خانهای در جلفا». به چه دلیل باید این اکنون را کمی واقعیتر از آن اکنون بدانیم؟ دلیلی در کار نیست.
بنابر این کدام اکنونْ اکنونِ واقعی است؟ اکنونِ ما که داریم به این تصویر نگاه میکنیم یا اکنونِ ساکنان خانه که به دوربین خیره شدهاند؟ یا همۀ آنها به یک میزان واقعی (و چه بسا ناواقعی)اند؟
* این یادداشت را از کتاب پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است برگرفتم و در آن تصرفاتی کردم. مأخذ تصویر هم کتاب تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران است.
الآن که ما داریم این تصویر را میبینیم برای من (و احتمالاً برای شما) نیمهشبی از شبهای اردیبهشت سال ۱۳۹۵ش است. اما برای ساکنان پیر و جوان خانهای در جلفا که در حیاط خانهشان جمع شدهاند سنۀ ۱۳۱۰ق است. لحظۀ الانِ ما که این تصویر را میبینیم با لحظۀ الآن افراد تصویر یکی است؟ این الآن الآن چه کسی است؟ به عبارت دیگر، ساکنان خانه موقع عکاسی گمان میکردند که الآنشان واقعاً در جریان است و الآن ما (ناظران تصویر) هنوز به جریان نیفتاده است. اتفاقاً ما هم گمان میکنیم الآن خودمان در جریان است و الآن ساکنانِ خانه جریان ندارد و گذشته است. کدام درست است؟
دربارۀ رابطۀ «زمان» و «واقعیت» رأی رایجی وجود دارد که ناشی از تجربیات عادی زندگی است: هر چه الآن در جریان است واقعی است و هر چه واقعی (یا تماماً واقعی) است، همین الآن در جریان است. تجربۀ الآن ما دیدن تصویری از ساکنان خانهای است در جلفا. پس این تصویر و تجربۀ ما هر دو واقعیاند. ولی تجربۀ بودن در حیاط این خانه چطور؟
بخشی از همین رأی رایج سبب میشود تا در قیاس با آنچه همین الآن وجود دارد، آنچه الآن وجود ندارد در نزد ما غیرواقعی، یا دستکم، کمتر واقعی بنماید. گرایش ما این است که بگوییم گذشته «گذشته» است. نه فقط از آن جهت که رویدادهای گذشته رویدادهای کنونی نیستند، بلکه از آن رو که رویدادهای گذشته دیگر وجود ندارند. رویدادهای گذشته (مثلاً از منظر فعلی ما: رویداد بودن در حیاط خانه) گرچه زمانی وجود داشته اما در این لحظه، دیگر وجود ندارد و از این رو دیگر واقعی نیست.
پس براساس رأی رایج اگر کارهای دوران کودکی خود را به یاد آوریم، آن رویدادهای به یاد آمده دیگر وجود ندارد و به همین جهت الآن نسبت به تجربۀ السّاعهمان، که تجربۀ به یاد آوردن آنهاست غیرواقعی یا کمتر واقعیاند. تجربهای که هماکنون داریم، حتی اگر تجربۀ به یاد آوردن باشد، در این لحظۀ کنونی وجود دارد و از همین رو واقعی است.
در مورد آینده هم قضیه به همین منوال است. اگر الآن بدانیم که فردا این تصویر را در رایانهمان ذخیره خواهیم کرد تا وقتی که این رویداد به وقوع نپیوسته است، واقعی نیست و رویدادی است که تنها در بوتۀ امکان است و فعلیت نیافته است. و وقتی هم که به وقوع پیوست در گذشته محو میشود و از این جهت باز هم واقعی نیست. خلاصه مطابق با فهم عرفی، جایگاه واقعیت، «زمان حال» است و رویدادهای گذشته و آینده از آن جهت که در زمان حال نیستند واقعی هم نیستند. در این صورت، همین الآن که در حال دیدن این تصویریم، تجربۀ ساکنان خانه از بودن در آن دیگر واقعی نیست و از منظر آنان تجربۀ دیدن تصویرشان توسط ما هنوز واقعی نیست.
اگر لحظهای دربارۀ فهم عرفی تأمل کنیم آن را بسیار مشکوک مییابیم. در هر لحظه (در هر آن) یقین داریم که «اکنون» تنها لحظۀ واقعی است. اما این احساس یقین ظاهراً ناشی از دلیل محکمی نیست. بلکه صرفاً ناشی از این است که ما همواره خود را در اکنون محدود و محدودکنندهای مییابیم، اکنونی که باعث میشود همۀ لحظات گذشته و آینده، به مثابۀ لحظاتی بیرون از اکنون دیده شوند؛ و وقتی به خود، این چنین از منظر یک لحظۀ خاص نظر میکنیم، چشممان را به روی این امکان جدی میبندیم که همۀ لحظهها- چه این لحظه و چه هر لحظۀ دیگر- چه بسا به یک اندازه واقعی باشند: «لحظۀ بودن در حیاط خانهای در جلفا و لحظۀ دیدن تصویر ساکنان خانهای در جلفا». به چه دلیل باید این اکنون را کمی واقعیتر از آن اکنون بدانیم؟ دلیلی در کار نیست.
بنابر این کدام اکنونْ اکنونِ واقعی است؟ اکنونِ ما که داریم به این تصویر نگاه میکنیم یا اکنونِ ساکنان خانه که به دوربین خیره شدهاند؟ یا همۀ آنها به یک میزان واقعی (و چه بسا ناواقعی)اند؟
* این یادداشت را از کتاب پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است برگرفتم و در آن تصرفاتی کردم. مأخذ تصویر هم کتاب تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران است.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
عیش و خرمی شهر صبایم آرزوست: نگاهی بر گذشتهی باغهای راه شمیران، از عشرتآباد تا خرمآباد(۲)
مهسا پوراحمد
در بخش اول یادداشت، از اقدامات شهرداری در سال ۴۸ و ۴۹ برای خرید باغ قیطریه و تبدیلش به پارکی برای مردم گفتیم و از...
سفر به ناکجای ایدهها | مروری بر کتاب «نزدیک ایده: دربارهی مکانها و نامکانهایی که در آنها فکر میکنیم»
علی طباطبایی
نزدیک ایده کتابی است دربارهی مکانها و نامکانهایی که در آنها فکر میکنیم. این کتاب که گردآوری زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر است را...
وبینار پنجم از سلسله وبینارهای تخصصی معماری منظر: منظر رودخانه
سخنران: فرشاد بهرامی پژوهشگر دکتری معماری منظر، دانشگاه ملبورن
برگزاری دومین همایش ملی بازاندیشی در چشماندازهای بومهای بیابانی، چالشها و فرصتهای کالبدی، انسانی و اقلیمی
با توجه به اینکه چالشهای مرتبط با زمین، آب، هوا و انسان در این منطقه به سرعت در حال افزایش است، همایش حاضر سعی دارد...