همۀ گنبدهای اولیه از مادۀ شفاف «ویویگلاس» ساخته شده و به گونهای طراحی شده بود که کل یک خانه و ملحقاتش را در بر میگرفت. به مدد فنآوری پیشرفتۀ سیمپیچهای مبرّد و فیلترهای تعبیهشده در ویویگلاس، مالکان گنبدها میتوانستند در گرمای تابستان به راحتی در باغچهها و چمنزارهای خُنکِشان قدم بزنند و از آنها لذت ببرند. فواید دیگری هم در کار بود: چراغهای قابلتنظیمِِ فلورسنت امکان روشنایی محدودۀ گنبد را در شب فراهم میکرد. به این ترتیب میشد در گرمترین و شرجیترین غروبهای سالْ بیرون از خانه، در فضایی خنک، کتاب و روزنامه خواند. مالکان گنبدها در تاریکی شب، در زیر گنبد، و در هوایی که همیشه عالی بود، گلف و بدمینتون هم بازی میکردند و همچنین از باغبانی شبانه لذت میبردند. آن روزها، مهمترین شعار گنبدسازان این بود: «درون گنبدهای ما هرگز باران نمیبارد». مسلماً این کفایت نمیکرد. گنبدسازان وعده دادند که گنبدهای نسل جدید در زمستان نیز گرم خواهد بود؛ البته برای تحقق این خواست هنوز باید برخی موانع برطرف میشد. گنبدهای اولیه، به مثابۀ دستاوردهای حیرتانگیز فنآوری، بر غالب تماشاگران مؤثر واقع شد؛ با این وجود، تردیدها و بدگمانیهایی هم وجود داشت. در آن زمان هزینۀ برپایی هر گنبد به اندازۀ قیمت ملکی بود که پوشش میداد. بنابراین، پرسشهایی مطرح شد که مثلاً این ولخرجیها چقدر برای یک خانوادۀ معمولیِ امریکایی میسر است. برخی از روزنامهنگاران نیز به دلالتهای ضمنی گنبدها پرداختند. تفسیر آنها این بود که این سازههای کریستالی و درخشانْ قلمرو فرمانروایی کوچکی برای ثروتمندان فراهم میکند و آنها را بیش از پیش از واقعیتِ زندگیِ معمول جدا میسازد.
[ادامه دارد ...]