×

جستجو

همه‌گیری جهانی کرونا، ریچارد فاینمن و آیندۀ معماری

گاهی آدم عنوانی برای نوشته‌اش انتخاب می‌کند که کمابیش گویای محتوای نوشته‌اش باشد و مخاطبان احتمالی بتوانند به راحتی تصمیم بگیرند که نوشته را بخوانند یا نه؛ گاهی آدم عنوانی انتخاب می‌کند که پرسش‌برانگیز باشد و باعث شود دیگران از سر فضولی نوشته را بخوانند؛ گاهی هم آدم عنوانی را انتخاب می‌کند که اگر خودش جای مخاطب بود هرگز چنین نوشته‌ای را نمی‌خواند؛ من در این نوشته کار سوم را کردم و کاملاً هم مطمئن نیستم چرا، فقط به یک حس درونی برای این عنوان اعتماد کردم.

در این مدتی که همۀ جهان درگیر ویروس کروناست به جز آنهایی که کارشان مستقیماً مربوط به این ویروس و تبعات مختلفش است همۀ آدم‌های دیگر هم دست‌کم یک بار جایی، در یکی از شبکه‌های اجتماعی، هر جایی که به نظرشان گوش شنوایی بوده، از دید خودشان و معمولاً حرفه‌شان نظری دربارۀ ویروس و کلمۀ اعصاب‌خردکن جهان پساکرونا داده‌اند. معمارها هم که اصولاً چون از ترم اولی که وارد دانشگاه شده‌اند در گوششان خوانده‌اند که معماری زندگی است و معماری فلان است و بهمان است و معماری رد زمان است بر فضا و معماری ظرف است و معمار کارش فقط طراحی چیز بی‌جان نیست و معمار خیلی مهم است و اصلاً معمار و معماری اگر نباشد دنیا از دست می‌رود و یک عالم چیزهای مشابه این را شنیده‌اند و کاملاً باورشان شده که گونۀ برتری از انسان‌ها هستند شروع کرده‌اند به نظر دادن و مسابقه برای اینکه کی زودتر دربارۀ معماری در جهان پساکرونا نظر می‌دهد و نظر کی جالب‌تر/ جنجالی‌تر/ شگفت‌آورتر/ عملی‌تر و «تر»های دیگر است. من هم فکر کردم نباید از این قافله عقب بیفتم، چون اصولاً آدمیزاد دوست ندارد از چیزی عقب بیفتد دیگر چه برسد به آدمیزادی که پرحرف و پرنویس و فضول هم هست؛ این میل را در عنوان نوشته تخلیه کردم و حالا من هم دست‌کم یک نظر مشعشع، حالا در نهایت به اندازۀ یک عنوان، دربارۀ کرونا و همه‌گیری و این چیزها دارم. اگر تا اینجای نوشته چیز دندان‌گیری متناسب با عنوان گیرتان نیامده از اینجا به بعد هم چیزی گیرتان نمی‌آید و می‌توانید همین‌جا خواندن را متوقف کنید؛ من چراغ‌ها را خاموش می‌کنم تا هر کس خواست برود ... البته نه که آدم مهمی باشم، فقط برای تأثیر دراماتیک ...

...

بسیار خوب، می‌رویم سر اصل مطلب.  نمی‌دانم ریچارد فاینمن را می‌شناسید یا نه، من در حد اسم، از سریال‌هایی که می‌بینم، می‌شناختمش؛ اما مثلاً نمی‌دانستم از کسانی بوده که در کار بمب اتم درگیر بوده یا مثلاً کَلْتِک (CalTech) ازش دعوت کرده تا شرح دروس فیزیک را در آن دانشگاه کلاً زیرورو کند تا متقاضیان فیزیک خواندن زیاد شود؛ البته می‌دانستم که فیزیکدان بوده و همین امروز فهمیدم خیلی هم خوش‌تیپ بوده. حالا شما هم کمابیش شناختیدش و برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به ویکی‌پدیا مراجعه کنید. فاینمن این تحول را این‌طور شروع کرده که گفته یک بار آن برنامه‌‌ای را که در ذهنش است در دانشگاه اجرا می‌کند و بعد دیگر بقیه باید کار را دست بگیرند (همین‌طوری علاقه‌ام به فاینمن دارد بیشتر و بیشتر می‌شود!)؛ در اولین سمیناری که برای این رشتۀ فیزیک جدید می‌دهد، به جای اینکه به رسم قبل دربارۀ تاریخ فیزیک حرف بزند، چیزی که باعث می‌شده خیلی‌ها از فیزیک فراری باشند، سؤالی مي‌پرسد که مضمونش این است:

اگر در یک فاجعۀ عظیم کل دانش علمی از بین برود و فقط یک جمله به نسل بعدی موجودات، به آنهایی که بعد از ما [نابودشدگان] مي‌آیند برسد، چه جمله‌ای می‌تواند بیشترین اطلاعات را در کمترین تعداد کلمات برساند؟

امروز داشتم به پادکستی گوش مي‌کردم که دربارۀ همین موضوع بود، فاینمن خودش به این سؤال جواب می‌دهد و در آن پادکست جواب فاینمن را هم شنیدم، بعد از آن رفته بودند و از آدم‌های مختلفی همین سؤال را پرسیده بودند. از نویسنده‌ها، نوازندگان، نقاشان، زیست‌شناسان و اهل حرفه‌های مختلف دیگر و بخشی از جواب‌ها را هم پخش کردند. من به این فکر افتادم که اگر این سؤال را از معماران بپرسیم، یا از مورخان معماری، از همین ماها، چه جواب‌هایی برایش خواهیم داشت. معمارهایی که دربارۀ همه چیز نظری دارند قطعاً دربارۀ این هم نظرات زیادی دارند؛ اما اینکه واقعاً بتوانند در یک جملۀ کوتاه چیزی را به موجودات بعدی منتقل کنند مسئلۀ دیگری است. تازه در پرسیدن این سؤال از معماران همان خودشیفتگی نهادینۀ معمارانه هم هست، اینکه اصولاً معماران آنقدر اهمیت دارند و کارشان چنان در جهان مؤثر است که حرف آنها مي‌تواند پیکی از گذشته‌ای ازدست‌رفته برای موجوداتی دیگر باشد. در همۀ نظرات مشعشعی که معماران دربارۀ جهان پساکرونا می‌دهند هم همین خودشیفتگی وجود دارد؛ ولی آیا واقعاً معماری این‌قدر مهم است؟ اینها همه برای من سؤال است و در بیکاری و کسالت این روزها به این سؤال‌ها و بیهودگی کاری که مي‌کنم بارها فکر کرده‌ام. حتی می‌شود از فاینمن پرسید: موجودات بعدی چه نیازی به دانش ما دارند؟

خیلی دوست دارم جواب‌های مختلف معماران و مورخان معماری به این سؤال فاینمن را بدانم، هم این سؤال هم سؤال‌های دیگر؛ البته در کل خیلی هم مهم نیست، نه ما آنقدرها مهم‌ایم نه کارهایی که می‌کنیم نه همۀ این تأملات شبه‌فلسفی که باعث می‌شود فکر کنیم خیلی متفاوت می‌اندیشیم و با وسط انداختن این سؤال نشان دادیم که خیلی خلاقیم!

راستی، جواب فاینمن این بود:

فرضیۀ اتمی (یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذارید)؛ اینکه همه چیز از اتم ساخته شده، چیزهای کوچکی که تکان مي‌خورند و وقتی کمی از هم دور می‌شوند همدیگر را جذب می‌کنند؛ اما وقتی به زور بخواهیم کنار هم نگهشان داریم هم را دفع می‌کنند.

 

1. Richard Feynman
2. If, in some cataclysm, all of scientific knowledge were to be destroyed, and only one sentence passed on to the next generation of creatures, what statement would contain the most information in the fewest words? I believe it is the atomic hypothesis (or the atomic fact, or whatever you wish to call it) that all things are made of atoms — little particles that move around in perpetual motion, attracting each other when they are a little distance apart, but repelling upon being squeezed into one another. In that one sentence, you will see, there is an enormous amount of information about the world, if just a little imagination and thinking are applied.

volume I; lecture 1, "Atoms in Motion"; section 1-2, "Matter is made of atoms"; p. 1-2

3. Radiolab - The Cataclysm Sentence
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر