عمل معماری بر معرفتهایی مبتنی است و مورخ معماری برای تفسیر بهتر عمل لازم است دربارۀ معرفتهای مبنای آن عملْ معرفت تاریخی داشته باشد. با مراجعه به تقسیمبندی معرفتی که هری کالینز، جامعهشناس علم، عرضه کرده است، میتوان به «معرفت ضمنی» در معماری قایل شد و آن را یکی از معرفتهای مبنای عمل معماری شمرد. «معرفت تنانی» یکی از گونههای آن است. در مطالعۀ تاریخ معرفت تنانی معماری، مهمترین معضل روششناختی بهدست آوردن شواهدی از این معرفت است؛ زیرا معرفت تنانی به قالب کلمات درنیامده است و شواهد آن آشکار نیست. شواهد آنگاه به چشم مورخ میآید که خود، بنابر پیشفهمهایش، پرسشی مربوط به آن داشته باشد. بنابراین، میتوان احتمال داد که اگر مورخ معماری از طریق عمل معماری معرفتی تنانی کسب کرده باشد، این معرفت در کشف و تفسیر شواهد معرفت تنانی معماری گذشته اثر بگذارد. آنگاه این پرسش پیش میآید که این تأثیر چگونه است. در مقالۀ حاضر اندیشۀ «شبکۀ باور» مبنای پاسخ به این پرسش است. باورهای تازۀ مورخ معماری دربارۀ معرفت تنانی معماری یا از طریق فراخوان «خاطرۀ تنانی» بهدست میآید، یا از طریق تکرار تجربیات تنانی گذشته و «بازآزمودن» آنها، یا فرضیهای استقرایی است که «توقع تنانی» مورخ را به امور گذشته نسبت میدهد. هریک از اینها که به شبکۀ باور مورخ معماری درمیآید، یا مورد تأیید باورهای تنانی پیشین مورخ معماری است، یا رد میشود، یا به همراه رشتهای از باورهای پیشین به «ناباور» تبدیل میشود. اگر باور نو در شبکۀ باور او پذیرفته شد و به آن انسجامی تازه بخشید، آن باور در فهم مورخ معماری از موضوع تحقیق او مداخله میکند.
امید شمس و مهرداد قیومی بیدهندی. «مورخ معماری و شیوه های تنانیِ دانستن»، در صفه، دورهٔ ۳۳، شماره ۲ (تیر ۱۴۰۲)
برای دریافت مقاله به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://soffeh.sbu.ac.ir/article_103595.html