تابستان سال ۲۰۱۹ برای جستجو در نامهها و اسناد مایرن بمنت اسمیت[۱] در آرشیو فریر/سکلر در مؤسسۀ اسمیتسونین به شهر واشنگتن دیسی سفر کردم. مایرن و همسرش کاترین[۲] برای کار روی پروژۀ بررسی معماری قرون میانۀ ایران از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ در اصفهان مستقر شدند و مایرن مشغول نقشهبرداری و ترسیم بناهای تاریخی و باستانی اصفهان و شهرهای دیگر ایران شد. قبل از سفرم برنامهام این بود که اسناد و مدارک جمعآوری شده توسط اسمیت را بررسی کنم و از آنجایی که او و همسرش چند سالی را در اصفهان زندگی کرده بودند، اطلاعاتی دربارۀ اصفهان از خلال نامهها و نوشتههایشان گردآورم.
زمانی که شروع به خواندن نامهها و جستجو کردم موضوع دیگری مرا به خود جذب کرد. جدای از عکسها، نقشهها و طرحهایی که اسمیت از بناهای مهم اصفهان تهیه کرده بود، زندگی این زوج امریکایی در اصفهان، غریب و نامأنوس با فرهنگ و زندگی در اصفهان توجه مرا به خود جلب کرد. بیش از آنکه با طرحهای اسمیت همراه شوم نامهها و نوشتههای کاترین، همسر اسمیت، به دوستان و خانواده در امریکا و ایران مرا با خود همراه کرد. البته آنچه نوشتههای کاترین را مهیجتر و ارزشمندتر میکرد جزئیاتی بود آمیخته با تجربیات او از زندگی روزمره در اصفهان و چگونگی تطبیق آنها با مکان و فرهنگ جدید، تجربهای که برای من در این سالهای اخیر غریب نبود. اما علاوه بر تجربیات شخصی کاترین، زنی امریکایی در اصفهان، که حس همدلی مرا برانگیخت این نامهها اسناد مهمی هستند دربارۀ روابط بین محققان تاریخ معماری و هنر خارجی مقیم در ایران و اینکه چگونه شبکۀ ارتباطات گسترهای بین آنها در شهرهای مختلف ایران وجود داشت. و مهمتر از همۀ اینها نگاه تازهای بود که نوشتههای کاترین به عنوان یک زن و درک او از محیط اطرافش آشکار می کرد. ترجمۀ یکی از این نامهها را برای مثال در اینجا نقل می کنم. این نامه از طرف کاترین به خانم بویس، احتمالا همسر دکتر آرتور سی بویس[۳]، مقیم تهران نوشته شده است در تاریخ ۲۰ سپتامر ۱۹۳۵، در پاسخ به مهربانی و محبت میزبانی آنها از اسمیت زمانی که او در تهران بوده است:
«مایرن به من گفت که چقدر شما و دکتر بویس نسبت به او بزرگوار بودید زمانی که او در تهران بود. مدتی بود که میخواستم برایتان بنویسم. فکر می کنم حالا که سال تحصیلی شروع شده است، شما باید مشغلۀ زیادی داشته باشید. امیدوارم تعطیلاتی که داشتید فرصتی برای استراحت به شما داده باشد. ما این تابستان جایی نرفتیم و مایرن بیوقفه در حال کار کردن بود. خوشبختانه این تابستان هوای اصفهان به صورت غیرمعمولی خنک بود و ما از گرما اذیت نشدیم. شما به مایرن مقدار کمی نان نازک شبیه کرکر[۴] برای سفرش داده بودید که او بسیار دوست داشت. ممکن است که دستور پخت آن را به من بدهید؟ همچنین آیا میتوانید به من بگویید چگونه میتوانیم سفارش آرد ذرت، عسل و شیره از دولتآباد بدهیم؟ سال پیش آقای ذکلر[۵] با مهربانی این اقلام را برای ما فرستاد اما متوجه شدم که او در حال حاضر در دسترس نیست. در طی سه یا چهار ماه گذشته بیماریهای بسیاری در اصفهان شیوع یافته. مردم بسیاری بیمار هستند و در میان آنها خانواده آقای کر[۶] و خدمۀ ایشان نیز دچار بیماری شدهاند. خدمه از او خواستند که اجازۀ قربانی کردن گوسفندی را در آستانۀ در خانهاش بدهد. او اجازه داد که این کار انجام شود. نیازی نیست که من از زیباییهای ایران برای شما بگویم. من هر روز بیشتر از مناظر و کوههای اطراف اصفهان لذت میبرم. همانطور که میدانید، مایرن اسبی به من داده و من تازه شروع به راندن اسب خارج از محوطۀ مسکونی خود کردهام. آن وقت زمانی است که من از سوالهای خدمه و کارهای خانه فرار میکنم و خودم را کاملا فراموش میکنم. در طی تابستان کاروانهای شتر بسیار اندک بودند اما حال زنگ شترها تقریبا هر ساعتی از روز شنیده میشود. زندگی برای این شترسواران باید بسیار دشوار باشد زیرا بار شترها سبک است و برخی اوقات شترها هیچ باری حمل نمیکنند. زمانی که مایرن بازگشت، فراموش کرده بود که هزینۀ اقامت در اتاقش در خوابگاه را بپردازد. از من پرسید که شما را بیابم و بپرسم او چقدر به دانشکده بدهکار است. امیدوارم که شما و دکتر بویس سال خوبی داشته باشید. لطفا ما را به پرویز یادآوری کنید.»
1. Myron Bement Smith collection
2. Katharine
3. Dr. Boyce
4. Cracker-like
5. Mr. Zoeckler
6. Mr. Kerr