به نام خدا
آنچنان که برخی محققان گفتهاند تمایزی آشکار میان دو گروه از منتقدان معماری وجود دارد: گروهی از منتقدان که در محیط مطبوعات فعالیت میکنند و گروهی از منتقدان که در دانشگاه و محیط آن مشغولند. منتقدان مطبوعاتی معماری ممکن است حتی تحصیلات معماری هم نداشته باشند و آثار معماری را نقد کنند. اما منتقدان دانشگاهی معمولاً صاحبنظران و معمارانیاند که اغلب تا مقاطع ارشد و دکتری تحصیل کردهاند. هدف منتقدان مطبوعاتی آموزش مردم و پروردن ذوق و سلیقۀ عمومی و اقدام عملی است. اما هدف منتقدان دانشگاهی از نقد آزمون نظریهها و رویکردها و انتزاع اصول و قواعد است.
از منتقدان سرشناس گروه منتقدان مطبوعاتی معماری میتوان برگزیدگان جایزۀ نقد پولیتزر را نام برد؛ مثل آدا لوئیز هاکستیبل (روزنامۀ نیویورک تایمز، جایزۀ ۱۹۷۰)؛ پل گپ (روزنامۀ شیکاگو تریبون، ۱۹۷۹)؛ پل گلدبرگر (روزنامۀ نیویورک تایمز، ۱۹۸۴)؛ آلن تمکو (روزنامۀ سان فرانسیسکو، ۱۹۹۰)؛ رابرت کمپبل (روزنامۀ بوستون گلوب، ۱۹۹۶)؛ بلر کامین (روزنامۀ شیکاگو تریبون، ۱۹۹۹). بین منتقدان دانشگاهی آلن کالکوهون (استاد دانشگاه پرینستون)؛ جوزف ریکورت (استاد دانشگاه پنسیلوانیا)؛ کنت فرامپتون (استاد دانشگاه کلمبیا) سرشناساند.
اما در میانۀ این دو گروه «لوئیس مامفورد» نمونۀ متفکری است بسیار جالب که در هر دو گروه فعالیت کرده است. او را بزرگترین شهرشناس سدۀ بیستم و نظریهپرداز انسانگرا خواندهاند و مهمترین کتاب او را «شهر در تاریخ» میدانند که جایزۀ کتاب ملی امریکا را دریافت کرد. علاوه بر این حدود ۲۵ کتاب در موضوع معماری و شهرسازی، تاریخ شهرسازی، تاریخ فرهنگی و فلسفۀ فن و ... دارد. او استاد برنامهریزی شهری دانشگاه پنسیلوانیا و استاد مدعو دانشگاه ام.آی.تی بود. در کنار همۀ اینها او بیش از سی سال منتقد ستون «خط آسمان» در مجلۀ نیویورکر بود و هر هفته برای مردم عادی و غیرمتخصص با هدف آموزش آنان مطلب مینوشت.
وجود کسانی چون لوئیس مامفورد در درستی تفکیک منتقدان به دو دستۀ مطبوعاتی و دانشگاهی تردید میافکند. درست است که در تحقق تاریخی نقد معماری در مغربزمین چنین تفکیکی را میتوان در نظر آورد اما آیا این تفکیک را باید جدی گرفت و به آن دامن زد؟ اگر خانم هاکستیبل، که نامدارترین منتقد مطبوعاتی امریکاست در جمع دانشگاهیان و متخصصان میرفت داوریهای او نامعتبر به نظر میرسید؟ یا اگر آقای جوزف ریکورت در رسانههای عمومی ظاهر شود سخنان او برای مردم ناآشناست؟ معماری را مثلاً با رشتۀ فیزیک مقایسه کنید. آیا فاصلۀ میان متخصصان و دانشگاهیان با غیرمتخصصان و مردم عادی در رشتۀ معماری به اندازۀ فاصلۀ میان متخصصان و غیرمتخصصان در رشتۀ فیزیک است؟ چه بسا در این قیاس معلوم شود که فهم غیرمتخصصان و مردم عادی در رشتۀ معماری بداهیتر و نزدیکتر به واقع است تا فهم متخصصان.