خواجه رشیدالدین فضلالله در تاریخ مبارک غازانی، حکایتی «در ترتیب فرمودن کار آبادان کردن بائرات» آورده است. رشیدالدین در کتاب به اختصار به موضوع پرداخته است و تفصیل آن را به «دفاتر دیوانی» و «شرطنامهها»، که به دقت ثبت و ضبط میشدند، وانهاده است اما همین مختصر یادداشت او امروز بسیار ارزشمند است.
او در ابتدا به شرح گستردگی ویرانی حملۀ مغول میپردازد و در قیاس با حملۀ اسکندر مقدونی، عللی برای گستردگی این ویرانی برمیشمارد. دربارۀ میزان ویرانی میگوید که «زیادت از آن است که حصر توان کرد؛ برجمله اگر از راه نسبت قیاس کنند، ممالک از ده یکی آبادان نباشد و باقی تمامت خراب.» سپس به شیوۀ معمول خویش، بحث را با نقد سیاستهای غلط گذشته آغاز میکند. به زعم او، اسلاف غازان خان «هرگز ... در بند آبادان کردن ... نبوده» و اگر به ندرت و «از روی هوس آغازِ عمارت موضعی کردند، مانند آنکه هولاگوخان و اباقا خان و ارغونخان و گیخاتو خواستند که سرایی چند در الاتاغ و ارمیه و سقورلوق و سجاس خوجان و رنجان و سرای منصوریۀ اران بسازند و معمور کنند، یا بازاری و شهری بنا کنند و آبادان گردانند، یا جویی آب روانه گردانند» این ساخت و سازها اغلب مبتنی بر برنامهای جامع نبود و بنابراین «بسیار ولایات بدان واسطه خرابتر شد، و اموال بیحساب خرج رفت، و به یکبار رعایای بسیار از دیگر ولایات به الحاح بیرون آوردند، و یکی از آن مواضع به جایی نرسید» و حتی اگر عمارات آنها تمام میشد هم «پیدا باشد که ... به نسبتِ خرابی ولایات، چه مقدار بودی.»
گویی خواست خداوند بود که «احیای ملک» به دست غازان خان بیفتد و «در ازل، حق تعالی اینچنین خیر خطیر و کار بزرگ بدو حوالت فرمود.» در شهرهایی که پیش از آن «خراب بود و از ده خانه، پنج مسکون نه، و آن را ... [هم که] معمور بود خراب میکردند، این زمان به یمن عدل شامل او [غازان]، هر سال در هر شهری، زیادت از هزار خانه میسازند و خانهای را که قیمت صد دینار بود این زمان هزار دینار میارزد و زیادت.» مهمترین علت توفیق غازان خان این بود که میدانست با اقدامات دیوانی و دولتی کاری از پیش نمیرود و آبادانی چنین ویرانی گستردهای جز با همت خود مردم ممکن نیست. بنابراین چاره را در ترغیب ایشان به این کار میدانست.
یکی از مشکلات پیش رو مالکیت زمینها بود. بخشی از این ویرانههای متروک املاک دیوانی بود و بخشی دیگر املاک مردم. مردم میترسیدند که مبادا ملکی را آباد کنند و بعداً کسی مدعی آن شود: «اگر کسی خواهد که آبادان کند، از بیم آنکه چون دیوانی یا ملک مردم است و اگر بیاجازت عمارتی رود بعد از تحمل زحمت و اخراجات وافر معمور گردد باز گیرند، در عمارت آن شروع نمینمایند.»
در جلسهای با حضور «امرا و وزرا و ارکان دولت»، غازان خان فرمان داد که هرکس زمینی بایر را آباد کند مالک آن میشود و حق فروش آن را دارد و پس از مرگ نیز ملک به اولاد و احفاد او میرسد. به زعم او، اگر «ایشان را در آن مکسبی [عایدی] وافر بود ... و چون فایدۀ بسیار بینند، از تجارت و تحمل مشاق سفر و دیگر معاملات اجتناب جسته بهیکبارگی میل به عمارت و زراعت کنند، چه جمهور خلق از پی نفع و کسب روند. چون چنین باشد به اندک زمان، اکثر خرابها آبادان گردد و آبادانیِ چنان خرابها بهقوت و مال و اتفاقِ همۀ عالمیان میسر گردد و بهغیر از این طریق محال است.» اما مالک قبلی زمین نیز حقی بر آن داشت و عامر موظف بود حصهای به او دهد.
[ادامه دارد.]