×

جستجو

جستار: خودشیفتگی در آیینه‌­ی شهر آرمانی
سارا بمانیان
روحانی، رئیس‌ جمهور کشورمان در سخنرانی‌ای گفته است: «این کار ماندگار است. یک شهر درست کنید به نام جمهوری اسلامی، که اگر پنجاه سال بعد یک نفر آمد گفت آقا این معماری، معماری صفویه است، آن‌یکی معماری (نمی‌دانم) قاجاریه است... کو معماری جمهوری اسلامی ایران؟ کجاست؟» طی چهل و اندی سال حکومت جمهوری اسلامی ایران، هشت سال جنگی بود با عراق که ویرانی‌هایی برای شهرهای مرزی‌ مثل آبادان و اهواز در پی داشت که هنوز هم ترمیم نشده است. به‌جز آن هشت سال که چندان فرصتی برای ساخت‌وساز نبوده، شهرهای جدیدی ساخته ‌شده است. بسیاری از شهرها گسترش‌یافته و چهره‌ی شهرها عوض شده است؛ اما گویا این بسط و تغییرات با شهر جمهوری اسلامی مدنظر آقای روحانی سنخیتی ندارد. در ادامه‌ی صحبت‌هایش می‌گوید: «البته کارهایی شده، نه که هیچ کاری نشده. اما آنی که ما بتوانیم نشان بدهیم به‌عنوان یک نماد، به‌عنوان یک تابلویی که جهان...» این روزها در اواخر آبان ماه و اوایل آذر سال نود و هشت، توأم بود با گران شدن بنزین و اعتراضاتی که از طرف مردم در پی داشت. به این سخنان آقای روحانی فکر می‌کردم و وقت‌هایی هم با او همذات‌پنداری کردم. دلم می‌خواست دستی بزنم سر شانه‌اش، بگویم آقای روحانی نه‌ فقط شما و من، همه‌مان انگار منتظر «آنی» هستیم که هنوز رخ نداده است. این جنس دغدغه از این بابت که انگار با هویتی از خودمان مواجه باشیم که مطلوبمان نیست برایم بسیار آشناست و من را یاد نمونه‌های دیگری می‌اندازد؛ مثلاً این‌که کشور ما بالاترین نرخ جراحی پلاستیک را در جهان دارد انگار گویای این است که بسیاری تلاش می‌کنند شبیه کسانی شوند که شبیه ایرانی‌ها نیستند. نماسازی به سبک معماری رومی این روزها بسیار باب شده است. گویا ما گذشته‌ی دیگران را به حال یا حتی گذشته‌ی خودمان ترجیح می‌دهیم. وقتی ‌که بحث هویت ما چون مردم یا کشور ایران پیش می‌آید، خیلی وقت‌ها صرفاً سخن از گذشته‌ي باشکوه و امپراتوری قدرتمند هخامنشیان یا عصر صفوی می‌رود، انگار حالمان چندان قابل‌عرض نیست. روحانی در سخنانش «معماری صفویه» و «قاجاریه» را به رسمیت می‌شناسد و معماری این چهل سال را نه؛ اما در تبیین هویت آرمانی‌اش آیینه‌ را نه به سمت گذشته‌ای باشکوه، بلکه به سمت شهری می‌چرخاند که هنوز ساخته نشده است. او این شهر را تابلو یا نمادی می‌داند که جهان به آن نگاه می‌کند. گویا نگران نگاه جهان به تصویر جمهوری اسلامی است و از این ‌رو به تصویری از خود دل ‌باخته است که پنجاه سال بعد محقق می‌شود.[^1] در مراسمی که تحت عنوان طرح اقدام ملی تولید مسکن برگزار می‌شود، او امر می‌کند به ساخت معماری‌ای که نماد حکومت است، برای آیندگانی که از بیرون یا دور صرفاً به آن نگاه می‌کنند و در تصویر او مردمان سال‌های نودوهشت و هشتادو‌هشت و قبل‌تر محو می‌شوند. سعی می‌کنم موقعیتی را که روحانی را نگران کرده بر اساس بیاناتش تصویر کنم. گویا قرار است پنجاه سال بعد یک توریست به ‌جایی که طی پنجاه تا نود سال پیش جمهوری اسلامی ایران بوده سفر کند و پس از دیدن نمونه‌های معماری صفویه و معماری قاجاریه، سرگردان و کورمال‌کورمال به دنبال مصداق‌های معماری دوره‌ی جمهوری اسلامی بگردد که ناگهان نجات‌دهنده‌ای از راه می‌رسد و او را به سمت شهر «دیدنی» جمهوری اسلامی رهنمون می‌کند؛ در اینجا انگار روحانی نفس راحتی می‌کشد. تاریخ‌خوانی برای مسافران امروز شاید صرفاً بر اساس بناهای به ‌جا مانده‌ای باشد که نمود قدرت و حاکمان دوران خود است؛ اما می‌شود تصور کرد مسافر پنجاه سال آینده لنزی به چشم دارد که وقایع حداقل پنجاه سال قبل را به شهر پیوند بزند و تصویر کند. آن‌وقت در حالی ‌که حاکمان آینده به تصویر خود در شیشه‌ی برج‌های خیالی شهر خیره شده‌اند و صلب به‌ جا مانده‌اند، تصویر مردمان زنده می‌شود. [^1]: اشاره به افسانۀ نارسیس
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

سارا بمانیان:

مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر