×

جستجو

من، کودک و پله‌ها

در برهه‌هایی شرایط زندگیمان تغییر می‌کند، نیازهای متفاوتی پیدا می‌کنیم و در نتیجه نگاهمان به خانه و شهر نیز عوض می‌شود. تازه می‌فهمیم برخی تصمیم‌های معماران و طراحان و حتی برخی جزئیات طراحی تا چه حد می‌تواند در شکل زندگی ساکنین مؤثر باشد. من این قضیه را از وقتی بچه‌دار شدم، خیلی خوب فهمیدم. تا پیش از آن طرح خانه‌مان را دوست داشتم، فقط کمی از نور کمِ اتاق نشیمن‌مان گله‌مند بودم که لازم بود در طول روز با چراغ روشن شود، اما از وقتی پسرم شروع به چهار دست و پا رفتن کرده، متوجه شدم چه قدر طرح خانه‌مان برای این شرایط جدید نامناسب و ناکارآمد است. مشکل اساسی پله‌هاست. سطح اتاق نشیمن خانۀ ما که در مرکز خانه قرار گرفته، قدری پایین‌تر از سطح دیگر فضاهای خانه است. درواقع اتصال ورودی، راهروی اتاق‌ها، آشپزخانه و هال جلوی آن به نشیمن، از طریق چند پله صورت گرفته‌است. کسی که بچۀ کوچک و نوپا دارد، آگاه است که چه قدر پله می‌تواند خطرآفرین و مشکل‌ساز باشد. وجود یک پله در فضا حکم زنگ خطر را دارد، دیگر آرامش از آدم گرفته می‌شود و نمی‌توان بچه را لحظه‌ای در آن مکان تنها گذاشت، مگر اینکه به نحوی پله‌ها را بست. معماری که این خانه را طراحی کرده، احتمالاً به نظرش وجود این پله‌ها جالب بوده و به فضاها تنوع و پویایی می‌بخشیده است. من خودم یادم می‌آید در طرح‌های دورۀ کارشناسی دوست داشتم از پله زیاد استفاده کنم، به نظرم نقشه‌های پلان‌ها و مقاطع زیباتر می‌شد و طرحْ بازی بصری جذاب‌تری پیدا می‌کرد؛ اما الآن می‌فهمم که چه‌قدر چنین مکانی برای خانواده‌ای‌ که بچه‌ای کوچک دارد، دردسر ایجاد می‌کند.

در خانه‌های ما فضاها و وسایل بر اساس مقیاس انسانی استاندارد لحاظ شده که برای کودک نوپا دسترسی به آن‌ها مشکل است و به همین علت هم مدام با خطر مواجه می‌شود. در این حالت تمام مبل‌ها و صندلی‌ها و میزها مشکل‌آفرینند، چرا که تمام گوشه‌ها و لبه‌های تیز نقطۀ تهدید به حساب می‌آیند؛ مگر این که گوشه‌های گرد داشته باشند یا مبل‌ها از نوع پارچه‌ای باشد که قسمت‌های چوبی کمی دارد. این‌ها ظرایفی است که تا پیش از این و هنگام خرید اثاثیۀ خانه‌مان اصلاً به چشمم نمی‌آمد. الآن با خودم فکر می‌ کنم که اتاق‌ها در خانه‌های قدیمی چه‌قدر با سبک زندگی بچه‌داری متناسب‌تر بود، این قدر اثاث وجود نداشت و دور تا دور اتاق روی پتوها فقط پشتی بود که آن‌ ها را به دیوارها تکیه می‌دادند (اتفاقاً الان هم با یک پشتی جلوی شومینه را بسته‌ام و خیالم از این نظر راحت است و اگر چند پشتی دیگر داشتیم، جلوی شوفاژها می‌گذاشتم تا خیالم از آن‌ها هم راحت شود). از وقتی در این شرایط قرار گرفتم، حتی کفپوش‌ها هم نظرم را جلب می‌کند، سنگ و سرامیک چندان مناسب به نظر نمی‌آید، چراکه زمانی که کودک تعادل ندارد و زیاد زمین می‌خورد، این موارد خطرناکند. پارکت و لمینیت باز بهتراند؛ اما موکت، موکت به نظرم بهترین گزینه می‌آید.

 تازه ماجرای کالسکه و بردن بچه با آن به بیرون از خانه نیز مسائل خودش را دارد. در خانۀ ما سطح طبقۀ اول به اندازۀ نیم‌طبقه از سطح خیابان اطراف بالاتر است؛ بنابراین از در ورودی تا آسانسور به اندازۀ نیم‌طبقه پله می‌خورد. همین قضیه باعث می‌شود که بچه را، به تنهایی، با کالسکه بیرون بردن مشکل شود؛ چون تصور این که بخواهم بچه را با کالسکه‌ای که چندان سبک نیست، از پله‌ها پایین بیاورم تا به در ورودی برسم؛ منصرفم می‌کند (مگر این که بخواهم این مسیر را دو بار بروم، یک بار کالسکه را پایین بیاورم و یک بار دیگر با بچه بیایم). این ماجرا در بیرون از خانه هم ادامه پیدا می‌کند، کوچه‌ها و پیاده‌روها در بعضی نقاط پله‌ها و موانعی دارند که هریک کار را برای مادر یا پدری که کالسکه به همراه دارد، مشکل می‌کند. تازه در بعضی قسمت‌ها پیاده‌روها بسیار باریک‌اند. این روزها توجهم به مغازه‌هایی جلب می‌شود که جلویشان پله می‌خورد. وسایل نقلیۀ عمومی، اتوبوس‌ها و مترو نیز مشکلات و مسائل مشابهی دارند که باعث می‌شود هیچ‌گاه مادر یا پدری را با کالسکه در آن‌ها نبینیم.

با تمام این توصیفات این سؤال از ذهنم می‌گذرد که چه‌قدر خانه‌ها و شهر ما برای کودکان مناسب است؟ (همین مسائل در مورد افراد سالمند و معلولان نیز وجود دارد.). در جامعه‌ای که تشویق به داشتن فرزند بیشتر می‌شود و قرار است کودکان جمعیت زیادی از آن را تشکیل بدهند، چه قدر به این مسائل توجه می‌شود؟ این‌‌ها مسائلی است که برای من به عنوان یک مادر و در نقش یک مراقبت­گر به چشم می‌آید. از وجه عمیق‌تری هم می‌توان به ماجرا نگاه کرد، این‌که خودمان را به جای کودکان تصور کنیم و ببینیم آن‌ها خانه را چگونه می‌بینند و از نگاه آن‌ها خانۀ مطلوب، چگونه خانه‌ای است. این‌ مواردی که طرح شد، شاید نکات ساده و به ظاهر پیش پا افتاده‌ای به نظر برسد، اما واقعیات زندگی روزمره ماست که در عمل با آن‌‌ها مواجهیم و آسایش یک خانواده در خانه و شهر بدان‌ وابسته است.    

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر