×

جستجو

ساختن و آفریدن و حق داشتن- ۲

پارۀ قبلیِ این یادداشت با این سخن به پایان رسید که هرکسی حق دارد هرچه دلش خواست روی دیوار اتاق خصوصی خود نقاشی کند. به همین نحو، چون او مالک دیوارِ خانۀ خود در خیابان نیز هست، پس می‌تواند هرچه دلش خواست روی دیوار خانۀ خود در خیابان هم بکشد. گفتیم که کمابیش همۀ ما با شنیدن این جمله برمی‌آشوبیم و با آن مخالفت می‌کنیم. این کار را روا نمی‌شماریم و می‌گوییم کسی حق ندارد روی دیوار خانۀ خود در خیابان تصویری بکشد که مایۀ آزار رهگذران بشود.

بزرگی می‌گفت: یکی از دوستان قدیمم که نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است روزی مرا به دیدن اجرای نمایشنامه‌ای از خودش در تئاتر شهر دعوت کرد. به آنجا رفتم و دیدم نمایشی است سرتاپا یأس. با قوت تمام، بیننده را از همه چیز مأیوس و به همه چیز بدبین می‌کرد. بعداً به او گفتم: در طی سال‌ها دوستی، شما را آدمی مأیوس نیافته‌ام و خیلی تعجب کردم که چنین نمایشی از شما دیدم. گفت: بله؛ این با روحیۀ من سازگار نیست. گفتم: پس چرا چنین نمایشنامه‌ای نوشتید و اجرا کردید؟ گفت: این نمایشنامه مربوط به دورۀ کوتاهی است که من گرفتار افسردگی بودم!

هنرمندان، مثل همۀ انسان‌ها، خواهی‌نخواهی فرازوفرودهای روحی دارند؛ گاهی مسرور و گاهی ملول می‌شوند. آنان حق دارند احوال گوناگونشان را در قالب هنر بریزند. تا اینجا سخنی نیست. سخن از آنجا شروع می‌شود که پای دیگران به میان می‌آید. آیا اگر ملول کردن مردم کاری غیراخلاقی باشد، من حق دارم احوال خود را به آنان منتقل کنم؟ آیا حق دارم بینندگان را به خشونت ترغیب و تهییج کنم؟ تماشاگران تئاتر البته می‌توانند پیش از تماشای هر نمایش، از محتوای آن باخبر شوند و تصمیم بگیرند که آن را ببینند یا نبینند؛ اما بینندگان نقاشی روی دیوارهای خیابان چطور؟ آیا می‌توان خیابان‌ها را بر مبنای اینکه روی دیوارشان چه نقاشی‌هایی است دسته‌بندی کرد و به مردم امکان انتخاب داد که از کدام خیابان بروند و از کدام نروند؟

نمای بناها نیز چنین است. اگر بگویید نمای بناها در میدان و خیابان و کوچه به‌قدر نقاشی بیانگر نیست، خواهم گفت: اولاً همۀ اقسام نقاشی بیان آشکار و صریح ندارند؛ ثانیاً معماری نه‌تنها در انسان اثر بصری می‌گذارد؛ بلکه از طریق دیگر حواس نیز انسان را در سیطره می‌گیرد و از این حیث از نقاشی قوی‌تر است. مردم هر روز از میدان‌ها و خیابان‌هایی می‌گذرند که در هر گوشه‌اش، بنایی ایستاده است و فریاد می‌زند. حتی اگر همۀ آنها آوازی خوش سرمی‌دادند، این آوازهای خوشِ ناهماهنگ در مجموع دل‌خراش می‌بود، تا چه رسد به اینکه هریک از آنها فریادی جداگانه و گوش‌خراش سر دهد. فرض کنیم فریاد نما و حجم و جلوۀ هریک از این بناها از نظر معمار آن بنا آوازی زیبا و موزون باشد؛ فرض کنیم آن نما بیانگر خواست و اراده و خلاقیت و نوآوری و بیان هنریِ طراح آن باشد. آیا همین‌قدر کافی است تا معمار به خود اجازه دهد آن را به‌زور پیش چشم دیگران بگذارد؛ ولو بسیاری از انسان‌های دیگر آن را زیبا و دل‌نشین و خوب نیابند؟ اگر این کافی نیست، چه باید کرد؟

ادامه دارد.

 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر