×

جستجو

کنش های کارناوالی و فضای مردم‌وار

این که شهرسازی با امر سیاسی عجین است، آن قدر بدیهی است که لازم نباشد برایش شاهد آورد؛ گویی پولیتیک (سیاست) اساسا با پولیس (شهر) همزاد است. عجین بودن برنامه‌ریزی شهری با سیاست صرفا یک عبارت توصیفی نیست، بلکه گزاره‌ای تجویزی نیز هست. با فروکاستن نقش برنامه‌ریز به سطحی فن شناختی، تصمیمات کلان سیاسی-اجتماعی سپرده می‌شود به «منطق» بازار و آن‌چه می‌ماند جز حل و فصل حسابدارانه امور روزمره نخواهد بود. برنامه‌ریزی اما با انفعال و روزمرگی ناسازگار است: چراکه نگاهش یوتوپیک است، چون چشم‌انداز می‌آفریند. در این لف و نشر، شهر متناظر حوزه عمومی است و شهرساز یک کنشگر سیاسی. 

به این ترتیب فضا نیز دیگر محدوده فیزیکی خنثی میان توده‌ها نیست. محصول تجربه و برهمکنش انسانی است و نمی‌تواند غیرسیاسی باشد: «با فرافکندن تاکید از وجه مادی فضا» لوفبور معتقد است «کاربران فضا نقشی تعیین کننده در معنای فضا یافتند. دیگر فضا در انحصار تنگ معماران باقی نماند و بدل به موضوعی جذاب برای جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، جفرافی‌دانان، و فلاسفه شد». به باور وی کنش اجتماعی و فضا دو مقوله همزاد و همزمان‌اند. بدین‌ترتیب انسان‌ها هستند که از طریق عمل اجتماعی، محیط کالبدی خویش را قالبدهی می‌کنند. نتیجتا، برنامه‌ریزان شهری، فضاهای شهری (یا همان مناسبات انسانی شهر) را سامان می‌بخشند. نقش آن‌ها دیگر تولید قیم‌مآبانه رفتار انسانی با ابزار فضایی نیست. آن‌ها موظف‌اند رفتارهای جمعی را شناسایی و بستر آن را تقویت نمایند. 

می‌توان مسامحتا ادعا کرد که همزمان با رشد نگاه‌های فن‌سالارانه به شهر در ایران، خصوصا پس از جنگ با عراق، در حوزه دانشگاهی نیز گرایش به نوعی شهرسازی رویه‌ای جایگزین شهرسازی محتوایی دوران پس از انقلاب شد. به عبارتی دیگر، تاکید بر اهمیت فرایند طراحی، به جای ارزش‌های ایدئولژیک نشست. مجموع این گرایش شهرسازانه در عرصه محیط حرفه‌ای و دانشگاهی، نشان از رشد تمایلات پوزیتیویستی در میان طراحان محیط در ایران دارد. اما چنین نگاهی، گرچه ابزارهای وسیعی در تحلیل فضا و رفتارهای انسانی در اختیار طراحان قرار می دهد، از دو آسیب جدی رنج می‌برد: یکی نگاه تقلیل‌گرایانه به رفتارهای انسانی و دوم انفعال هنجاری. 

نگاه پوزیتیو با تمسک به نوعی اوتوریته آکادمیک، نگاهی از بالا به پایین و کارشناسانه (بخوانید قیم مآبانه) به شهرسازی دارد. به باور نیومن، نظریه‌های محتوایی شهرسازی کارشناسانه گرچه قدرت توضیح و بعضا پیشبینی پدیده‌های شهری را دارند، اما در تصمیم‌سازی الکن‌اند. خلاء خفقان‌آور ارزش‌های فضایی باعث شده نظریه‌پردازان شهری و معماری برنامه‌ریزی را به عنوان عملی اخلاقی مطالبه کنند. در حالی که در مقیاس جهانی، «پایداری» محملی شده برای بسط یک نظریه هنجاری، به نظر می‌رسد اقتضائات داخلی ایران ارزش‌های متفاوتی را برای خلق یک یوتوپیای بومی در اولویت قرار می‌دهد.

آرمانشهری که مولد فضایی است که شاید بتوان با الهام از پیرنیا «فضای مردم‌وار» خواندش؛ فضایی که البته در ادبیات موضوع ناآشنا نیست: فضای عدم قطعیت، فضاهای حاشیه، فضای یافته شده، فضای بازنمودی، فضای سوم، فضای غیررسمی، فضای دموکراتیک، و فضای هرروزه، همگی هنجارهایی مشابه را تجویز می‌کنند. فضای مردموار، نه طراحی بلکه حادث می‌شود؛ نسبتی با برنامه‌ریزی و مدیریت به معنای متداول آن ندارد؛ کاربری‌ها توسط مشاوران به آن «تخصیص» نمی‌یابند، بلکه کاربردهای آن توسط مردم، کشف و بازتفسیر می‌شوند. انتظام رسمی و یکنواخت با نظمی پنهان و تکثری طبیعی جایگزین می‌شود. فضاهایی که به تعبیر نارکار «به شکلی یکباره و از طریق مداخله مردمی رخ می‌دهند... فضای غیررسمی... آن‌ها هنجارهای فضاهایی که به شکل رسمی تعریف شده‌اند را دنبال نمی‌کنند.»

فضای شهری مردوار، مردمسالار است چرا که محصول مداخله مستقیم مردم در فضاست. فرایندی از پایین به بالا دارد و برای طبقات مختلف اجتماعی-اقتصادی، شانی برابر قایل است. به منظور جلب کردن تمامی گروه‌های اجتماعی، «شکل کالبدی مردمسالاری،» به باور ریچارد سنت، لزوما «شهری» است. شهر مردوار پذیرایی نشاط دموکراتیک اقشار مختلف است و از تبعیض‌های اقتصادی، اجتماعی، و جنسی عاری است؛ و به همین لحاظ در اختیار عموم است. با الهام از سمیثسون می‌توان ادعا کرد «آن چه اهمیت دارد، نه واقعیت شهر، بلکه ذهنیت آن است». ذهنیت شهر هم تنها با بازتفسیر مداوم آن توسط حوزه عمومی محقق می‌شود. «عمومیت»، یا حق دسترسی به فضای عمومی، به باور فرانسیس، «چارچوبی برای شکوفایی و رشد فرهنگ عمومی مهیا می‌کند.» خیابان مردموار بدین ترتیب بازتابنده عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، حیات بومشناختی است، تامین کننده فرصت کشف و رقابت است، نماینانگر تنوع اقتصادی و اجتماعی است و از همه مهم‌تر مشوق تغییر، دستکاری و دگرگونی است، آن‌هم به پشتوانه شهروندانش. 


پی‌نوشت:

این نوشته بخشی از مقدمه و موخره مقاله مبسوطی است که پنج سال پیش در ایران‌نامه منتشر کردم. برای مشاهده اصل مقاله، تحلیل داده‌ها، و پی‌نوشت‌ها، به این پیوند مراجعه کنید:

 https://goo.gl/QHYFvi

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر