واقعیت آن است که «ما» و «دیگرانی» وجود دارد. مایی که یک چیزی به نام «تاریخ معماری» میشناسیم و دیگرانی که نمیشناسند. این «دیگران» اتفاقا غریبه هم نیستند! از جنس خود ما هستند. معمارند. استاد معماریاند. دانشجوی معماریاند. از قضا دانشگاهیاند! و از قضا اصلا چیزی به نام «تاریخ معماری» نمیشناسند. نمیشناسند نه اینکه قبول ندارند، اصلا نشنیدهاند. میگویند ما «معماری» داریم، «تاریخ» هم داریم. «تاریخ معماری» را از کجا آوردهاید؟ یا میگویند شما معمارید، سعی کنید در حوزة معماری مطالعه و پژوهش کنید، تاریخ که در حوزة ما نیست؛ تاریخ را دانشجویان تاریخ میروند دنبالش. و میگویند بعله ... بالاخره معماری با همهچیز در ارتباط است ولی پژوهش در همة حوزهها که به ما مربوط نمیشود و کار ما نیست. و مثال میآورند که آیا معماری با جغرافیا در ارتباط نیست؟ حتما هست. اما دلیل نمیشود که شما بروید در حوزة جغرافیا پژوهش کنید. نمیتوانم بگویم «هرچه توضیح میدهیم متوجه نمیشوند»، چون واقعا توضیحی نمیدهیم، یا به اندازة کافی توضیح نمیدهیم؛ یا ندادهایم.
باری، ما هم کمْ بیخبر از عالم آنها نیستیم.
جان کلام اینکه نگذاریم تاریخ معماری در گروه مطالعات تاریخ معماری ایران در دانشکدة معماری دانشگاه شهید بهشتی محبوس بماند. بیایید حوزة ارتباطاتمان را ذره ذره گسترش بدهیم. کاری کنیم که پنج سال دیگر این گروه و این دوره و این فارغالتحصیلان و دستاوردهایشان منبع تغذیة دوستان معمارمان در هر شغل و سمت و برنامهای باشد.
چندان دور از دسترس نیست!