در اوایل دههٔ ۱۹۲۰در آلمان ساخت یک بنای یادبود حساسیتبرانگیز، که تماماً با بتن ساخته شده بود، بحث بر سر این موضوع را تشدید کرد که بتن چه معانی و دلالتهایی، بالاخص دلالتهای سیاسی، میتواند داشته باشد.
یادمان Märzgefallenen (کشتهشدگان مارس) یادآور هفت عضو اتحادیه کارگری بود که در مارس ۱۹۲۰ با سازماندهی اعتصاب عمومی و حمایت از حکومت وقت، زمینهٔ شکست کودتای کودتای کاپ (کودتای راستگرایان علیه حکومت جمهوری وایمار) را فراهم آوردند و در این راه جان باختند. برای طرح یادمان مسابقهای برگزار شد و والتر گروپیوس با این که تأکید داشت مدرسهٔ باهاوس باید از نظر سیاسی بیطرف باقی بماند در رقابت شرکت کرد و طرحاش برگزیده شد. در اواخر۱۹۲۰ گروپیوس یادمان را طراحی کرد و پس از چندین بار تغییر دادن طرح و مصالح نهایتاً تصمیم گرفت کل آن را فقط با بتن بسازد. طرح گروپیوس در فرم و مصالح رادیکال بود و در تاریخ ساخت یادمانها یک بدعت به شمار میآمد؛ فرم پویای آن در تضاد با فرمهای رایج نئوکلاسیک قرار داشت و نخستین باری بود که بنای یادبودی تماماً با بتن ساخته میشد. حتی تا سالها بعد از این تاریخ هم کماکان سنگ (به ویژه گرانیت و آهک) مصالح رایج برای ساخت این گونه بناها بود؛ همچنین در گورستان تاریخی وایمار، محل ساخت یادمان، کاربرد بتن به خاطر نامتجانس بودناش با نشانههای محلی ممنوع بود مگر با سنگ طبیعی آمیخته میشد و ظاهر سنگ به خود میگرفت.
در سال ۱۹۳۳ جمهوری وایمار فروپاشید، حزب ناسیونال- سوسیالیست (نازی) قدرت مطلقه را در آلمان به دست آورد و آدولف هیتلر به مقام رایش سوم برگزیده شد. در این زمان رژیم و حامیاناش میخواستند کلیهٔ جنبههای زندگی و عادات مردم را مطلقاً تحت کنترل خود درآورند و به هر چیز رنگ و بوی ایدئولوژی مطلوب خود را ببخشند؛ معماری و هنر از مهمترین وجوهی بود که در همهٔ سطوح و تا جزییات در آن دخالت میکردند. نازیها در مورد بتن دیدگاهی دوگانه داشتند از یک سو میدیدند این ماده با فراهم کردن امکان ساخت گستردهٔ تأسیسات زیربنایی مانند پلها، سدها، اتوبانهای عظیم و ....دستاوردهای بسیاری برای حکومت رایش سوم به همراه داشته است؛ از سوی دیگر دغدغهٔ بنیان نهادن معماری ملی و بومی را داشتند و در این زمینه بتن را مصالحی غیرآلمانی، غیرطبیعی و ترکیبی میدانستند و معتقد بودند بتن دارای سرشتی عام است و در روح ژرمانیک ریشه ندارد؛ از این رو استفاده از بتن در ساخت بناها مقبول و مطلوبشان نبود. از نظر نازیها مصالح مطلوب برای معماری جدیدِ رایش سومْ سنگ طبیعی بود و بتن را مصالحی پست تلقی میکردند؛ حتی اگر بنایی با بتن ساخته میشد نهایتا آن را سنگپوش میکردند. مسالهٔ دیگر در مورد بتن این بود که نازیها ادعا داشتند ارزش بسیاری برای صنایع و کارهای دستی آلمان قائلاند و در این زمینه تبلیغ بسیار میکردند؛ مثلاً وقتی هیتلر خانهٔ ییلاقی خود را بنا کرد، روزنامهها در تحسیناش نوشتند: «در ساخت این بنا هیچ ماشینی به کار نرفته است». وجه ماشینی و غیردستی بودن ساخت بنای بتنی موجب میشد استفاده از آن به مذاق نازیها خوش نیاید؛ مفسرانشان میگفتند بتن مصالحی ماشینساخت است و صنعتگر در ساخت بنا با این مصالح آن احساس تعلقی را ندارد که به بنای سنگی یا آجری پیدا میکند. البته آلمانها برای این مساله راهحلی یافته بودند و آن آمیختن بتن با دانههای سنگ بومی و سپس کندن سطح بتونی و به نمایش گذاشتن خردهسنگها بود. آنها معتقد بودند به کارگیری این شیوه، به نام Betonwerkstein (بتن آمیخته به سنگ)، روح و جان صنعتگر را در مصالح مرده میدمد، باعث میشود بتن عمری به درازای سنگ طبیعی داشته باشد و سرشت خاص بومی به بنا میدهد. اما با این که نازیها داعیهٔ احیاء صنایع سنتی و دستی را داشتند سیاست اصلی آنها اتفاقاً بر سازماندهی تودهای، ساخت و سازهای گسترده و مکانیزهکردن بیش از حد در همه ابعاد بود؛ پس در نهایت از ساخت و ساز با بتن گریزی نداشتند. مسالهٔ تناقضآمیز دیگری این بود که کشور آلمان از تولیدکنندگان مهم بتن بود و در برنامهٔ پنج سالهٔ سال ۱۹۳۵، که با هدف کاهش وابستگی آلمان به واردات و خودکفایی ارائه شد، تولید و مصرف این ماده اهمیت پیدا کرده بود. بنابراین نازیها سعی کردند موضعی متعادلتر نسبت به بتن بگیرند و در مواردی حتی به کارگیری آن در بناها را «بخشی از فرآیند تاریخی و مقدر معماری» بدانند؛ به همین قیاس که حکومت خود را نیز تقدیر تاریخی ملت آلمان میپنداشتند. در سال ۱۹۳۴ و در خلال توصیفی نادر از یک مجتمع مسکونی به طرزی عجیب و مضحک بتن با خود حزب ناسیونال - سوسیالیست قیاس شده است:
«محصولی کاملاً آلمانی و نماد رزمندگان خودمان... این بلوک بتنی محصول جدیدترین پیشرفت تکنولوژیک خودمان است و یکی از جدیدترین و بهترین مصالح ساختمانی ماست...حزب نازی، مانند بتن، بهترین مصالح ساختمانی برای ساختن رایش سوم است؛ سرچشمهٔ جاودانی حیات ماست و به اوجی بیسابقه خواهد رسید. بتن قابلیت سخت و سختتر شدن در طول زمان را دارد؛ جنبش جوان ما و رزمندگاناش نیز باید همچون بتن به هم متصلتر و متراکمتر شود و در آگاهی مردم آلمان جایگاه محکمی پیدا کند».
با توجه به دیدگاه نازیها نسبت به هنر مدرن و به کارگیری بتن در معماری میتوان حدس زد که در اوایل دوران حاکمیتشان چه بر سر یادمان Märzgefallenen آمد. آنها طرح بنا را در رده هنرهای منحط و ظاهر بتنی آن را بسیار زشت دانستند و در سال ۱۹۳۶ آن را منفجر کردند. گرچه اصولاً وجود یادمانی برای کشتهشدگان کودتای کاپْ برای نازیها، که خودشان در آن واقعه نقش داشتند، تحمل ناپذیر بود. پس از پایان جنگ دوم و استیلای نظام کمونیستی بر بخشهای شرقی آلمان بنای یادواره ده سال بعدتر در سال ۱۹۴۶ عیناً با همان طرح اولیه و با بتن بازسازی شد؛ جالب آن که این بار مفسران دربارهٔ شباهت روح سوسیالیستی به بتن داد سخن سر دادند و آن را نماد سوسیالیسم دانستند. آنها میگفتند شکل یکپارچه و بیدرز بتنْ نشانی از فردیت ندارد بلکه بیانگر تلاشی جمعی است. همچنین خود مصالح حاصل نوعی اتصال شیمیایی میان عناصر و اجزای مختلف است و محصولی تولید میکند که از تمامی اجزاءاش سختتر و محکمتر است و این را میتوان با به هم پیوستن افراد در جامعهٔ سوسیالیستی و ایجاد اتصالات نامرئی برای تشکیل اتحادی جمعی مقایسه کرد. بر خلاف سنگ، که نتیجهٔ فرآیند طولانی رسوبگذاری است، بتن همزمان با ریختهشدن شکل هم میگیرد و میتوان گفت شبیه صورتبندی تاریخی جمهوریهای سوسیالیستی است که به طور آنی از دل وقایع ناگهانی و لحظههای تاریخی سربرمیآورند، بر خلاف دیگر رژیمها که طی فرآیند زمانی طولانی شکل میگیرند.
منابع:
آدریان فورتی، «بتن و حافظه» در: کرینستون، مارک، حافظهٔ شهری، تاریخ و فراموشی در شهر مدرن، ص۱۳۵- ۱۲۸.
بنهولو، لئوناردو، تاریخ معماری مدرن، جنبش مدرن تا پایان جنگ جهانی دوم، ص ۲۰۱ و ۲۰۲.