×

جستجو

جستار: معماری شهرهای بی‌هویت ما
منیژه خادمی
در این سخنرانی، روحانی به راهی برای ماندگار شدن معماری ایران به‌ مثابه‌ی نماد و تابلویی برای جهانیان اشاره می‌کند و آن را معماری جمهوری اسلامی ایران می‌نامد. او می‌گوید همان‌طور که معماری دوره‌ی صفویه یا قاجاریه داریم باید معماری دوره‌ی جمهوری اسلامی ایران هم داشته باشیم؛ اما نکته‌ی قابل ‌تأمل این است که آیا در دوره‌ای مانند صفویه صرفاً سعی کرده‌اند کار خودشان را به ‌خوبی انجام دهند یا به ماندگار شدن معماری‌شان به ‌مثابه‌ی نماد یا تابلویی برای آیندگان فکر می‌کرده‌اند؟ از سویی دیگر او طوری از معماری دوره‌ی صفویه و قاجاریه یاد می‌کند که گویی هر دوره‌ای معماری دوره‌ی قبل از خودش را کلاً انکار یا نابود کرده است؛ در حالی ‌که در بررسی تاریخ معماری به این نکته پی می‌بریم که معماری هر دوره‌ای در بسیاری موارد ادامه‌ی معماری دوره‌ی قبل از خودش بوده است. شاید جای این نکته در این بحث خالی است که با انقطاع از گذشته و همچنین جهان کنونی نمی‌توانیم موفق شویم. در جای دیگری از این سخنرانی روحانی این‌چنین می‌گوید که: «البته کارهایی شده نه اینکه هیچ کاری نشده». اگر کارهایی ‌شده اشاره‌ای به اینکه چه اقداماتی انجام داده‌اند نمی‌کند؛ در حالی ‌که رئیس دولت در سخنرانی‌اش باید، حتی به ‌اختصار، بگوید که چه‌ کارهایی انجام داده‌اند. اینکه او به هیچ موردی اشاره نمی‌کند از سویی و وضعیت معماری و شهرسازی کشور از سویی دیگر این شبهه را به وجود می‌آورد که کار خاصی در این زمینه انجام‌ داده نشده است؛ اگر هم کاری بوده به حدی از مفاهیم دور بوده است و صرفاً صورت معماری را در آن اقدامات در نظر داشته‌اند که رئیس ‌جمهور ترجیح می‌دهد از گفتنشان صرف ‌نظر کند. در ابتدای این قسمت از سخنرانی، آقای روحانی می‌گوید: «یک شهر درست کنیم...» آیا منظورش این است که یکی از شهرهای کنونی‌مان را بازسازی کنیم یا اینکه به‌ کل شهری از نو بسازیم؟ در صورتی ‌که مورد دوم را درست در نظر بگیریم، چرا او به فکر ساختن شهری جدید است که صرفاً هدفش نمادسازی است؟ اصلاً موقعیت مکانی این شهر را بر چه اساسی تعیین می‌کنند؟ ساکنین این شهر چه کسانی خواهند بود و آنها هم با توجه به اینکه قرار است شهرشان نمادی از جمهوری اسلامی برای آیندگان و جهان باشد آیا رفتاری متفاوت با ساکنین شهرهای امروزی خواهند داشت؟ در واقع در این سخنرانی فقط بر صورت‌ها تأکید می‌شود و به مفاهیم معماری و چگونه زیستن انسان‌ها توجهی نمی‌شود. او زمانی که از معماری دوره‌ی صفویه یاد می‌کند اصفهان را چون نماد و نمونه‌ای از آن دوره نام می‌برد و به اینکه مفاهیم معماری در شکل‌گیری آن شهر نقش داشته است اشاره‌ای نمی‌کند. در واقع آن چیزی که معماری دوره‌ای را شکل می‌دهد صورت ظاهری آن معماری نیست؛ بلکه معرفتی است که معماران آن دوره به دست آورده‌اند. گویی غایت معماری را نماد بودن می‌داند و معماری را به‌ مثابه‌ی عملی که در پس آن معرفت و دانشی پنهان است نمی‌بیند. از سوی دیگر، با توجه به مشکلات معماری امروزمان، اگر قرار است شهری از نو ساخته شود معماری شهرهای کنونی ایران چه می‌شود؟ آیا راهی برای اصلاح معماری در این شهرها هم در نظر گرفته می‌شود یا تنها مسئله‌ای که وجود دارد ساختن نمادی برای آیندگان است؟ موردی که در ساخت هر شهری مطرح می‌شود این است که اگر قرار است شهر بهتری داشته باشیم اول باید مفاهیم را بشناسیم و قوانین را به‌ درستی وضع یا اصلاح کنیم بعد برای ساختن یا بازسازی آن شهر اقدام کنیم. به کار بردن قوانین و تفکراتی که در حال حاضر در شهرسازی و معماری‌مان وجود دارد نتیجه‌اش ساختمان‌ها و شهرهایی شده که امروز می‌بینیم. با وجود این تفکرات، اگر فرض کنیم که قرار است شهری جدید بسازیم باز هم شهری مانند شهرهای کنونی‌مان خواهیم ساخت. شهرهایی که از سویی گامی به‌سوی مدرنیسم برمی‌دارند و از سویی دیگر در بعضی جاها می‌خواهند همچنان نمادی از معماری گذشته را در خود داشته باشند. ساختن شهر جدید از بعدی دیگر هم اهمیت دارد و آن این است که روحانی برای سال‌های طولانی به فکر تغییر پایتخت است؛ آیا شهر جدید را برای پایتخت شدن در نظر گرفته‌ است؟ اگر چنین باشد در پس این صحبت قدرت‌نمایی هم دوچندان مطرح می‌شود. تنها نکته‌ی امیدوارکننده در این سخنرانی این است که گویی مسئولان ما هم به این مسئله پی برده‌اند که معماری امروز ما اشکال دارد؛ اما گویا هنوز پاسخی برای آن نیافته‌اند. این را شاید از صورت شهرها و قوانین ساختمان‌سازی و شهرسازی‌مان بتوانیم متوجه شویم. معماری امروز ما بدین‌گونه نیست که شکلی نداشته باشد؛ بلکه شکل مخصوص به خودش را دارد. ساختمان‌هایی که هر چه مرتفع‌تر است یا نماهای آن‌ها با مصالحی مانند سنگ و شیشه و با طرح‌های رومی ساخته می‌شود گویی زیباتر و گران‌قیمت‌تر است. البته درجاهایی دیگر هم می‌بینیم که شکل‌ها و صورت‌هایی از معماری گذشته‌ی ایرانی را می‌سازند؛ اما آنها هم فقط تقلیدی از صورت معماری گذشته‌ است. گویا معماری امروز ما سودای مدرن شدن را دارد؛ اما از سویی دیگر هم بعضی جاها می‌خواهد پیوند خود را با معماری گذشته حفظ کند که در این آشفتگی نه این شده است و نه آن. این در حالی است که در هردوی این دو نوع معماری فقط صورت‌ها را می‌بیند و بناها را به‌ مثابه‌ی نماد آن معماری می‌بیند. رئیس ‌جمهور هم سودای جهانی ‌شدن را در حالی دارد که ما نه ‌تنها هنوز خودمان را در معماری زمانه‌‌مان پیدا نکرده‌ایم؛ بلکه قوانین و اصلاحات معماری‌مان هم اشکالات بسیاری دارد و حتی در حال درست شدن هم نیست.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

منیژه خادمی:

مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر