×

جستجو

گذشته سرزمینی بیگانه است

«رمان میانجی (The Go-Between)، نوشته‌ی ال. پی. هارتلی (L. P. Hartley)، با این جملات آغاز می‌شود: «گذشته سرزمینی بیگانه است. اهل آنجا طوری دیگر ‏رفتار می‌کنند». این که گذشتگان واقعاً طور دیگری عمل می‌کرده‌اند دیدگاهی کاملاً جدید است. در طی بیشترِ تاریخ، ‏انسان‌ها حال را از گذشته به‌سختی جدا می‌کردند؛ حتی از رویدادهای دور طوری سخن می‌گفتند که انگار همان‌وقت در ‏حال روی دادن است. تا سده‌ی نوزدهم، کسانی که تصوری از گذشته‌ی تاریخی داشتند آن را بسیار شبیه حال می‌شمردند. ‏داستان تاریخ را با تغییرات زیاد در زندگی و مکان نقل می‌کردند؛ اما سرشت انسان را ثابت می‌انگاشتند. در چشم ایشان، ‏آنچه باعث رویدادهای گذشته بود همان شورها و تعصباتی بود که رویدادهای حالِ آنها را پیش می‌آورد. گذشته، حتی ‏وقتی که نوستالژی بزرگش می‌داشت یا هواداران پیشرفت تحقیرش می‌کردند، سرزمینی بیگانه نبود؛ بلکه بخشی از خود ‏آنان بود. در وقایع‌نامه‌ها، زمان‌های گذشته را با چنان قربت و صمیمیتی تصویر می‌کردند برآمده از شباهتی که بین ‏گذشته و حال قایل بودند.‏
این نظرگاه دو پیامد خاص داشت: یکی این که آنچه را در گذشته مطابق معیارهای حال می‌یافتند فضیلت می‌شمردند و ‏می‌ستودند و آنچه را مغایر آنها می‌دیدند رذیلت می‌دانستند و محکوم می‌کردند. اوضاع و احوال گذشته را همچون حال و ‏موضوعاتش را از همان قبیل موضوعات حال می‌انگاشتند؛ پس گذشته را آکنده از مثال‌های مفید و عبرت‌گرفتنی ‏می‌یافتند. پیامد دیگر این بود که گذشته‌ای که آن را در چارچوبی مشابه حال توضیح می‌دادند بینش‌هایی در این باره به‌دست ‏می‌داد که علت رویدادهای حال آنان چیست. در نظر ایشان، چه تاریخ مطابق اراده‌ی الهی پیش می‌رفت و چه قوانین ‏طبیعی، چه رو به انحطاط داشت و چه پیشرفت، الگویش قطعی و تغییرناپذیر و عام بود.‏»


David Lowenthal, The Past Is a Foreign Country, Cambridge: Cambridge ‎University Press, 1985, p. XVI.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر