×

جستجو

مسجد در شهر ایرانی؛ به خاطر مجادله‌ی اخیر بر سر جای مسجد | حمیدرضا خوئی

مسجد در شهر ایرانی؛ به خاطر مجادله‌ی اخیر بر سر جای مسجد

حمیدرضا خوئی

.

مسجد نزد ایرانیان:

مسجد ایرانی -به‌جز دوران اخیر- در میان زندگی شهری نشسته بود. در ایرانْ مسجدْ چون کوشکِ میان باغْ برپا نمی‌شد و چهره‌ی بنایی منفرد در میان فضای باز شهری و برون شهریْ به خود نمی‌گرفت. مطلب منحصر به ایران نبود. در شهرهای مسلمین جهان هم این رویه کم و بیش ساری بود- منتها در ایران عمومیت داشت و معمولاً قاعده‌ی قطعی بود. 

مسجد کبودْ و‌ نظیر آن نادر بود؛ اما در کشورهای مسلمان‌نشین ترکیبی از هر دو اطوار وجود داشت و گاه یکی از اطوار غالب می‌شد.

در قلمروی عثمانی مسجد بزرگْ اغلب از بافتْ جدا می‌شد و گرداگرد خود را آب و جارو می‌کرد و همسایگان را به پس می‌راند و گاه بر تپه‌ می‌نشست و مجزا و‌ منفرد می‌گشت- چیزی که در سنت کلیساسازی در شهر قرون‌وسطایی و باروک جاری بود و تا شهر مدرن هم ادامه یافت.

باریْ جداره‌ی مسجد ایرانیْ بسته بود و جز در محل دروازهْ‌ نما نداشت و‌ عالمی منزوی پیدا می‌کرد. به رغم این انزواْ درها را به همه سو  می‌گشود و مشتاقان را به سوی خود می‌خواند. با این کارْ حیاطْ به مسیر میان‌بُرِ شهری بدل می‌شد و لاجرم ساکن شهر و‌ محله در حین زندگیِ روزمرهْ و بی‌آنکه نیتی کند با مسجد دمخور می‌شد. 

در جامع‌اصفهان و جامع‌یزد و جامع‌اردستان و مسجدسلطانی/امام‌تهران و مسجدالنبی‌قزوین و مسجدعتیق‌شیراز و مسجد‌سیداصفهانْ گاه مسجدْ مَفصلِ بین محلات مسکونی بود و گاه مفصل بین محله و بازار و گاه مفصل میان محله و باغ و گاه مفصلی میان راسته‌های بازار. 

پسْ از یک سوْ مسجد ایرانی کسی را به خود راه نمی‌داد مگر آنکه که «اهل» باشدْ اما از دیگر سوْ «اصرار» داشت که «همه» را «اهل» کند.

بنابراین مسجدْ بر سر راه مردم می‌نشست و نه‌تنها اجازه می‌داد که مردم از آن عبور کنندْ بلکه با پهنه‌ای که برای دروازه و جلوخانْ‌ در میان راه و بازار و‌ میدانْ می‌گشودْ مخاطب را از میان مسیر هر روزه‌اش می‌رُبود و به درون می‌‌خواند.

.

دینی که منحصر به جمعه نیست:

پیوستگی مسجد با شهر از «زمینه‌ای اجتماعی» خبر می‌دهد -زمینه‌ای که پیوند «عبادت» با «زندگی» را نزد ایرانیان برملا می‌کند. مطابق آن‌ْ «عرصه‌ی عبادیْ» عرصه‌ای جدا از عرصه‌های تجاری و کار و صنعت و سکونت و زیارت نیست. مخاطبی که به مسجد می‌رفت لازم نبود که از همه جا دور شود و «قصد» کند و رو سوی مسجد کند. به سخن دیگرْ عرصه‌های دیگر مزاحم مسجد نبودند سهل استْ خویشاوند او بودند و در رُتبه‌های گوناگونْ مکانِ عبادت تلقی می‌شدند.

ظریفان و اهل‌ معرفت گفته‌اند که به چَشمِ دیندارِ ماْ «عبادتْ» منحصر به مسجد نیست؛ بلکه نزد اوْ کسب و کار و صنعت و معاملهْ و حتی معاشرت و دوستیْ جملگیْ «عبادت»‌ است. 

این قاعده با فرهنگ مسیحی یکسره متفاوت است. کلیساْ در شهر اروپاییِ مسیحیْ -با همه‌ی زیبایی‌‌اش- جعبه‌ی بسته‌ای بود که به بیرون نظر نمی‌کرد و اگر پنجره داشتْ بالاتر از قامت انسان بود. منتها با نمای پُرتراش از هر سو دلبری می‌کرد. با نماهای متعدد از همه مجزا می‌شد و از مابقی فاصله می‌گرفت. با گستردنِ پلازاهای بزرگْ این تفکیکْ مؤکد می‌شد و لاجرم انقطاعی قاطع میان «کار عبادی» و «زندگی روزمره» رخ می‌داد. 

با این نگاهْ در فرهنگ مسیحیْ «کارِ عبادی»ْ «کارِ روز یکشنبه» است؛ در حالی که برای مسلمان ایرانیْ «کارِ عبادیْ» «کارِ روز جمعه» نیست.

قدماْ مسجد را در معاشرت با شهر و روستا ساختند و اگر مسجدی چون جامع ورامین را با فاصله بنا کردند به اُمیدِ گسترشِ آتیِ بافتِ شهر تا جوار آن بودند. در تاریخ معماری ایران ندیده‌ام که مسجدی را در باغ و راغ بنا کرده باشند؛ و اگر مصداقی از این دست از چشم پنهان ماندهْ کمیاب بوده است. البته برخی مساجد مصلایی پیدا می‌شدند که آشکارا مساجدی با اهداف خاص بوده‌اند و یکه و یگانه حساب می‌شدند.

.

بر پایه‌ی این ملاحظات آشکار است که جمعی از متولیان مسجدسازی امروز کشورمان که بر ساخت مسجد در باغ‌ و بوستان‌ پافشاری می‌کنند -بی‌آنکه بدانند- به زمینه‌ی فرهنگی کلیسایی -و یا در بهترین گمان به زمینه‌ی فرهنگی مساجد عثمانی- تعلقِ خاطر دارند تا زمینه‌ی فرهنگی مسجد ایرانی. 

ایشان بر طبلی می‌کوبند که «طنین طبلش» به گوش دیندار ایرانی ناخوش است.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
احیای «شهر اسلامی» در قرون ۲۰ و ۲۱ | میزگرد
«شهر اسلامی» به‌عنوان یک مفهوم و موضوع تاریخی مبهم از قرن نوزدهم در تخیل اروپایی ابداع شده است. با این حال، نقد شرق‌شناسی این انتظار را که تجدید حیات عقاید و سیاست‌های اسلامی آغازگر مرحله جدیدی از شهرسازی اسلامی باشد، به‌ویژه در حکومت‌های دین‌سالاری مسلمان مانند ایران و همچنین ترکیه و خلیج‌فارس، فرونشانده است.
نظم بصری تفرجگاه؛ چهارباغ اصفهان صفوی و تجربه‌های حسی‌اش | برگزاری رویداد
فرشید امامی بر اساس کتاب اخیر خود با عنوان اصفهان: معماری و تجربه شهری در ایران اولیه (انتشارات دانشگاه ایالتی پن، 2024) که به تازگی...
«تأملی بر اسطوره‌ی شیخ بهایی در معماری» | جعفر طاهری
اندیشه‌ی اسطوره‌ای بهاء‌الدین عاملی (شیخ بهایی)، بیش از چهار سده حاکم بر قلمروهای گوناگون علوم و فنون، بویژه معماری بوده است. مقاله‌ی حاضر تأملی تاریخی در آثار و لایه‌های پنهان زندگی شیخ بهایی و ارتباط او با قلمرو معماری است؛ و تلاش می‌کند با استناد به مدارک تاریخی اندیشه‌ی دیرپای توانایی و حضور برجسته‌ی شیخ در قلمرو معماری را مورد تحلیل قرار دهد.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر