نمیدانم تا به حال شده که هنگام مطالعۀ برخی کتابهای پژوهشی دربارۀ تاریخ یک شهر یا یک محله در کشورهای غربی، یا اصلاً شهری در همین خاورمیانه،حسرت بخورید یا نه. تقریباً میتوان گفتموضوع هرچه باشد و بازۀ زمانی تحقیق هم در هر دوره و برههای که باشد، در کنار شواهد مادی متعددی که برخلاف ایران حفظ شده، مجموعۀ اسناد رسمی متعددی هم در دست پژوهشگر و نویسنده است که با کمکش میتواند همراه با سایر منابع مکتوب و تصویری، روایتی تاریخی را از موضوع مدنظرش ارائه کند. گاه دامنۀ این اسناد آنقدر وسیع است که نویسنده میتواند نوشتههای بسیاری از سفرنامهنویسان، زندگینامهنویسان و تاریخنامهنویسان را دربارۀ موضوعی، و حتی نقشهها و طرحهای خیلی از نقشهبردارانی را نادرست بشمرد که در بازۀ زمانی تحقیق، در آن شهر یا محله میزیستند یا از آن بازدید کرده بودند. حتی گاه میتواند تلاش کند از علل و دلایل ابراز چنین ادعاهایی از سوی نویسنده پرده بردارد و هدف احتمالی او را از بیان آن نوشتهها و نمایش آن تصاویر نشان دهد و از این طریق آن شهر یا محله را از منظر آن نویسندهو باورهایش بررسی کند. چنین اسنادی در کشور ما هم از برخی دورههای تاریخی وجود دارد که در بسیاری از مراکز اسناد و کتابخانهها موجود است؛ اما شاید جز شماری از تحقیقات شهری و معماری، نتوانید نشانی از ارجاع به اسناد متعددی را در خیلی ازپژوهشها و آثار تحقیقی تاریخی پیدا کنید. البته چند و چون برخی موضوعات تاریخی را میتوان در تاریخنامهها و مکتوبات افرادی که در برهههای گوناگون تاریخی منصبی داشتهاند یا از موضوعی مطلع بودهاند، پیدا کرد. گاه تعدادی از آنها منابعی موثقاند و گفتههایشان در مورد موضوعاتی صحیح؛ اما برای اطلاع از جوانب دستهای از موضوعات هم مطالعۀ آندست مکتوبات فردی کافی نیست. گاهی شما این موضوع را از مطالعۀ خود آن منبع متوجه میشوید و گاهی با جستوجو در اسنادی دیگر، سندی را مییابید که گفتههای چنان تاریخنامههایی را زیر سؤال میبرد؛ گفتههایی که حتی ممکن است تا به امروز شواهد محکم خیلی از پژوهشها بوده باشد. مشاهده و مطالعۀ کتابها و مقالاتی از یک موضوع خاص و تکرار برخی مطالب در آنها نشان از اتکای خیلی از نویسندگان و محققان به آثاری دارد که شواهدشان را از آثار و مکتوبات افراد گرفتهاند و در این میان کسی هم نبوده که درصدی به گفتۀ آن افراد شک کند و درصددبرآید تا از صفر تحقیقی را بر موضوع مورد نظر و با بهره از اسنادی دیگر انجام دهد.اتکای بیش از حد آن هم فقط به یک دسته از منابع که نسبتاً راحتتر در دسترساند، فقط پژوهشگران را گمراه نمیکند؛ که حتی گاه فرضیههای اشتباهی را دربارۀ یک موضوع تاریخی در باورهای عمومی رواج میدهد. این موضوع را میتوان با مشاهدۀ مطالب چندصفحۀ اینستاگرامی یا توییتری دربارۀ تاریخ شهر و معماری متوجه شد. اما چرا چنین اتفاقی میافتد؟ چرا تا زمانی که دادهای متناقض با گفتههای پیشینیان نیابیم، به یافتههایمان شک نمیکنیم و تا جایی که از دستمان برمیآید اسناد رسمی و نوشتاری و تصویری بیشتری را نمیبینیم؟ چرا یافتن دستهای از اسناد، مثلاً یافتن و مطالعۀ برگههای اسناد رسمی در ذهن خیلی از ما کاری عجیب، نشدنی یا حتی بیحاصل جلوه میکند؟
اصلیترین پاسخ این سؤالات عدم اطلاع از وجود اسنادی مفید در مراکز و کتابخانهها و البته سختی دسترس به آنهاست. طبعاً مطالعۀ منابع دست اولی که در فروشگاهها یا کتابخانهها پیدا میشوند و نسخۀ الکترونیک تعدادیشان هم موجود است، برای همه راحتتر از پیدا کردن مراکز و آرشیوهای اسناد و مطبوعات، مراجعه به آنها، جستوجو در آنجا و یافتن داده است. شاید حتی مشکلاتی که برخی افراد در جستوجوی دستهای از اسناد داشتهاند، آنها را به فراغت از دیدن اینگونه منابع کشانده. واقعیت این است که جستوجو در این مراکز آسان نیست و نیاز به پیگیری و سماجت دارد. ممکن هم است در نهایت دادهای مطابق با خواستههایتاننشانتان ندهد؛ نه که دادهای نباشد؛ بلکه شاید شما نتوانید پیدا کنید یا تا پیدا کردنش پیرتان درآید. در این متن میخواهیم با بهرهگیری از تجربههایمان در مراکز اسناد و آرشیوهای ایرانیـ و نه آندسته از آرشیوهای خارجی که دارای منابعی تاریخی از کشورماناند و صحبت از آنها مجال دیگری میطلبدـ از این مسائل بگوییم؛ از اینکه مراکز اسناد با وجود دربرداشتن اسنادی متعدد، چه کاستیهایی دارند؛ تا کجا با پژوهشگر همکاری میکنند؛ تا کجا او را عاجز میکنند؛ و نهایتاً پژوهشگر باید چه انتظاری از آنها داشته باشد.البته برخی تجربههای ما مربوط به زمان و شرایطی است که شاید شیوۀ ارائۀ خدمات آن مراکز با وضعیت امروزشان کمی متفاوت باشد؛ با این حال تجربۀ ما نشان داده که هرگاه شرایط دریافت این منابع تغییر کند،باز هم مشکلاتی برای محقق به وجود میآید؛ مشکلاتی که علاوه بر خسته و دلسرد کردن محقق، در نتیجۀ تحقیق هم بسیار مؤثر است.
با وجود تمام سختیهایی که در یافتن مراکز اسناد و آگاهی از وجود اسنادی گوناگون و مرتبط با موضوع پژوهش وجود دارد، مرحلۀ سختتر داستان مشاهده و دریافت اسناد است. وارد عرصۀ پژوهش تاریخی که شوید، دستتانمیآید هردسته از این اسناد را از چه طریقی میتوانید ببینید؛ چه سند مد نظرتان سندی دولتی باشد، چه اسناد معاملات املاک، چه وقفنامه، چه روزنامههای دولتی و چه اسناد تصویری. مثلاً خیلی زود متوجه میشوید سازمان اوقاف جایی نیست که به راحتی بتوانید وقفنامهای درخواست کنید و آنها هم در اسرع وقت به دستتان برسانند؛ برای همین چشم امیدتانبیشتر به کتابها و دفاتری خواهد بود که پژوهشگران در طول سالها رفت و آمد به سازمان اوقاف آنها را تهیه و تألیف کردهاند؛ البته اینکه وقفنامههای گردآوریشدۀ آنها نیز برچه اساسی گردآوری شده و در این گردآوری نظر به چه دارد، بحث مفصلی است. با این حال برای پژوهشهای مرتبط با برخی دورههای تاریخی بسیار مفید است.
از وقفنامهها که بگذریم، میرسیم به روزنامهها و نشریات تاریخی که مطالعۀ برخی از آنها برای برخی پژوهشها لازم است. تا پیش از شیوع ویروس کرونا، به جزآرشیوهای دیجیتال کتابخانههای خارجی[۱] یا وبسایتی مانند مشروطه[۲] که شمارههای بسیاری از چندین روزنامه را به طور رایگان بارگذاری کرده است، مرکز دیجیتال شاخصی برای دسترس به نشریات و روزنامههای تاریخی وجود نداشت و پژوهشگر برای دیدن این منابع باید حضوری به کتابخانهها مراجعه میکرد. در نگاه اول ممکن است مراجعۀ حضوری امری ساده و بیدردسر جلوه کند؛ اما ضوابط موجود در کتابخانهها و نحوۀ مرتبسازی نشریات خلافش را ثابت میکند. مثلاً در بخش نشریات کتابخانۀ ملی پژوهشگر مجاز به مطالعۀ نشریات و یادداشتبرداری است و فقط اجازه دارد برای شصتدرصد یک نشریه درخواست اسکن بدهد. این درحالی است که تا دو سال پیش این محدودیت فقط در کتابخانۀ ملی دیده میشد و کتابخانۀ مجلس و کتابخانۀ دانشگاه تهران چنین محدودیتی برای اسکن نشریات نداشتند.[۳] از آنجاکه نشریاتـ حتی اگر تخصصی باشندـ روی یک موضوع واحد و منسجم متمرکز نیستند و امکان دارد چندین صفحه یا تمام صفحاتش دادهای مرتبط با موضوع پژوهش محقق داشته باشد، مطالعۀ تمام صفحات آن به نوعی الزامی است. از همینرو زمانی که اسکن کامل یک نشریه ممکن نباشد، محقق مجبور میشود با حضور مداوم در کتابخانه دادههای خود را جمع کند. اما محدودیتهایی چون نبود خدمات در ساعات اداری و محدودیت در تعداد نشریات دریافتی، در کنار حجم زیادی از نشریاتی که محقق باید مشاهده و بررسیشان کند، روند پژوهش را بسیار کند و طاقتفرسا میکند.کرونا هم که آمد، این امر با مشکل بیشتری مواجه شد. دیگر شیوع این ویروس هم اجازه نمیدهد که با خیالی راحت ساعتها در آنجا بنشینی و همچون گذشته، همان تعداد محدود روزنامهها و مجلات را ورق بزنی. از این گذشته درپی تعطیلات و قرنطینههای مرتبط با شیوع ویروس، کتابخانه در خیلی از هفتهها و روزها بسته بوده است. البته کتابخانۀ ملی به گمان خودش برای حل این مشکل چارهای اندیشیده است؛ امکان اسکن منابع کتابخانه را فراهم کرده است. تا چندماه پیش که فقط کافی بود به یک نشانی[۴] نامهای بنویسی و درخواستت را بیان کنی. در ابتدا نامهای برایت میآمد مبنی بر اینکه پس از بررسی منبع درخواستی، امکان اسکن از آن منبع به اطلاعت میرسد و ظرف سه روز اسکن منابع آماده میشود. دوستان پژوهشگر میدانند که در بعضی موارد برای تهیۀ یک مقاله یا دادههای یک پژوهش، کارفرما زمان زیادی را تعیین نمیکند؛ خیلی خیلی به تو لطف کند، یک ماه است. آخر در نظرشان منابعی وجود دارد که در آنها دربارۀ هرموضوعی مطلبی ریخته شده و کار پژوهشگر هم خواندن همانها و نهایتاً سیاه کردن چند صفحه است! حالا هزاربار هم به آنها توضیح دهی که هرجمله به تنهایی میتواند محصول مطالعۀ دهها کتاب و سند و روزنامه باشد، از درک موضوع عاجزند. نمیخواهم وارد این موضوع اتفاقاً خیلی مهم شوم، صرفاً منظورم این است که گاهی پژوهشگر زمان زیادی برای جمعآوری داده ندارد و مجبور است در اسرع زمان منابع مورد نیازش را ببیند. در شرایطی که کتابخانه تعطیل است و همهگیری ویروس کرونا هم غوغا میکند، درخواست اسکن منابع و دریافت آنها طی سه روز، ولو در قبال پرداخت وجه، گزینۀ جذابی است. اما اسکن منبع موردنظر من سهروزه به دستم نرسید. من تجربهای در مورد درخواست اسکن کتاب از کتابخانۀ ملی نداشتم اما نسخۀ اسکنشدۀ چند شماره از روزنامههایی که در طلبشان بودم را نه پس از گذشت سه روز، که پس از گذشت ۵ماه دریافت کردم! هربار هم که تماس میگرفتم، میگفتند که «اسکن تمام صفحات یک شماره از روزنامه امکانپذیر نیست و باید در نوبت بمانید و چندماه طول میکشد»! وقتی کتابخانه تعطیل باشد و آنها هم قادر به دریافت وجه، چرا نباید امکانپذیر باشد؟ البته که کتابخانۀ ملی با راهاندازی سامانۀ سنا[۵] لطفی کرده؛ اما باز هم چندانبرای کسانی که مشاهده و مطالعۀ دقیق روزنامهها و نشریات برای پژوهششان امری اساسی است، فایدهای ندارد؛ چرا که خیلی از شمارههای نشریات و روزنامهها در سنا بارگذاری نشده است. دستشان که درد نکند، اما اگر بگویم نواقص ایندست از مراکز و روند کند دیجیتالسازی و سختی دسترس به همۀ شمارههای یک نشریه، کمکی به دزدی و کلاهبرداری عدهای سودجوست، گزافه نیست. آخر بعضی دزدها هم سروکارشان با مطبوعات قدیمی و تاریخی است! وبلاگی میسازند، شمارهای از یک روزنامه یا نشریه را بارگذاری میکنند، اعتمادت را جلب میکنند، سفارش میگیرند، پول را دریافت میکنند و بعد هم غیبشان میزند![۶]
پینوشت
۱. به طور مثال سامانۀ دیجیتال کتابخانۀ دانشگاه منچستر تعدادی از روزنامهها و نشریات ایرانی چاپی برخی سالها را بارگذاری کرده است:
http://www.manchester.ac.uk/library/nashriyah
۲. وبسایت مشروطه
فاطمه احمدی و مهسا پوراحمد: