در اوایل بهار تغییراتی حاصل شد. سه رویدادِ مستقل طی ده روزِ سرنوشتساز رخ داد: گنبدسازان مادۀ ارزانتر و مقاومتری به نام «اِسپِلِندیمَگس» یافتند که هزینۀ گنبد را به نصف کاهش میداد؛ هشدار آلودگی هوا یک هفتۀ تمام طول کشید و گنبد، به مثابۀ محیطی پاک، دوباره جلب توجه کرد؛ چندین مورد آدمربایی در شهرکهای کنتیکت، ماساچوست، و ورمونت رخ داد و محبوبیت گنبد، به مثابۀ پناهگاهی امن، بهیکباره افزایش یافت. از این پس، گنبدها در محلات نهچندان ثروتمند نیز ظاهر شدند. جمعیت زیادی جمع میشدند تا ردیفهای عظیم گنبد اسپلندیمگس را که با جرثقیلهای غولپیکر در محل مستقر میشد، تماشا کنند. روزنامهها و مجلههای هفتگی به دقت این پدیدۀ نوظهورِ طبقۀ متوسط را زیر نظر داشتند. برخی از روزنامهنگاران تأثیر این پدیده را با مال[1] مقایسه میکردند که اجزای جدا از هم را زیر یک سقف گرد میآورد. برخی دیگرْ این گرایش را هم مصداقی دیگر از تمایلِ مخرب امریکاییان به حومهنشینی میدانستند: اشتیاق به فاصله گرفتن، برخورداری از محوطۀ خصوصی، و انزوایی پرهزینه.
وقتی گنبدها کمکم رواج یافت، گنبدسازان در رقابت با یکدیگر نسخههای ارزانتری تهیه کردند که از ترکیبی از مصالحِ پیشرفته تشکیل میشد و با نامهایی متفاوت (ویتریلون، سلیپلگس، اَمفیپِرم، و کلوزوتِرم) به بازار میآمد و غالباً ویژگیهایی جذاب و تازه داشت. یکی به سیستم گرمایشی برای زمستان مجهز بود و دیگری به صفحاتی جمعشو برای مهار یخبندان و رطوبت. نسخۀ پرآوازۀ دیگری هم که درسخواندهها طرفدارش بودند، به آسمانِ شبی مصنوعی مجهز بود که صور فلکی، سیارهها، و دیگر اجرام سماوی در آن، در طول و عرض جغرافیایی واقعی نسبت به هم، تعبیه شده بودند و به آهستگی در زیر پوستۀ درونی گنبد حرکت میکردند. آنها از نمونههای واقعیشان در آسمان بسیار واضحتر و دیدنیتر بودند.
این روند با سرعت هرچه تمامتر به پیش میرفت و انبوهی از گنبدها را در سطح شهر میپراکند و چهرۀ متفاوتی به شهر میداد؛ ولی کمکم به رویدادی معمولی بدل میشد که دیگر تعجب ناظران را برنمیانگیخت. وقتی به نظر رسید که بازارِ خانههای گنبدی اشباع شده، پیمانکاری تصمیم گرفت چندین بلوک از خانههای تازهساز را، در زمینی به مساحت تقریبی پنج هکتار، زیر یک گنبد محصور کند. در این مورد، گنبدِ وسیعِ اسپلندیمگس فقط بر فراز یک مِلک افراشته نشد. این گنبد بر فراز پارک کوچکی مجهز به تاب و سرسره، استخر شنای عمومی، پهنهای از جنگل راش و بلوط، و نُه خیابان که به تازگی سنگفرش شده بود، افراشته شد. دو هفته بعد، در شهرِ مجاور، مردم یک مجموعۀ مسکونی متفقالقول خواهان افراشتن گنبد بر فراز مجموعه شدند. با رواج مُدِ گنبدسازی، دغدغۀ تازهای مطرح شد؛ شهروندان در مراسم عمومی و مجامع تالار شهر دربارۀ راهکارهایی گفتگو میکردند که بتوان از طریق آنها مناطق تجاری و عرصههای عمومی را، با حفظ دسترس به محیطهای مسکونی، در داخل گنبد محصور کرد.
بحثها دربارۀ گسترش محوطۀ محاط در زیر گنبد در جریان بود که نخستین شهر به انحصار کامل در داخل گنبد رأی داد؛ انحصار در گنبدی وسیع که در آن زمان نماد افتخارآمیز مهندسی پیشرفتۀ هزارۀ جدید بود [ادامه دارد ...]
[1] mall