×

جستجو

ساسانی یا اسلامی؟ مسئلۀ دُنالد ویتکُم این است.

اگر در ابتدا بخواهیم خلاصه و مضامین اصلیِ مقالۀ ویتکم را بیان کنیم، باید بگوییم که در اینجا ویتکم با بررسیِ برخی آثار معماری و محوطه‌های کاوش‌شدۀ منسوب به ساسانیان و مسلمانان متقدم، دربارۀ تاریخ‌گذاری و گسست و تداوم فرهنگی میان دو دوره بحث کرده است.

وی ابتدا به این اشاره کرده که از نظرِ بسیاری از پژوهشگران، فتح مسلمانان به‌مثابۀ پایانِ عهد باستان بوده؛ با این همه نویسنده معتقد است که حوادث سیاسی و تغییرات فرهنگی معمولاً همگام نیستند. ویتکم در ادامه دربارۀ برخی آثار امویان سخن می‌گوید که در آنها تداومِ هنر ساسانی به چشم میخورد (تصویر ۱)؛ به‌نحوی که روزگاری آنها را متعلق به مسلمانان نمی‌دانسته‌اند. بحث اصلیِ مقاله دربارۀ چهار محوطۀ سیراف (تصویر ۲)، سروستان (تصویر ۳و۴)، چال ترخان و حاجی‌آباد است. از نظر ویتکم هنگامی می‌توان دربارۀ تاریخگذاریِ این مناطق به‌درستی قضاوت کرد که محوطه‌های اطرافشان را کاوش و آثار را در بافت شهری بررسی کنند.

ویتکم در آغاز سخنش به شمارِ فراوانِ پژوهش‌های باستان‌شناختیِ انجام‌گرفته در دهه‌های شصت و هفتاد میلادی در ایران اشاره می‌کند که بیشتر با شاهنشاهی‌های عظیم هخامنشیان و ساسانیان مرتبط بودند. به گمان او از آن زمان، چرخشی در دوره‌بندی‌های باستان‌شناختی از صورت کلان ــ مانند عصر آهن و غیره ــ به صورت سلسله‌ها و پادشاهان انجام شد. با این حال به گفتۀ او، وقتی دوره‌بندی‌ها بر پایۀ فهرست پادشاهان یا سلسله‌ها باشد، پنداشته می‌شود که حوادث سیاسی و تغییرات فرهنگی یا باستان‌شناختی همگام‌اند؛ در حالی که چنین به نظر نمی‌رسد. نویسنده سپس از فتح ایران به دست مسلمانان به‌مثابۀ حادثه‌ای یاد می‌کند که اکثرِ پژوهشگران آن را پایان عهد باستان و شروع دورهای جدید دانسته‌اند و همچنین بر اهمیت بنیادین باستان‌شناسی برای فهم سرشت آن برهه تأکید دارد.

ویتکم در اولین بخش مقاله به سراغ موضوع ایران و فتح مسلمانان می‌رود و می‌گوید که در آن سالها ایران یا ایرانشهر نیروی برتر فرهنگی در خاور میانه بود. خوب است در اینجا اشاره کنیم که ویتکم در این متن هم از اصطلاح «فتح مسلمانان» و هم از «اسلامی» استفاده کرده و معتقد است که اولی اصطلاحی قدیمی‌تر بوده که اکنون کمتر ذکر می‌شود و دومی مفهوم فرهنگیِ گسترده‌تری را در بر دارد. او در ادامه می‌افزاید که چند مسئله در مطالعات پژوهشگران اولیه سبب شده بوده که تأثیر ایران بر فرهنگ اسلامی تحریف شود: تمرکز روی بلاد شام، به‌ويژه شرق مدیترانه؛ تصوّرِ فاصله میان عرب و عجم؛ تأکید بر تفاوت در زبان و ساختار سیاسی. نویسنده سپس اذعان می‌کند که محققان متأخر مانند مورونی مورخ[۲] و آدامز باستان‌شناس[۳]  با مطالعۀ مفصل سرزمین عراق، بر تدوام فرهنگی از دورۀ ساسانی به دورۀ متقدم اسلامی صحّه گذاشته‌اند. او در انتهای بخش این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه فتح به یک تغییر پایدار و اساسی در تاریخ خاور میانه تبدیل شد و مدعی است که این مقاله با شواهد باستان‌شناختی، در پی ارزیابی و تفسیر مجدد این پرسش خواهد بود.

نویسنده در بخش دوم به سراغ باستان‌شناسی ایران متقدم اسلامی می‌رود که از نظر او مقارن است با سه سلسلۀ امویان و عباسیان و بوییان؛ یعنی از سدۀ هفتم تا دهم میلادی. او سپس یک رشته از اهداف پژوهشی را تعریف میکند: ۱. یافتنِ ویژگی‌های متمایزِ مصنوعات پیش از اسلام و امویان؛ ۲. تلاش برای شکستن پارادایم سامرا در باستان‌شناسی عباسیان؛ ۳. ارزیابی نظام‌مند تمایلات باستانی روزگار بوییان. او در ادامه برای تبیین هر کدام توضیحات و مثال‌هایی را نیز عرضه می‌کند.

بخش سوم مقاله به سواحل شمالی خلیج فارس و مشخصاً سیراف اختصاص دارد. ویتکم با استفاده از نظرات کاوشگران آن منطقه، به وجود کاخی ساسانی یا اموی در زیر مسجد شهر و کلاً به حیات سیراف از روزگار ساسانیان تا عباسیان اذعان دارد. در مهم‌ترین بخشِ مقاله، که ذیل عنوان چهارم بیان شده، نویسنده پس از اشاره به بنایی کوچک با قدمتِ اسلامیِ اولیه در پوسکان فارس، به سراغ چند بنای مسئله‌دار و مشهور به کاخ و منسوب به ساسانیان میرود. نخستینِ آنها بنای سروستان است که معمولاً در مقام یک کاخ توصیف شده؛ اما بدون تزیینات گچبری. در اینجا وی از پژوهش لایونل بیر یاد می‌کند که معماری اثر را پساساسانی و از نظر ظاهری نزدیک به اخیضر دانسته و از تاریخ‌گذاری۷۵۰ تا ۹۵۰ م برای آن دفاع کرده است.[۴] اما چیزی که به گفتۀ ویتکم در این بحث غایب است، مطالعۀ نظام‌مند سیاق و بستر فیزیکی بنا است و به بقایای آثاری در اطراف آن اشاره‌ای کوتاه دارد. او در گام بعدی به سراغ محوطۀ دیگری منسوب به ساسانیان می‌رود که مجموعه کاخی است در چال ترخان. پژوهشگران در ابتدا قدمت این بنا را، که برای گچبری‌هایش مشهور شده است، به اواخر ساسانیان می‌رساندند. ویتکم از دِبُرا تامپسِن نقل می‌کند که هر دو کاخ به‌طور جامعی در سبک ساسانی‌اند؛ اما از طرف دیگر با قلاع بیابانی اموی قابل مقایسه‌اند و ممکن است ساختۀ امویان در ایران باشند.[۵] نویسنده سپس به بنای حاجی‌آباد در فارس اشاره می‌کند و با اطمینان بیشتری آن را ساسانی می‌داند. همچنین تأکید دارد که مسعود آذرنوش (کاوشگر محوطه) به بررسی میدانی منطقه توجه داشته و الگوهای استقرار در آن ناحیه را برای شناخت سیاق بنای مذکور آزموده است.[۶]

نویسنده در بخش پایانیِ مقاله، دربارۀ مطالعات زمین‌های یا سیاقی آثار بحث می‌کند. وی اولین مسئله را تعیین معیار باستان‌شناختی برای شناخت هویت دورۀ متقدم اسلامی می‌داند و مثال‌هایی از پژوهشگران مختلف دربارۀ تردید در ساسانی یا اسلامی بودنِ بناها بیان می‌کند. او سپس بر پایۀ نمونه‌هایی که در مقاله ذکر شد، بر در نظر گرفتنِ سیاق فضایی آثار اصرار دارد و می‌گوید که تصوّرِ ساختمان منفرد گمراه‌کننده است؛ زیرا این آثار بخشی از مجموعۀ زیستگاهی است که غالباً می‌تواند بافت شهری در نظر گرفته شود. همچنین می‌افزاید که این موضوع سبب می‌شود که در پژوهش‌ها، به جای تأکید صرف بر بانیانِ بناهای یادمانی، به تودۀ مردم هم توجه شود. به بیانی دیگر، سازمان اجتماعی‌ای که این آثار در بستر آن شکل گرفته است نیز اهمیت می‌یابد. ویتکم در انتها خاطرنشان می‌کند که اسلام دینی شهری بوده و از این‌رو شهر اسلامی بابِ مهمی در فهم فرهنگ و تاریخ اسلامی است. او از سوی دیگر می‌گوید که یکی از مهمترین ویژگی‌های برجستۀ فرهنگ ساسانیان، شهرهای بزرگ آنان  بود که در سرتاسر شاهنشاهی و ایرانشهر بسط می‌یافت. از نظر وی باستان‌شناسی شهرها، به سبب شواهد پاره‌پاره و مسائل تاریخ‌گذاری، محدود و عقیم مانده؛ با این همه او بر این باور است که الگوهای مقایسه‌ای و چارچوب‌های زمینه‌ایِ گسترده که با تحقیقات باستان‌شناختی تولید می‌شود، عوامل بالقوه‌ای برای پیشبردِ فهم تاریخ و فرهنگ متقدم اسلامی در ایران و کل خاور میانه به شمار می‌رود.

 

۱. این متن چکیدۀ این مقاله است:

Whitcomb, Donald. “Sasanian or Islamic? Monuments and criteria for dating”. In Iranian World: Essays on Iranian Art and Archaeology, Presented to Ezzat O. Negahban, ed. by A. Alizadeh and others, 210-219. Tehran University, 1999.

2. Morony, Michael G. Iraq after the Muslim Conquest. Princeton University Press, 1984.

3. Adams, Robert McC. Land Behind Baghdad: A History of Settlement on the Diyala Plains. The University of Chicago Press, 1965.

4. Bier, Lionel.Sarvistan, a Study in Early Iranian Architecture. The Pennsylvania state university press, 1986.

5. Thompson, Deborah. Stucco from Chal Tarkhan- Eshqabad, near Rayy. Aris & Phillips, 1976.

6. Azarnoush, Massoud. The Sasanian Manor House at Hajiabad, Iran. Monografie di Mesopotamia III, Florence, and Casa Edit rice Le Lettere, 1994.

 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر