اییِن بوردِن، جین رِندِل| ترجمهی مهرداد قیومی بیدهندی
قسمت اول یادداشت
قسمت دوم یادداشت
قسمت سوم یادداشت
قسمت چهارم یادداشت
قسمت پنجم یادداشت
قسمت ششم یادداشت
مواجههی هشتم: بهکارگیریِ دوبارهی نظریه
چنانکه از آخرین قول منقول [از تافوری] برمیآید، فقط تاریخ معماری نیست که باید در آن از طریق مواجهه با نظریهی انتقادی بازنگری کرد. نظریهی انتقادی فقط عرصهای دیگر برای تفکر دربارهی معماری نیست و صِرف نوشتن یا خواندن متنهایی در این مرتبه از انتزاع کافی نیست. یکی از رویکردهای متداول در تاریخِ نظریهمدارِ معماری پیروی از ژیل دلوز[۷۳] است که نظریه را «درست مانند جعبهابزار» میشمارد.[۷۴] خوب، این هم درست است و هم نادرست. از یک سو، توجه به نظریههای انتقادی در ربط با معماری فواید بسیاری دارد: چنانکه پیشتر گفتیم، کسانی را که درون معماریاند قادر میکند که دایرهی انتخاب موضوعشان را گسترش دهند و اعتبار بخشند، به رشتههای دیگر بپردازند، و تفاسیر و تأملاتی تازه به این عرصه وارد کنند. متون و ایدههای برگرفته از حوزهی نظریهی انتقادی چنین چیزی را ممکن میکند ــ همینها آن «جعبهابزار» است.
از سوی دیگر، بازاندیشیِ معماری بسیار بیش از خواندن و تأمل کردن است. بازاندیشی به این معنا نیست که نظریهی انتقادی را در کنار معماری بگذاریم، یا از نظریهی انتقادی صرفاً چون روندی عملیاتی استفاده کنیم که خود ناموزون مانده است. چنین تلقی فنیای از نظریهی انتقادی این خطر را پیش میآورد که تاریخ معماریای تولید شود که گرچه ادعا میکند جدلی و بحثانگیز، سیاسی، و قالبشکن است؛ در حقیقت، تکرار کودکانه و بیپایانِ ایدههای دیگران است ــ در اینجا، سخن اف. ایچ. بردلی[۷۵] به خاطر میآید که منطق ایدئالیستیِ هگل را با تعبیر «رقص اشباحِ مقولههای بیحال» تخطئه میکند.[۷۶] پس به جای اینکه «ابزار» نظریهی انتقادی را در معماری چون وسیلهای برای شیئی دور از خود بهکار ببریم (شبیه فورهندنهایتِ[۷۷] مارتین هایدگر۷۸]]، یا «حضورـ درـ دستِ»[۷۹] شیئی که «آنجا در بیرون»[۸۰] است)، مورخ معماری باید «ابزارـ شیء» را متناسب با خود و موضوع تحقیق خود منظور کند (قس. تسوهندنهایتِ[۸۱] هایدگر یا «وقوعـ درـ دست»)[۸۲].[۸۳]
از همین روست که مثلاً دبیران مجلهی آرکیتکچر اند فمینیزم[۸۴] مایلاند از رابطهی شرطیترِ «معماری ’اگر‘ فمینیسم» یا رابطهی افزودنیترِ «معماری ’بهعلاوه‘ی فمینیسم» دوری کنند و به پیوندِ «راهبردی و اندیشمندانه»ترِ «معماری ’و‘ فمینیسم» عنایت کنند؛ زیرا این پیوند نهتنها مفاهیم را مبادله میکند، بلکه در پی ایجاد زمینهای تازه برای هردو طرحِ کلیِ مفهومیِ معماری و فمینیسم است.[۸۵] بنابراین، آنان که مایلاند به نظریهی انتقادی بپردازند باید معماری را نیز به نظریههای انتقادی «بازگردانند»؛ نهتنها به منظور نشان دادن ارزش معماری به نظریههای خارج از آن که در پی فهم جهان فرهنگیاند، بلکه بدین منظور نیز که آن نظریهها را مطابق آن جرح و تعدیل (در واقع، تولید) کنند. مورخِ مارکسیست، ای.پی. تامپسن،[۸۶] در استدلال بر ضد آنچه او تبیینهای بیش از اندازه نظریهمدارِ مارکسیستهای ساختارگرا۸۷]، مانند لویی آلتوسر[۸۸]، میگوید:
«عمل تاریخی بیش از هر چیز به این نوع از گفتوگو اشتغال دارد؛ به بحثی در میان مفاهیمِ متعلق به فرضیهها که متعارف یا ناقص یا متأثر از ایدئولوژی است، از یک سو، و شواهد تازه یا ناسازگار از سوی دیگر؛ به تفصیل فرضیهها؛ به آزمودنِ این فرضیهها با شواهد، که ممکن است موجب وارسی شواهد موجود به طرقی تازه شود، یا با تحقیق مجدد برای تأیید یا رد نظرهای جدید؛ به کنار گذاشتن آن فرضیههایی که در این آزمونها مردود میشوند، و حک و اصلاح فرضیههایی که در این آزمونها تأیید میشوند، در پرتوِ چنین اشتغالی.»[۸۹]
بازاندیشیِ نظریه و تاریخ باید فرایندی دوسویه باشد؛ نه اِعمال یکی در دیگری، بلکه تقاطعی حقیقی، تولید مشترک و یکجای هردوی آنها.
این تقاطع بُعدی دیگر هم دارد. اگر تاریخی که آشکارا نظریهمدار است به بازگشت به نظریه علاقه دارد، و همچنین به میانرشتگی علاقه دارد، پس به طریق اولیٰ باید مواجهه و کشاکشی ایجاد کند؛ نه فقط با خود و با نظریه، بلکه با آن رشتههای دیگر. باز به قول تافوری، تاریخ «موضوع ’مرز‘ را زیر سؤال میبرد: با تقسیم کار کلاً مقابله میکند؛ مایل است که از مرزهای خود فراتر برود؛ تاریخْ ’بحرانِ فنونِ موجود را برملا میکند.‘»[۹۰] کار تاریخ فقط این نیست که رشتههای گوناگون را در سیاق قرار دهد یا به هم بپیوندد؛ بلکه خود را در گسستهای میان آنها قرار میدهد تا آن مناسبات را پیچیدهتر کند.
ادامه دارد.
[73] Gilles Deleuze (1925-1995)
[74] Gilles Deleuze and Michel Foucault, “Intellectuals and Power,” in Donald Bouchard (ed.), Language, Counter·Memory, Practice (Ithaca, NY: Cornell University Press, 1977), p. 206,
نقلشده در
Neil Leach (ed.), Rethinking Architecture: a Reader in Cultural Theory (London: Routledge, 1997), p. xx.
[75] F.H. Bradley (1846-1924)
[۷۶] نقلشده در
W.H. Walsh, An Introduction to the Philosophy of History (London: Hutchinson University Library, 3rd edition, 1967), pp. 137-8.
[77] Vorhandenheit
[78] Martin Heidegger (1889-1976)
[79] presentness-at-hand
[80] out there
[81] Zuhandenheit
[82] readiness to-hand
[83] George Steiner, Heidegger (London: Fontana, 1992), p. 89.
[84] Architecture and Feminism
[85] Debra Coleman, “Introduction,” in Debra Coleman, Elizabeth Danze and Carol Henderson (eds.), Architecture and Feminism (New York: Princeton Architectural Press, 1996), p. XIV.
[86] E.P. Thompson (1924-1993)
[87] structuralist Marxists
[88] Louis Althusser (1918-1990)
[89] E.P. Thompson, The Poverty of Theory (London: Merlin, 1978), p. 235.
[90] Tafuri, Sphere and the Labyrinth, p. 13.