×

جستجو

تولید هر متن سبب می‌شود خطوطی از چهره یک موضوع نمایان شود و خطوط دیگرش در سایه مطالب ناگفته پنهان بماند. واژه‌ها و جمله‌های هر مقاله و کتاب، همانقدر که رنگی از موضوع را آشکار می‌کنند، فرصت نمایش را از رنگ‌های دیگر آن موضوع می‌گیرند و آن را در چارچوب تعریفی خاص محدود می‌کنند. معماری نیز موضوعی است که -به ویژه- در چند دهه اخیر مدام در متن‌های گوناگون تکرار شده و از همین رو چهره‌ای خاص و محدود به خود گرفته؛ چهره‌ای که رنگ‌های مسلطش به شدت تحت تأثیر فرض‌ها و نیات پدیدآورندگان متن‌هاست و همواره می‌توان از وجوه نادیده آن سخن گفت. مجله‌های کاغذی و پایگاههای اینترنتی‌ای که امروز در سراسر دنیا در حوزه معماری فعالیت می‌کنند نیز کم و بیش چهره‌ای مشخص از این پدیده به دست می‌دهند و معماری را در چارچوبی مشخص - و برای نیل به نیت‌های خاص خود- معنادار می‌کنند. البته که این مسیری است ناگزیر و نمی‌توان رسانه‌های معماری را به طی راهی مجبور کرد که در آن سودی نصیبشان نمی‌شود. برای مثال [احتمالاً] بیشتر نشریات این حوزه، ترسیم تصویر درخشان بناهای شاخص و نو، سخن گفتن از معماران صاحب‌نام و گزارش مسابقات پر زرق و برق معماری را از این رو درست می‌دانند که سبب قوت یافتن حرفه و نظم‌یافتن فعالیت صنفی‌شان می‌شود. اما در همین حال نیز وظیفه متفکر انتقادی این است که نشان دهد تکرار این تصویر خاص و عدم توجه به دیگر تصویرهای ممکن، آبستن ضررها و عیب‌های اجتماعی‌ای است که احتمالاً از چشم تصمیم‌گیرندگان و پدیدآوردگان متن‌های پنهان مانده. از همین رو در این یادداشت از کتابی سخن خواهم گفت که پدیدآورنده‌اش سویه‌ای متفاوت از معماری را دیده و خود نیز چهره‌ای دیگرگون از معماری -به مثابه یک پدیده مهم اجتماعی- ترسیم کرده است. اسلام پنهان[۱] نام کتابی است که بر اساس تقسیم‌بندی‌های رایج، احتمالاً باید آن را «مجموعه عکس» بدانیم و تورقش را به علاقه‌مندان عکاسی توصیه کنیم! اما واقعیت این است که اثرِ نابِ نیکولو دگیورگیس به ما نشان می‌دهد که چگونه یک هنرمند اجتماعی می‌تواند چهره‌ای از معماری را کشف کند که بی‌شک از دید بیشترِ معماران پنهان مانده. (تصویر ۱)

ماجرای کتاب با این توضیح آغاز می‌شود که اسلام در ایتالیا به مثابه دین رسمی پذیرفته شده نیست و جمعیت یک و نیم میلیونیِ مسلمان این کشور حق ندارند مسجدی برای خود بسازند. بنا بر این جزْ هشت مسجدِ رسمی که پیشتر در شهرهای گوناگون ساخته شده، عبادتگاه یا مرکز تجمع دیگری برای مهاجرانِ مسلمانان ایتالیا وجود ندارد. مهاجرانی که در دو دهه اخیر همواره بر تعدادشان افزوده شده و هر روز نیز بیشتر وارد زندگی اجتماعی ایتالیا می‌شوند. از همین رو دگیورگیس پس از معاشرتی چندماهه با مسلمانانِ شمال ایتالیا، به مرتبه‌ای خصوصی‌تر از زندگی آنان راه یافته و فضاهای پنهانی را کشف کرده که به صورت غیر رسمی، جای خالی عبادتگاه را برایشان پر می‌کند. ماحصل کار او، تهیه تصاویری سیاه و سفید است از فروشگاهها، سوپرمارکتها، آپارتمانهای خصوصی، ورزشگاهها، کارخانه‌ها، پارکینگها و سالن‌های رقصی که در ساعاتی از شبانه روز جای خالی مسجد را پر می‌کنند؛[۲] و همچنین تصاویری رنگی از فعالیت مذهبیِ درون این بناها که هیچ شباهتی به چهره بیرونی بناها ندارد. (تصویر ۲)

کتابِ دگیورگیس از تصویری پرده بر می‌دارد که معمولاً پشت سیمای معماران خوش‌پوش و کانسپت‌های خلاقانه پنهان است؛ تصویری که بی‌شک به صورتی دیگر در خدمت معماری -و در مقیاسی کلان‌تر در خدمت اجتماع- است اما تعریف محدودِ نویسندگان این حوزه از معماری، مانع از دیدن آن می‌شود. تعریفی که معماری را نه فعالیتی جاری در اجتماع، که فعالیتی پشت درهای بسته می‌داند و بیش از همه به ارائه تصویر نهایی‌ای علاقه‌مند است که گویی چگونگی تولیدش چندان اهمیتی ندارد. البته که پژوهشی مفصل لازم است که مشخص شود چه چارچوبی بر سخن رسانه‌های معماری حاکم است، چگونه معنایی از معماری از مجرای آنها عرضه می‌شود و کدام معنا پشت آن پنهان می‌ماند؛ اما عجالتاً آزمونی ساده از همین وضع عجیب مسجدهای ایتالیا می‌تواند ماجرا را اندکی روشن‌تر کند: اگر واژه‌هایی چون «مسجد» و «ایتالیا» را در برخی پایگاههای اینترنتی مشهور معماری یا پایگاههای مشابه آنها جستجو کنیم، نتیجه چنین است:

 - مسجدی بر آب در ونیز

- مسجد ینی استانبول با سنگ‌های ایتالیایی ( ! ) (تصویر ۳ و ۴)

در واقع چنین به نظر می‌رسد که پرمخاطب‌ترین رسانه‌های این حوزه، بدون در نظر گرفتن مبنایی اساسی چون «ممنوعیت ساخت مسجد»، صرفاً به نمایش چهره‌ای زیبا و دست‌چین‌شده از مساجدِ ایتالیا می‌پردازند. اینکه چه ساز و کاری سبب شده پدیدآوردندگان متن‌های معماری (یا به عبارت دقیق‌تر رسانه‌های پر مخاطب این حوزه) تا این حد از ابتدایی‌ترین روابط اجتماعی غافل باشند، نکته مهمی است که باید در جایی دیگر آن را پی گرفت؛ اما در همینجا نیز می‌توان حدس زد که نوشتن از معماری - به مثابه فعالیتی که هر روز در متن‌های عمومی و تخصصی تکرار می‌شود- بی‌توجه به اینکه چه روابطی مرزهایش را تعیین می‌کند، هر روز بیشتر در دایره بسته خود فرو می‌رود. (تصویر ۵)

مسلمانان ایتالیا که دینشان نزد حکومت پذیرفته نیست، با قدرت گرفتن جناحهای دست راستی بیشتر به حاشیه رفته‌اند و اکنون سال‌هاست که نمی‌توانند بنایی جمعی برای گرد آمدن و عبادت بسازند. بنا بر این گویی اساساً در ایتالیای قرن بیست و یکم معماریِ اسلامی‌ای وجود دارد که پشت تصویر عادی معماری پنهان است؛ چنانکه در بسیاری نقاط دیگر از دنیا انواع دیگری از معماری وجود دارد که روابط قدرت آنها را به حاشیه برده، اما برای معماری‌نویسان کمترین جذابیتی ندارد. مساجدی که پشت نماهای بی‌نام پنهانند و گنبد و مناره ندارد تا احساسات متعصبانه برخی کاتولیک‌ها را جریحه‌دار نکنند؛ ممنوعیتِ غیررسمی ترویج ادیان و ممنوعیت ساخت بناهای مغایر با شریعت اسلام در ایران که ظهور کلیساهای خانگی و تفریح‌گاههای زیرزمینی را سبب شده، جمعیت بی‌شمار هندوها، بوداییان و مسیحیانی که کارگرانِ ساخت معماری باشکوه عربستانند و معماری معاصرِ رسانه‌پسند خاورمیانه را شکل می‌دهند، اما خود از داشتن عبادتگاهی رسمی محرومند، و بسیاری مثال دیگر که نشان می‌دهد گاهی روابط قدرت می‌تواند معماری را در نطفه خفه می‌کند، بی‌آنکه معماران از کوچکترین تغییری در دایره توانایی‌شان باخبر شوند. به بیان دیگر گویی معماران و معماری‌نویسان به بهانه ترسیم چهره‌ای آبرومند از حرفه‌شان، چشم را بر روابط تأثیرگذار بیرونی می‌بندند و گاهی فقط از تماشای رؤیای معماری در خوابگاه محدودشان لذت می‌برند. به گمانم همه اینها از این مسأله ساده و مهم خبر می‌دهند که گویی دایره واقعی معماری و مسائل حرفه‌ای پیش روی آن گسترده‌تر از آن است که تاکنون بر صفحات مجلات و پایگاههای این حوزه جای گرفته. چنانکه گاهی پدیده‌ها تبعیض‌آمیز اجتماعی اثری مهم در شکل‌گیری معماری شهرها می‌گذارد؛ و شهرهایی که به خواست ساکنانشان می‌توانند کلیسا، مسجد یا حتی بسیاری بنای غیرمذهبی داشته باشند، به سبب اعمال قدرتی بیرونی از این انواع بنا محروم شده‌اند. اما در مقابل، رسانه‌های پرمخاطبی که موضوعشان معماری است از بروز چنین پدیده‌ای خبر نمی‌دهند. شاید به این علت ساده که تعریفشان از معماری به محصولی درخشان و چشم‌گیر یا نهایتاً به چنین محصولی به علاوه مسیر ساده خلق و پدیدآورنده آن محدود می‌شود. پدیده‌ای که بیش از آنکه واقعی و اجتماعی باشد، نمایشی است کاغذی از چهره رؤیایی معماری.

 

1. Degiorgis, Nicoló. Hidden Islam: Islamic Makeshift Places of Worship in North East Italy, 2009-2013. Rorhof, 2014.

۲. جلوه هنرمندانه کار عکاس این است که نمای این بناها تقریبا همگی شبیه به هم، عادی و در رنگ‌های سیاه و سفید عکس‌برداری شده؛ در حالی که با ورق زدن هر تصویرِ نما، به تصویر رنگی و منحصر به فرد پنهانی می‌رسیم که زندگی واقعی بنا را نشان می‌دهد.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر