به نام خدا
نام بسیاری از روستاها و محلهها از مشتقات «آباد» است و معمولاً جزء نخست واژه دربرگیرندۀ نام بانی است، مثل عباسآباد، سعدآباد، شاهآباد و ... . با این حساب دیدن تابلوی روستایی با عنوان «ظلمآباد» (در حوالی شوشتر در استان خوزستان) بسیار عجیب میشود. انگار با همنشینی «ظلم» و «آباد» اجتماع نقیضین رخ داده، یا خیال شاعرانهای چون «خرابآباد» بر روی زمین تجسم پیدا کرده است!
شاید واژۀ ظلم در این نام تحریف واژۀ دیگری باشد که بهمرور و در تلفظ به این شکل درآمده. شاید ترکیب «ظلمآباد» در اصل به ضد خود اشاره دارد. وارسی این شاید و شایدهای دیگر کار علم جاینامشناسی است. اما نکتۀ مهمتر این است که همۀ ما تصدیق میکنیم ظلم با آبادی و آبادانی جمعشدنی نیست وهمنشینی ظلم و آبادی در نظرمان خطاست. به عبارت دیگر، بانی و مایۀ آبادی و آبادانی، که مفهوم مادر معماری است، عدل و داد باید باشد و نه ظلم و بیداد. اما چرا؟ اصلاً چرا در ذهنیت ما ظلم و عدل در نسبتی است با آبادانی؟
ظلم و عدل در مرتبۀ اخلاق است و در نسبت میان انسانها اعتبار و موضوعیت پیدا میکند. اما آبادی و آبادانی در مرتبۀ اعمالِ انسان است و در نسبت میان انسان و زمین معنادار است. وقتی در تصور بدیهی ما ظلم و عدل در هر دو نسبت، انسان با انسان و انسان با زمین، معنادار است پس پیوندی میان انسان و زمین در کار است که به کار بستن یک مفهوم مشترک (عدل و ظلم) در نسبت میان آن دو را روا میدارد.
به نظر میرسد در پیوند میان انسان و زمین انسان فاعل و زمین منفعل است و انسان است که زمین را به خدمت خویش گرفته تا از آن بهرهمند شود. اما نکته اینجاست که زمین نیز در مقابل انسان را برای آبادانی خویش به خدمت گرفته است. و در این معامله و دادوستد نتیجۀ نهایی شکوفایی استعدادهای انسان و زمین، هردو، است. محمد بن سرخ نیشابوری شاگرد خواجه ابوالهیثم جرجانی در سدۀ پنجم در رابطۀ زمین (طبیعت) و انسان (مردم) چنین نوشته است: «... پس طبیعت آلتِ کسب چنان باید که مردمْ آلت طبیعت شود، تا طبیعتْ خویشتن را از راه او آبادان کند. چنان باید که طبیعت را آلت خویش کنی، تا تو از راه طبیعت آبادان گردی؛ و اندرین رمزی است بزرگ.» [۱]
و مهمتر اینکه وقتی معمار به ساختن میپردازد، در حقیقت او نیست که در طبیعت تصرف میکند؛ بلکه طبیعت او را ابزاری میکند تا خود را آبادان کند. اما انسان میتواند برعکس عمل کند: طبیعت را ابزار خود کند تا از راه طبیعت خویش را آباد کند. معمار بیش از آبادان ساختن طبیعت، باید در اندیشۀ آبادان کردن خود باشد. [۲]